به گزارش مهر نصرتالله تاجیک ، سفیر پیشین ایران در اردن و دیپلمات با
سابقه کشورمان در سال 1385 به بهانههای واهی در انگلیس دستگیر شد. در این
مدت وی عملا تحت بازداشت خانگی بوده و تا کنون چندین بار منزل و خودروی وی
مورد حمله عوامل شناخته شده قرار گرفته است.
همچنین روند بررسی
پرونده وی در دستگاه قضایی انگلیسی در مراحل مختلف مؤید برخورد غیر قضایی و
صرفا سیاسی آن هم تحت فشار سرویس اطلاعاتی ، وزارت امور خارجه آمریکا و
سرویس اطلاعاتی انگلیس کاملا مشهود و علنی بوده و ارائه اسناد و مدارک و
شواهد محکمه پسند از سوی آقای تاجیک و وکلای ایشان که بیگناهی وی را اثبات
میکند تحت فشارهای فوق نتوانسته در روند بررسی قضایی پرونده موثر واقع
شود.
در طول سالهای گذشته با وجود تلاشهای وزارت خارجه و ملاقات
هیئت اعزامی به انگلیس و ملاقات با وزیر دادگستری، قائم مقام وزارت خارجه و
جانشین وزیر کشور انگلیس و وضعیت جسمی آقای تاجیک و بستری شدن وی در
بیمارستان اگر چه باعث تعویق تحویل وی به آمریکا شده ولی نتوانسته تاثیر
جدی در پرونده بگذارد.
با عنایت به نکات بالا و در شرتیط کنونی که
خصومت دشمنان غربی افزایش یافته، بهانه بدست آمد تا در گفتگویی با تاجیک به
برخی ملاحظات و نکات مهم پرونده این شهروند ایرانی نظری عمیق تر بیافکنیم
که متن گفتگوی را به شرح زیر بخوانید
مهر: لطفاً خودتان را معرفی کنید و در مورد سوابق شغلی خود توضیح مختصری بدهید.
-
نصرت الله تاجیک هستم متولد 1332 ازدواج کرده و صاحب دو پسر هستم درسنین
25 و 18 ساله. سال 1355 از دانشگاه علم و صنعت در رشته راه و ساختمان فارغ
التحصیل شدم. در شهریور همان سال برای سومین بار دستگیر و زندانی و سال
1357 با پیروزی انقلاب اسلامی آزاد شدم. از آن سال کارمند دولت بودم و در
مشاغل مختلف دولتی به صورت مدیر خدمت کرده ام. مسئولیتهای من به ترتیب مدیر
بنیاد مسکن انقلاب اسلامی قم، مدیر کل مسکن و شهرسازی کردستان، مشاور وزیر
مسکن، مشاور وزیر امور خارجه، استاندار هرمزگان، مشاور وزیر کشور، رایزن
فرهنگی ایران در لندن و سفیر جمهوری اسلامی ایران در اردن بوده است.
- از چه زمانی به انگلیس آمدید دلیل آمدن شما به این کشور چه بود؟
-
در سال 1382 پس از اتمام ماموریت در اردن و به منظور تکمیل درسی که از سال
1370 در مقطع دکترای بتن در دانشگاه وست مینستر شروع کرده بودم مجددا"
همراه همسر و دو فرزندم به انگلیس آمدم.
- شما چه زمانی و چگونه درگیر مسئله خرید دوربین دید در شب شدید؟
-
در آخرین سفرم به ایران درسال 1385 یکی از دوستانم فردی را که در دانشگاه
در رشته پلیمر درس می خواند به من معرفی کرد. من هم ازجهت مصرف این ماده
دربتن علاقه مند بودم و لذا شماره تلفنم را به او دادم. من درآن ملاقات او
را یک دانشجوی علاقه مند به تحقیق دیدم و چیزی درمورد کار تجاری صحبت نشد.
او بعدا" تلفنی قرار گذاشت و به منزل من آمد و گفت که قصد دارد یک پروژه
تحقیقی اجرا کند و نیاز به یک دستگاه دوربین دید در شب دارد. وی خودش با
ایمیلی که به شرکت آی تی تی زده با آنها در ارتباط است و قرار است که یک
دستگاه دوربین دید در شب از هلند برایش بفرستند.
