دو نوع تصویر از روحانی در سینما و تلویزیون وجود داشته است؛ یکی تصویر تیپیک که کاری به چیزی جز درسش نداشته و اوج حضور اجتماعی اش کمک به دیگران و هم نوعان است و دیگری تصویری مبتنی بر شخصیت. در این بین به جز موارد معدود مثل "طلا ومس" بیشتر تصویر تیپیک عرضه شده است
اما در "پرده نشین "شخصیت پردازی کاراکترهای روحانی در خور و بعضا جدا از کلیشه محوری است .شخصیت پردازی روحانی بزرگی به نام " شهیدی " که مراد مردم شهر است و حتی مردم کلاهبرداری پسرش را پای او به حساب نمی اورند و از سویی دیگر روحانی جوانی که در میانه طلب و عشق است و با تلنگر پدرهمسر شیرینی خورده اش می فهمد که زندگی فقط درس خواندن نیست ، متقاعد می شود که علامه طباطبایی نیز به کار کشاورزی پرداخته است و تصمیم می گیرد که در انتخابش برای معمم شدن با آگاهی قدم بردارد.
گفتمان مجموعه در مفاهیمی مانند عبادت، اخلاق، تعلیم، خدمت، مردم داری، عشق و تحصیل مطرح می شود و این پرسش را پیش روی مخاطب می گذارد که آیا روحانیون می توانند در جامعه ای در حال گذار رابطه خود را با مردم تنظیم کرده و همراه با تحولات پیش بروند.
فیلم براساس تعاملها و کنشگریهای زندگی روزمره آدمیان روایت می شود، زندگی های جامعه ایرانی را می بینیم که اخلاق در کانون توجه قرار دارد و در تقابل با افت های بی اخلاقی و اخلاق گریزی است و مذهب با گفتمان سنتی و مذهب با گفتمان مدرن همسازی دارد.
از منظری دیگردر رسانه های جمعی مخاطب هم روحانیان انذاری را دیده و هم روحانی تبشیری، اما غلبه بیشتر با روحانی تبشیری بوده است چون مخاطب هم بیشتر دوست دارد روحانی آگاه دهندۀ او بوده و انتخاب را به او واگذارد، به جای اینکه مستقیم به انذار بپردازد.
فیلمسازانی سعی می کنند تصویری دقیق از روحانی ارائه کنند گروهی هم هستند که می کوشند با داستانهای کلیشه ای سراغ روحانیون بروند مثلا روحانی را در دوراهی یک گناه کبیره قرار داده و شرایطی برای قصه به وجود می آورند که روحانی از امتحان سربلند بیرون بیاید. این نگاه چون کلیشه است کارکرد نگاه آرمانی را ندارد.اما "پرده نشین" از این وادی مبرا است.
از سویی دیگر ورود هر شخصیت اجتماعی در رسانه باعث میشود در ورطه توجه قرار گیرد لذا با نمایش روحانیت در مدیومی همچون تلویریون ، روحانیت را در معرض نقد قرار می دهد. وقتی فرد روحانی در قاب تصویر یک اثر تلویزیونی قرار می گیرد، باید بداند چه چیزی از روحانیت را نشان می دهد. بنابراین مهم است كه بدانيم در سریالی كه در آن فضاي طلبگي وجه قالب است و در چه سمت سویی و با چه هدفی در حرکت است، مخصوصا فضايي كه طلبه به دنبال سير كمالات است و اين مسير با موانع و ابتلائات باید ترسيم شود.
داستان این سریال درباره زنی به نام "هدی" با بازی ویشکا آسایش است که پس از سال ها برای دریافت ارثیه پدری به ایران میآید، اما برایش اتفاقات غیرقابل پیشبینی ای رخ میدهد. تصمیمی که او را از بازگشت منصرف می کند ،از سویی دیگر نقش روحانیون و حضور آنها در کنار مردم به عنوان مشاور و حکم به گونه ای پیش می رود که هر چند مخاطب کلانشهر ها شاید احساس قرابتی با این رویداد نکنند اما حضور بجا و بی تنش این قشر روایت را همذات پندارانه جلوه می دهد.
بهروز شعیبی به عنوان کارگردان برای خلق یک اثر متفاوت و خلاق، آگاهانه عمل کرده و تجربیات خود را در بازی در نقش روحانی در فیلم "طلا و مس" با خود همراه کرده است. "فرهادآییش" در نقش حاج آقا شهیدی و مصطفی کیایی در رل روحانی جوان در خلق شخصیت ها و به خصوص اصل باورپذیری برای مخاطب ، به درستی عمل کرده اند و از تصویر کلیشه دوری جسته اند.
تغییر نوع رویکرد و پرداخت هنری و محتوایی به سریالی که قرار است به نقش روحانیون در اجتماع و مناسبات صنفی میان آن ها بپردازد ، نمود عینی دارد که به نظر می رسد در ادامه سریال کارکردها و اثرگذاری های روحانیت در زندگی اجتماعی برای حل چالش و بحران به وجود آمده در این شهر لامکان موثر واقع شود.
انسجام بخشی به خانواده ایرانی باسبک زندگی دینی، نمایش سلوک فردی، اجتماعی روحانیت و معاشرت آن ها با توده های مردم زیز ساختی هدفمند برای "پرده نشین " است سریالی که روایت قصه ای ارام و برآمده از زندگی مردمی است که سبک زندگی شان سنتی و برامده از مذهب است و این خصیصه در کنار هدایت گری مناسب باعث شده به سریالی عامه پسند برای علاقه مندان به تلویزیون تبدیل شود که در جهت تداعی این روایت انسانی قرار می گیرد: «حاج شیخ عبدالکریم حائری را درحرم امام حسین(ع) دیدند که گریه می کند و به امام می گوید: آقا جان من مجتهد شده ام ولی می خواهم آدم بشوم. گفتند: ملا شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل، حاج شیخ عبدالکریم حائری فرمودند: ملا شدن چه مشکل آدم شدن محال است. »