مأموران در بازبینی از محل متوجه شدند که قفل کمد با کلید باز شده و احتمال دادند که دزد یکی از افراد خانواده باشد، لذا بازجوییهای فنی مأموران آگاهی از اعضای خانواده آغاز شد. مأموران در همان ابتدا به دختر 17 ساله خانواده مظنون شدند و سوابق و رفتوآمدهای دختر خانواده را زیر نظر گرفتند که مشخص شد این دختر از 14 سالگی با پسری به نام محسن رابطه پنهانی دارد، محسن که 24 سال دارد چندبار قصد داشت که به خواستگاری فاطمه بیاید ولی به دلیل اینکه در برخی از اقوام حاضر در خوزستان مرسوم است که دختر حتماً باید با پسرعمویش ازدواج کند به وی اجازه خواستگاری ندادهاند لذا تحقیقات درخصوص محسن آغاز شد و مأموران زمانی که محسن قصد فروش جواهرات را در یکی از طلافروشیهای خیابان احمدآباد آبادان داشت وی را دستگیر کردند.
محسن در بازجوییهای نخست گفت: من و دختر مورد علاقهام حدود سه سال است که همدیگر را دوست داریم و چندبار به همراه خانوادهام قصد رفتن به خواستگاری وی را داشتهام ولی به دلیل اینکه بیکار هستم و منبع درآمدی ندارم با رفتنم به خواستگاری مخالفت کردند و گفتند که میخواهند دخترشان را به عقد پسرعمویش درآورند لذا دختر مورد علاقهام گفت جواهرات مادرش را سرقت میکند و به من میدهد تا بفروشم و با پول فروش جواهرات بتوانم به خواستگاریاش بروم.
وی ادامه داد شب چهارشنبه بود که فاطمه اینکار را انجام و جواهرات مادرش را به من تحویل داد و من قرار بود روز شنبه پس از فروش جواهرات با دست پر به خواستگاری دختر موردعلاقهام بروم.
در پی اعترافات محسن، دختر 17 ساله نیز دستگیر شد و مواردی که محسن گفته
بود را اعتراف کرد. خانواده دختر که باورشان نمیشد دختر نوجوان آنها همان
دزد جواهرات باشد، خیلی زود به هر دوی آنها رضایت دادند اما به دلیل جنبه
عمومی جرم آنها روانه زندان شدند.