- اگر این یک داد و ستد بین دو شرکت بوده است پس نقش شما چه بوده است؟
-
طرف ایرانی از من صرفا"خواست که چون به شرکت خارجی اعتمادی ندارد، وجه این
دستگاه دوربین را که پنجاه هزار دلار بود، برای من بفرستند و در صورتی که
فروشنده خارجی این دستگاه دوربین را برای آنها ارسال کرد، من هم وجه را
برای آن شرکت صادر کننده بفرستم. روحیه من عموما" کمک به افراد است مخصوصا"
برای یک کار تحقیقاتی.
- آیا شما با این شرکت های طرف قرارداد آشنا بوده اید؟
-
خیر. من شرکت خارجی را نمی شناختم و فرد ایرانی را هم فقط همین دوبار
ملاقات کرده بودم. من اصلا" از مکاتبات قبلی آنها و جزئیات معامله آنها هیچ
اطلاعی نداشتم و حتی در مورد کمیت و نوع کالا چیزی نمی دانستم. وقتی در
ماه می به لندن برگشتم آن شرکت خارجی با من تماس گرفت. من هم در مکالمه
تلفنی و هم در ایمیلی که برایش فرستادم تاکید کردم که من فقط قرار است در
صورت ارسال دوربین به ایران، وجه را برایش ارسال کنم و هیچ نقش یا نفعی در
این معامله ندارم.
- چرا فرد ایرانی از شما کمک خواسته است در حالی که می توانست با باز کردن ال سی این کار را انجام دهد.
-
طرف آمریکایی در ایمیل به او و به من نوشت که به دلائلی ال سی را ترجیح
نمی دهد. بنابراین طرف ایرانی در پی این بود که روشی مانند ال سی ولی از
طرف شخص را دنبال کند که اگر کالایش نرسید پولش از دست نرود. او به من به
عنوان دوست و اینکه کارمند دولت ایران هستم اعتماد کرد.
- آیا بین شما و طرف ایرانی قرارداد و یا نوشته ائی وجود دارد؟
-
خیر هیچ قرارداد و یا نوشته ای وجود ندارد. من فقط با ایمیل با او در
ارتباط بودم و هیچ ملاقاتی هم دیگر نبود و از ایمیلهای دو طرف معامله هم
اطلاعی نداشتم.
- آیا در مکاتبات و مکالماتی که انجام داده اید درخواستی مبنی بر خرید تجهیزات آمریکایی در آن وجود داشته است؟
-
خیر. اصلا" مسئله ارسال کالا از آمریکا مطرح نبود بلکه قرار بود این
دوربین از مرکز اصلی شرکت ITT در هلند ارسال شود و ایمیلهایی در این زمینه
رد و بدل شده که به وکلا داده شد و قاضی هم در حکمش اشاره کرده ولی چون در
پرونده های استرداد به محتوا وارد نمی شوند مورد توجه قرار نگرفت.
- آیا کالا و پول برای تحقق امر خرید و فروش تبادل شده؟
- خیر. نه پولی رد و بدل شد و نه کالائی.
- اگر معامله ای صورت نگرفته دادگاه بریتانیا بر چه اساسی شما را متهم و دستگیر کرده است؟
-
همین امر مورد اعتراض من است. اولا" هیچ نوع معامله ای صورت نگرفته است.
ثانیا" کل پرونده بر اساس بریده و تفسیر ایمیل است نه اقدامی عملی. ثالثا"
تمام ایمیلها مبادله استفاده نشده و رابعا" ایمیلهای مثبت که دال بر انجام
کار به صورت قانونی بوده در سیستم قضایی آمریکا چشم پوشی شده است. پس تمام
مستندات پرونده تعدادی ایمیل که هم سر وته آنها زده شده و هم تفسیر شده و
اتفاقا" در بعضی ایمیلها نکات مثبتی به نفع من و علیه طرف آمریکایی دارد
نیز حذف شده است ولی در این مورد هم کار حقوقی قوی صورت نگرفت و دادگاه نیز
اراده برای انجام یک محاکمه عادلانه نداشت.
درخواست استرداد از سوی
آمریکا و بر اساس قرار استرداد سال 2003 و سپس موافقتنامه استرداد سریع
بین این دو کشور که در سال 2006 بعد از سه سال رفت و آمد بین مجلس و دولت
در زمان دولت بلر که دیوید بلانکت وزیر کشور بود صورت گرفته است. در این
موافقتنامه چهار زمینه مشخص که مهمترین آن مورد اتهام باید در هر دو کشور
جرم تلقی شود باید وجود داشته باشد. یکی از زمینه های استدلال وکلا عدم
وقوع جرمی در انگلیس بود که دادگاه نپذیرفت.
