به گزارش سرويس بين الملل 598 به نقل ازخبرگزاری فارس، اوکتاویا نصر یک دورگه عرب ـ آمریکایی است که سالها به عنوان خبرنگار سیانان فعالیت داشت. وی پس از اعلام احترام به آزاداندیشی علامه فضلالله از شبکه سیانان کنار گذاشته شد.
متن زیر تحلیل او از جنبش جهانی ضدسرمایهداری است که در روزنامه النهار لبنان به چاپ رسیده و اخیرا توسط نشریه راه منتشر شده است که در زیر میآید:
باور نکنید اگر کسی به شما گفت که اعتراضات پیش آمده در ایالات متحده آمریکا به نام «والاستریت را اشغال کنید» حرکت جدیدی نیست و اهداف و مقصود خاصی ندارد.
این تحرک یک جنبش ملی است که ناشی از سرخوردگی ملت آمریکا بهوجود آمده و اکثر ساکنین آمریکا که در سایه نظام سرمایهداری زندگی میکنند این احساس سرخوردگی و تحقیر را کاملا درک کردهاند. حال برخی در برابر مالیاتهای سنگین تسلیم میشوند و پرداخت میکنند و برخی نیز زیر بار آن نمیروند و با جریمههای سنگین و توبیخ و زندان مواجه میشوند. و اگر این عدم پرداخت را ادامه دهند کارتهای اعتباری آنها مسدود شده و جریمههای سنگینتری را باید متحمل شوند و بهره مالیات آنها نیز بالاتر میرود. آنها مجبور هستند که هر معامله و قرارداد سادهای را با نظارت بانکها انجام دهند و در برابر این نظارت هرینههای بانکی و مالیات مربوط به آن را به بانک پرداخت کنند. آنها چارهای جز پذیرش و اطاعت از این قانون ندارند، زیرا در ظاهر امر هیچ سلطه و اعمال نظری بر اموال مردم وجود ندارد اما این پولی که بانکها از مردم گرفتهاند و با آن کار میکنند در واقع مالکیت آن از آن مردم است ولی بانکها هرگونه که میخواهند با آنها کار میکنند. حال اگر بانکها در بهرهوری از این اموال عمومی موفق نباشند، رکود اقتصادی را به خانوادهها که مالکان اصلی این اموال هستند منتقل میکنند و آنها را غرق در بدهکاری به دولت میکنند و این رکود چوبی میشود لای چرخ اقتصاد کشور که آن را دچار بحران بیشتر میکند.
در آمریکا مردم برای به دست آوردن مالکیت مسکن، مجبور هستند که وامهای سنگین از بانکهای دولتی بگیرند و در صورت عدم پرداخت اقساط این وام، مسکن خود را از دست میدهند. بنابراین مجبورند که با تحمل زحمات بسیار کار بیشتری کنند تا بتوانند درآمدی در حد پرداخت این بدهیهای دولتی و امرار معاش خانواده خود درآورند و از پس هزینههای سنگین نظام آموزشی کودکان خود نیز برآیند. روزگاری این نوع زندگی به عنوان یک سبک زیبا و مدرن شناخته میشد و «رویای آمریکایی» نامیده شده بود، اما حال که این خیال به واقعیت پیوسته است دیگر کابوسی است که در آن تعداد بسیاری از شهروندان آمریکایی بیکار شدهاند و تعداد بسیاری نیز بیمار. بدهیها و صورتحسابهای مردم روز به روز بیشتر میشود و راهی برای پرداخت آنها دیگر وجود ندارد. جنبش اشغال والاستریت به دنبال تغییر این واقعیت شبیه به کابوس است.
