به گزارش سرویس نقد رسانه پایگاه 598،
«شیفت شب» فیلمی است که در شب شروع میشود، در شب ادامه مییابد و در شب نیز به پایان میرسد. فیلمی برای نشان دادن شرایط حاکم بر جامعه، نمونهی کامل یک فیلم سیاستزده و ناموفق در بازنمایی جامعه که نمونههای آن در تاریخ سینمای ایران کم نیست؛ تنها اقتضای سیاسی جامعه به آنها تنوع و تکثر بخشیده است.
شیفت شب زندگی خانوادهای سه نفره است. فرهاد(محمدرضا فروتن)، ناهید(لیلا زارع) و دختر بچهای ششهفت ساله. فرهاد کارمند حسابداری شرکت است که بهمنظور بهبود اوضاع زندگی خود دست به تخلف مالی میزند؛ کشف تخلف و عواقب آن، فرهاد را آشفته و عصبی میکند و این سرآغاز یک زندگی رو به ویران است که همه چیز را به خدمت خود میگیرد. قصه علیرغم بعضی گفتهها، قصهی بلندپروازی و تصمیم اشتباه یک فرد نیست، بلکه روایتی سیاستزده از وضعیت جامعه است که زندگیهای جامعهی ایرانی را برساخت میکند. کارگردان فیلم چنانکه در دیالوگها تصریح دارد، این زندگی را متأثر و بلکه محصول تحریمهای اقتصادی میداند؛ نشان به آن نشان که این ویرانی و نابسامانی در خلال فیلم به زندگیهای دیگر هم تعمیم داده شده است: همسایهی آپارتماننشین خانوادهی فرهاد که زنی مطلّقه است شائبهی فساد اخلاقی دارد و دختر جوان او نیز فاسد است. برادر فرهاد از کاسبکاری در پاساژ خود میگوید که چند روز پیش به علت ضرر مالی 6 میلیاردی، خود را از طبقات، به پایین پرتاب کرده و خودکشی نموده است و القصه، جنگ و جدلهایی که در حاشیهی قصه رخ میدهد تا حکایت کنند اوضاع نابسامان جامعه را.
فیلم راوی سیاهیِ جامعه است و البته این معنا با لحاظ تقدم نگاهِ سیاستزده بر قصه چندان عجیب نیست و آفتی است که گریبانگیر بسیاری از فیلمهای سینمای روشنفکری ماست. معمولا چنین فیلمهایی نیز پایانی دور از باور دارند؛ چراکه نگاه سیاستزده حتی اگر بتواند قصه را خوب آغاز و خوب پیش ببرد و مخاطب را سر جای خود بنشاند، نخواهد توانست قصه را خوب پایان دهد و مخاطب را راضی کند. در این فیلمها، پایان، نمیتواند حسناتفاق باشد که این اتفاق با ایدئولوژی حاکم بر فیلم در تضاد است. و از سویی اتفاق پایانی در فیلم بنابر سیری خطی و رو به افول، باید هر چه بیشتر سیاه و بلکه عجیب باشد. لذا این امر باعث دور افتادن حادثه از واقعیت جامعه میشود. شیفت شب با برخی بازیهای خوب از جمله بازی مادر ناهید و برخی دیالوگهای جذاب آن، همچنین برخی اتفاقات و کلامهای طنزگونه و التهاب و خشونت، تا حدی مخاطب را با خود همراه میکند و او را با خود پیش میبرد. شائبهی خودکشی همسر، که در ذهن لیلا میگذرد، فیلم را ملتهب نگه میدارد و با ذهن مخاطب تا آخر فیلم بازی میکند. اما سقوط زندگی فرهاد امری است که باید رخ دهد و این اتفاق باید تند و تکاندهنده باشد. لذا فرهاد با فروکاستهای متعدد شغلی بالاخره به موشکشی در جدولها آن هم با تفنگ ساچمهای روی میآورد! امری غیرواقعی و غیر قابل باور که در جامعهی ما وجود خارجی ندارد. چنین پایانی است که تماشاگران فیلم را به واکنش وا میدارد. لذا در سالن سینما شاهد غرزدنها و نارضایتیهای افرادی هستیم که تصور میکنند بازیچهی فیلم شدهاند. سیاستبازی، آفت فیلمهای اجتماعی است؛ چرا که مدعی در این فیلمها، بر آن است که زندگیهای موجود را به قصه و تصویر میکشد و جامعه را آیینهگی میکند؛ اما در واقع سیاست، بین زندگی افراد و فیلم فاصله انداخته است. موشکشی، در پایان فیلم شیفت شب، برای افراد جامعه و مخاطبان، غیرواقعی و نوعی درشتنمایی و درشتگویی است و با رسالت فیلمهای اجتماعی در تضاد است؛ مگر اینکه نمادین باشد و البته این نمادینبودن در فیلم معنادار باشد که در فیلم شیفت شب این اتفاق نیفتاده است.
sooremag.ir