- در قوانین تجارت حتی تجارت الکترونیکی ظاهرا" علاوه بر خریدار و فروشنده باید کالا و پول هم رد و بدل شوند؟
-
بله . نکته مهم توجه به مفهوم معامله و نیاز به طرف فروشنده علاوه بر طرف
خریدار و اینکه باید کالایی برای فروش وجود داشته باشد. در حالی که طرف
مذاکره که خود را جای فروشنده جا زده است ماموران اطلاعاتی آمریکا بوده اند
و اصلا" در واقع کالایی برای فروش نداشته اند خودشان هم که اصلا" فروشنده
نبوده اند.
- اگر این کالا ورودش به ایران ممنوع بوده چرا دریافت کننده ایمیل اول آن شرکت ایرانی به صراحت جواب رد نداده است؟
-
بله درست است. دراولین صفحه پرونده نیز دادستان آمریکایی قید کرده که شرکت
آی تی تی با دریافت ایمیل اول برای ارسال این کالا از طریق آن شرکت مخالفت
کرده ولی در پایان پاسخ آورده است که درخواست کننده ایرانی را به یک شرکتی
که بتواند به او کمک کند معرفی می کند. که در حقیقت از این به بعد عوامل
اطلاعاتی آمریکائی به جای شرکت فروشنده وارد ماجرا می شوند. و این عوامل
اطلاعاتی آمریکائی بوده اند که با آن شرکت و سپس با من ارتباط برقرار کرده
اند و این مطلب در پرونده نیز منعکس است ولی متاسفانه وکلا نتوانستند و یا
نخواستند روی این نکته کار حقوقی کنند.
- یعنی هیچ کالائی نیز حتی به انگلیس وارد نشده است؟
-
خیر. اولاً وقتی فروشنده و یا در حقیقت عوامل اطلاعاتی پیشنهاد کردند که
این کالا را چون نمی توانند از هلند مستقیم به ایران ارسال کنند من پیشنهاد
کردم حتی در این صورت باید به صورت قانونی و از طریق گمرک انگلیس وارد و
خارج شود. حتی در آن زمان نیز هیچ محدودیتی برای صدور این کالا از کشورهای
اروپائی به ایران وجود نداشت. یکی از مهمترین نکات در موافقتنامه بین
آمریکا و انگلیس این است که باید اتهام در هر دو کشور جرم تلقی شود. ولی
جالب این است که اصلا" کاری در انگلیس واقع نشده است.
- آیا مسئله صدور این دوربینها از هلند هم در ایمیلها آمده است؟
-
بله. البته نه ایمیلهایی که طرف آمریکایی در دادخواست حسب سلیقه و جهت دهی
دادخواست خود آورده. بلکه ایمیلهایی که من بعدا از میان مکاتبات در آوردم و
به تایید کارشناس خبره رسید و به دادگاه ارائه و قاضی هم در حکمش ذکر کرد
که مسئله هلند هم مطرح بوده ولی استنتاجی از آن نکرد.
- یعنی مسئولین اطلاعاتی آمریکائی هم اطلاعات جهت داری به مسئولین قضائی ارائه و در حقیقت آنها را گول زدند؟
-
کاملا" درست است. فقط دادخواست دادستان آمریکایی اشاره به ایمیلی می کند
که به اصطلاح فروشنده آمریکایی اشاره به ارسال دوربین به انگلیس می کند تا
از اینجا به ایران ارسال شود که من هم در پاسخ گفته ام باید کلیه مراحل
قانونی و از طریق گمرک انگلیس باشد! ولی آنها فقط قسمت اول ایمیل را به
دادگاه داده اند. برای همین منظور من از وکلا درخواست ارائه اسناد دادگاه
آمریکایی را کردم که مطابقت بدهیم ولی دادگاه انگلیس قبول نکرد.
- اینکه خودش یک نوع گول زدن است!
-
بله در حقیقت این پرونده از ابتدا و در جریان قضایی با نیرنگ شکل گرفت. به
طور مثال در دادخواست داستان آمریکائی نیز مسئله قصد و توطئه برای خرید
وصدور مطرح شده ولی هیچ مدرکی برای نشان دادن این قصد ارائه نکرده است.