در سال 2008 وقتی خبر بهرهوریهای مالی بانکداران و مدیران اجرایی بانفوذ در والاستریت منتشر شد، فریاد اکثر آمریکاییها بلند شد. از همان موقع بود که اینان به واسطه ثروتاندوزیهای بیرویه و حرص و طمع و تکبر خود و سوء مدیریت خود، اقتصاد آمریکایی را به پرتگاه نزدیک کردند. و از همان موقع این ترس و دلهره در دل شهروندان آمریکایی افتاد که نکند سرمایه آنها که سالهای سال با زحمات بسیار جمع شده است، به واسطه ورشکستگی بانکها بر باد رود. لذا درخواستهای بسیاری برای برقراری برنامههای امنیتی و ضمانت اجتماعی و درمانی و خدماتی برای دوران بازنشستگی مطرح شد. این درخواست از آنجا ناشی میشود که در آمریکا مردم خودشان هستند که صندوق تامین اجتماعی را با مالیاتهای خود پر میکنند، لذا از دولت خواستار آن هستند که به همان اندازه که از آنها مالیات اخذ میشود، از صندوق تامین اجتماعی به آنها سهمی عادلانه نیز تعلق گیرد. به عبارت دیگر آنانیکه درآمدی بالاتر دارند، مالیات بیشتری باید پرداخت کنند در غیر این صورت کسری پرداخت مالیات آن قشر مرفه و سرمایهدار باید از صندوق تامین اجتماعی جبران شود مگر آنکه بخت با آنان یار باشد و در آینده وضع اقتصادی آمریکا بهبود پیدا کند.
مردم دیگر از بحران اقتصادی که از سال 2008 آغاز شد خسته شدهاند، به خصوص از جنگهای پرهزینهای که از سال 2001 دولت آمریکا آغاز کرده است و از نظام مالی ناعادلانهای که منجر به توبیخ و جزای طبقه متوسط و فقیر جامعه میشود و راه را برای ثروتاندوزی و فساد بیشتر سرمایهداران باز میکند. بسیار دردناک است وقتی مردم با چشمان خود مشاهده میکنند که چگونه سرمایه اندکی که با زحمات بسیار کسب کردهاند به همین سادگی و با اجبار قانونی از دست آنها خارج و در بانکها مخفی میشود. در حالی که عاملان اصلی بحران اقتصادی توانستند میلیونها دلار را به بهانه نجات کشور از «گسترش بیشتر بحران اقتصادی» کسب کنند. خیلیها داستان و ادعای دروغین آنها را باور کردند و این جام زهر را نوشیدند به گمان آنکه اینان بیشتر از همه نسبت به شرایط جهانی آگاهتر هستند و میتوانند ایالات متحده آمریکا را از این باتلاق اقتصادی خارج کنند به آنها اعتماد کردند، در حالی که هیچ اتفاق خوشایندی نیافتاد و بحران بیشتر و بیشتر شد و آنان تنها پول و سرمایه بیشتری را از آن خود کردند. تنها نتیجه کار آنها این بود که آن یک درصد سرمایهگذار آمریکایی در بالای هرم پولی کشور توانستند زندگی عادی خود را ادامه دهند، و مشکلات معیشتی 99درصد باقیمانده مردم روز به روز سختتر و بیشتر گردید.
تا اینکه بهار عربی از راه رسید. شهروندان آمریکایی از تلویزیونهای خود جوانان عرب را دیدند که چگونه علیه ظلم و بیعدالتی و دیکتاتوری بپاخاستند. آنجا بود که آمریکاییها و اروپاییها برای حرکت اعراب کف زدند و اراده آنها را تشویق کردند که بعد از مدتها سکوت و انفعال در برابر جنایتهایی که در کشورشان رخ میداد، ناگهان برخاستند و مطالبات خود را تنها به سمت یک هدف قرار دادند و آن هم تغییر نظام بود که آن را حقی از حقوق مدنی خود میدانستند که میتوانند نظام را ساقط کنند. آمریکاییها این صحنهها را دیدند که چگونه مردم عرب با روشهایی مسالمتآمیز اعتراض خود را بیان میکردند در حالی که نظامهای دیکتاتوری آنها از هرگونه ظلم و جنایتی برای ساکت کردن آنها دریغ نمیکردند، اما آنگاه که مردم خواهان تغییر باشند چیزی جلودار آنها نیست.