متاسفانه وکلا نیز دادگاه را به چالش نکشیدند که چگونه این قصد را می تواند
کشف کند. من فقط دو بار طرف ایرانی را دیده ام چگونه می توانم در یک
ملاقات با او علیه دولت آمریکا توطئه کنم؟!
- براساس قوانین اصول
تجارت تنها شرکت صادر کننده باید مجوز صدور بگیرد و نه وارد کننده. در مورد
این اشکال قانونی در پرونده خود توضیح بدهید.
- این هم از نکاتی
بود که من به وکلا اشاره کردم ولی متاسفانه به دلیلی اینکه وکیل اصلی فقط
به جنبه استرداد تسلط دارد و کلا" تیم حقوقی قوی نبود این جنبه ها که بیشتر
حقوق تجارت هستند مغفول واقع شده است. من این نکات را به طور مکتوب به
وکلا نوشته ام ولی مدیریتی قوی بر این پرونده اعمال نشد. هم پول کلانی از
سوی دولت ایران پرداخت شده و هم نتوانسته ایم به طور صحیح از خدمات حقوقی
استفاده کنیم. پروسه حقوقی در این کشور و نیز کار با وکلا بسیار مشکل است.
- آمریکایی ها از چه زمانی درگیر این ماجرا شدند و درخواست انتقال شما را به آمریکا ارائه کردند؟
-
این گونه که از اوراق پرونده بر می آید دولت آمریکا از سال 2005 و با
دریافت ایمیل اول شرکت ایرانی در این ماجرا وارد شده بود ولی معلوم نیست
چگونه مسئولین اطلاعاتی به این ایمیل دسترسی پیدا کرده اند. وکیل من سئوال
کرد ولی وکیل طرف آمریکایی و دادگاه جواب مناسبی ندادند. وقتی عوامل
اطلاعاتی آمریکا خود را به جای یک شرکت فروشنده معرفی کرده اند دو اشکال
حقوقی به وجود می اید که اولا" قبل از هر اقدامی مامورین آمریکایی دروغ
گفته اند و تبانی و توطئه کرده اند برای به دام انداختن یک شرکت ایرانی.
این عمل مجرمانه ای است ولی متاسفانه دادگاه انگلیس به این نکته توجه نکرد.
اشکال دوم اینکه خود پرونده می گوید که اینها عوامل اطلاعاتی آمریکایی
بودند و لذا کالائی برای فروش و یا معامله نداشته اند!
- موضوع مذاکرات شما در ملاقات با مسئولین شرکت آمریکایی چه بوده است؟
-
آنها اعلام کردند که می خواهند ملاقاتی با من داشته باشند که مطمئن شوند
اگر دوربین ها را به ایران بفرستند در حقیقت یک شخص حقیقی در انگلیس تعهد
مالی را در قبال آنها انجام خواهد داد. حتی در ایمیلشان اعلام کردند که
قرار است به هلند بروند و دوربینی برای مشتری دیگری بخرند و ازآنجا نیز می
خواهند برای دیدار با او به لندن بیایند و اتفاقا" درهمان زمان من هم برای
درسم در لندن بودم که موافقت کردم به دیدار آنها بروم. آنها یک دوربین چشمی
را که می گفتند برای مشتری دیگری آورده بودند به من نشان دادند و من سئوال
کردم که آیا به صورت قانونی وارد انگلیس شده یا نه که جواب مثبت دادند ولی
این قسمت از ملاقات در شهادت نامه پرونده وجود ندارد و دادگاه هم به
درخواست اخذ اسناد از طرف آمریکایی پاسخ منفی داد.
- مسئله فیلمبرداری و ضبط صدا (ملاقات با مسئولین شرکت آمریکایی) که در قوانین انگلستان ممنوع است چه گونه رخ داده است؟
-
البته حالا مشخص شده که آن مسئول شرکت آمریکائی که خود را فروشنده جا زده
بود عامل اطلاعاتی آمریکائی بوده. من در ملاقات متوجه فیلم برداری نشدم. در
دادخواست دادستان آمریکایی نوشته که از آن جلسه فیلمبرداری و ضبط صدا شده
است.
- آیا وکلای شما در جهت اقدام غیر قانونی فیلمبرداری و ضبط صدا کاری کرده اند؟ نتیجه فعالیت آنها به کجا رسیده است؟
-
بله وکلا هم از دادگاه و هم از وزارت کشور خواستند بگویند که اولا" این
اقدام با اطلاع و مقامات انگلیسی صورت گرفته است یا خیر؟ و ثانیا" طرف
آمریکایی یک نسخه از این اسناد را به دادگاه ارائه کند. جواب وزیر کشور و
نیز دادگاه به هر دو درخواست منفی بود. جواب جالب وزارت کشور این است که ما
اطلاعاتی را که داریم می توانیم آشکار کنیم نه اطلاعاتی که نداریم و نمی
توانیم چگونگی عملیاتی خود را افشا کنیم. قاضی نیز در دادگاه گفت که به
اندازه کافی اسناد و اطلاعات وجود دارد و نیاز به اخذ آن اطلاعات نیست!
- چگونگی رجوع پلیس استرداد اسکاتلند یارد به منزل شما و نحوه دستگیری خود را شرح دهید و بگویئد که آنها دقیقا" چه کار کردند؟
-
ساعت شش صبح روز پنجشنبه 26/10/2006 و نیم ساعت قبل از اذان صبح با زنگ
درب پنج تن پلیس ویژه استرداد اسکاتلند یارد از خواب بلند شدم و پس از باز
کردن درب خود را معرفی و گفتند که براساس درخواست دولت آمریکا بازداشت تا
به این کشور اعزام شوم. آنها مدت شش ساعت اتاق کار ومنزل را مورد بازرسی
قرار دادند و سئوالاتی کردند، آنان تاکید کردند این پرونده ربطی به دولت
انگلیس ندارد و صرفا" به درخواست مقامات قضایی آمریکا این اقدام صورت می
پذیرد. البته این ادعا با زیاده روی که در هنگام دستگیری، اخذ اسناد و
مدارک از منزل بدون اطلاع و تنظیم صورتجلسه و عدم عودت آنها تا کنون، توقیف
دستگاه کامپیوتر که حاوی فایلهای شخصی و خصوصی بوده و کپی برداری از آنها و
بعضی دیگر از اتفاقات همخوانی ندارد.
سپس به مقر پلیس دورهام منتقل
شدم. به دلیل تنشهای حاصل ازاین اقدامات ومخصوصا" حضور ناگهانی آنان و
سابقه بیماری قلبی ام ساعت یک بعد ازظهر مرا به بیمارستان بردند. تا ساعت
نه شب بستری بودم و سپس به بازداشتگاه پلیس دورهام برگشتم و درسلولی جایم
دادند. دربازداشتگاه پلیس دورهام ابلاغیه دستگیری ام به همراه دادخواست
دادستان آمریکایی در جزوه این شصت صفحه ای را تحویلم دادند. اوراق مذکور را
از ساعت یازده شب که کارهای انگشت نگاری، عکسبرداری ، ثبت مشخصات و..تمام
شد و در سلول جای گرفتم تا دو ساعت بعد از نیمه شب که دکتر بازداشتگاه برای
معاینه وتحویل دارویم آمد، مطالعه کردم. شب را به دلیل عدم موافقت پزشک با
خوردن داروی آرام بخش که با تجویز دکتر و به مدت چند سال ادامه داشته است،
نتوانستم بخوابم.
بعد از تحویل مدارک، مسئول این افراد که خود را
استیو معرفی کرده بود، گفت می توانی برای فردا وکیل داشته باشی که در پاسخ
گفتم کسی را نمی شناسم و لذا یک وکیل تسخیری را خودش انتخاب و با او تلفنی
صحبت کردم . او گفت دادگاه روز جمعه فقط برای تفهیم اتهام است و چندان مهم
نیست. قبل از انتقال به سلول درخواست کردم تماس تلفنی با همسرم داشته باشم
تا اطلاع دهم که از بیمارستان به بازداشتگاه برگردانده شده ام. پلیس موافقت
کرد ودراین تماس متوجه شدم ایشان ازطریق یکی ازدوستان سفارت با یکی از
وکلایی که در امور استرداد تخصص دارد صحبت کرده است. ولی در مجموع سرپرست
تیم پلیسی که مرا دستگیر کرده بودند نظر موافقی به ایشان نداشت و گفت اینها
در وزارت کشور خوشنام نیستند!