بنابراین آمریکاییها نیز شروع به استفاده از وسایل ارتباط جمعی الکترونیکی برای آگاهسازی و گسترش اعتراض خود کردند. همان موقع بود که بیداری تونس به عنوان اولین گام بهار عربی به زبان انگلیسی در اینترنت راه افتاد و شهروندان آمریکایی نیز کامنتها و ارتباطات گستردهای با جوانان عرب پیدا کردند و این موج از کشوری به کشوری دیگر همینطور انتقال پیدا کرد و گسترش یافت.
به همین روی بیرون آمدن شهروندان آمریکایی از خانههایشان و اعتراض خیابانی آنها با شعار «اشغال والاستریت» خیلی هم عجیب نیست. این یک مبارزه است میان شهروندان عمومی آمریکا و مدیران شرکتهای سرمایهدار والاستریت که از سویی دیگر سمت این مبارزه به سوی دولت آمریکا نیز نشانه رفته است. آنچه در ابتدا منجر به ناامیدی این جریان شد، عدم استقبال رسانههای عمومی و اصلی آمریکا از این حرکت اعتراضی بود، اما به تدریج این توجه نیز شکل گرفت و در نهایت اکثر قریب به اتفاق رسانههای آمریکایی و خارجی در این اعتراض حضور یافتند. شاید دلیل این عدم استقبال در ابتدا این بود که همه گمان میکردند تحقق خواستههای این اعتراض یک خواب خوش است و با یک چشمبرهم زدنی به سرعت تمام میشود و همه پراکنده میشوند. اما این حرکت اعتراضی تبدیل به یک جنبش مردمی شد و استمرار پیدا کرد و گسترش یافت و در سراسر نقاط ایالات متحده آمریکا شکل گرفت و هر روز شهر جدیدی در فهرست شهرهای معترض افزوده میشد و همه شعارها و فریادها خواهان برقراری مساوات و عدالت میان تمام شهروندان آمریکایی بوده و هست.
شاید برخی بخواهند این جنبش غیرخشونتآمیز را به تجمعهای اعتراضی هیپیها یا یوگیایها تشبیه کنند، اما مهم آن است که این تجمع همان چیزی است که آمریکا در حال حاضر بدان نیاز دارد.
جمهوریخواهها برای تضعیف این جنبش، از انگیزههای واقعی این جنبش سوال میکنند و گمان میکنند که جنبشی نامنظم و سازمان نیافته است که دستور کار روشن و شفافی برای خود ندارد. اما در طرف مقابل دموکراتها فرصت را غنیمت شمردهاند و تمام تلاش خود را برای مصادره به مطلوب این جنبش و نفوذ در آن میکنند. به خصوص آنکه هفته گذشته باراک اوباما رئیسجمهوری آمریکا با معرتضین ابراز همدردی کرده و اعتراض آنها را قانونی و مورد تایید دانست.
جنبش «والاستریت را اشغال کنید» هدفی جز جلب توجه عموم مردم و دیگر مسئولین به نابرابریهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی که ایالات متحده آمریکا در این برهه از تاریخ خود به آن دچار شده است ندارد. به طور مشخص و واضح این جنبش یک حرکت حزبی و سیاسی نیست و یک جنبش خودجوش صرفا مردمی بوده که هیچ رهبری آشکاری یا دخالت حزب مشخصی بر سر آن وجود نداشت. اما اگر به همین منوال این جنبش ادامه پیدا کند مطمئنا میتواند برای برخی سیاسیون مورد تایید مردم به عنوان تریبونی ایدهآل برای روشنگری و آگاهسازی مردم در جهت برقراری مردمسالاری و عدالت اجتماعی واقعی در آمریکا استفاده شود.
این هفته قرار است که مجلس سنای ایالات متحده آمریکا، لایحه اشتغالزایی پیشنهادی اوباما را برای بهبود نسبی بحران اقتصادی مطرح کند. بیایید با هم ببینیم که سرنوشت این لایحه چه خواهد شد، یا از آن حمایت میکنند و یا صدور آن را به تعویق میاندازند. در هر دو حالت مطمئنا جنبش والاستریت نقش اساسی در تغییر شرایط این قانون پیش از آن و هنگام رایگیری و پس از رایگیری خواهد داشت.