- مدارکی که تحویلتان دادند چه بود و
ایا برای شما مشخص شد که مدارک چگونه هستند و توانستید از حق خود برای
مشورت با وکیل استفاده کنید؟
- مدارکی که تحویلم دادند شامل حکم
بازداشت که از سوی قاضی انگلیسی صادر شده و دادخواستی در شصت صفحه که از
سوی دادگاه آمریکایی در ایلینویز به دولت انگلیس داده شده بود شامل تعدادی
ایمیل ناقص و اشاره به متن مکالمات تلفنی و تفسیر آنها و کیفرخواست قضات
آمریکایی دال بر گزارش و گردش پرونده بود. اما در مورد محتوای مدارک بسیار
سخت بود و کمی بعد از برگشت به سلول مقداری نگاه کردم که به دلیل عدم تمرکز
و تالماتی که از صبح من وارد شده بود خوب متوجه نشدم. متاسفانه عدم وجود
دسترسی به وکیل در آن زمان نمی توانستم چه باید بکنم؟ البته در همان حدی که
توانستم از متن بفهمم مقداری بین موارد اتهامی در کیفرخواست با حکم
دستگیری متفاوت است ولی فهم اصطلاحات حقوقی مشکل بود. اتهام اصلی در
دادخواست اولیه مقامات آمریکایی به دو قسمت تقسیم شده بود که در بخش اول
توطئه برای صدور اقلام غیر قانونی بدون کسب مجوز بود که استدلال وهمچنین
مدارکی ارائه دادم که این وظیفه فروشنده بوده. درقسمت دوم صدور این اقلام
به انگلیس و سپس به ایران بوده. اگر چه از دو دادخواستی که آمریکائیها
ارائه داده اند قسمت دومی وجود ندارد و فقط بر یک اتهام اشاره کرده است.
-
تغییر مورد اتهام نسبت به دادخواست اولیه دادستان آمریکایی از سوی وکیل
دادستانی انگلیسی چگونه رخ داده است؟ ظاهرا" این مسئله با مخالفت وکلای شما
قرار گرفته موضوع این تغییر و نظر قاضی چه بوده است؟
- در حکم
دستگیری قاضی انگلیسی فقط یک عبارت آمده و کلمه انگلیس هم نیامده است که
استدلال وکیل من این بود که اصلا" جرمی در انگلیس واقع نشده است ولی نمی
دانم چرا و به چه دلیلی بعدا" این تغییر نسبت به حکم دستگیری به وجود آمد و
چرا به دو بخش تبدیل شد و چرا وکیل من قبول کرده است. این دو اتهام اکنون
عبارت است از:
1- توطئه آگاهانه وعمدی برای صدور اقلام نظامی از جمله تجهیزات دوربین دید در شب از آمریکا به ایران بدون کسب مجوز لازم.
2-
تلاش آگاهانه و عمدی برای صدور اقلام نظامی آمریکائی از جمله تجهیزات
دوربین دید در شب از آمریکا و صدور مجدد از یک مبدا خارجی به مقصد دیگر
یعنی از انگلستان به ایران بدون کسب مجوز لازم.
لذا این اتهامات در
حکم بازداشت قاضی و کیفر خواست طرف آمریکایی و دادستان انگلیسی کمی تغییر
کرده که در یک مرحله مورد مخالفت وکلای مدافع در دادگاه اول قرار گرفت ولی
دادگاه پاسخ قانع کننده ای نداد و در یک مرحله نیز که یک اتهام به دو اتهام
مجزا تقسیم شد مورد مخالفت وکلا قرار نگرفت. متاسفانه آن شرایط تحمیلی بر
من و عدم ارتباط نزدیک با سفارت ایران در لندن که وکلا مانع آن شده بودند
امکان استفاده بهتر از خدمات حقوقی که هزینه سنگینی داشت را میسر نکرده
بود. الآن هم من به مباحث مسلط ترم و هم هماهنگی بیشتری وجود دارد ولی
پرونده متاسفانه راکد مانده!
- با توجه به اینگونه برخورد پلیس انگلیس آیا فکر می کنید برخورد آنها در چهارچوب قانون و استانداردهای حقوق بشری بوده است؟
-
من فکر می کنم حضور پنج نفر قبل از اذان صبح و بیدار کردن من بیشتر جنبه
روانی برای از بین بردن قدرت تمرکز داشته. زیر نوع اتهام با این عمل و نیز
شش ساعت گشتن کلیه کاغذهای درسی در اتاق مطالعه و کار من ضرورتی نداشت.
متاسفانه چون من به حقوق خود هیچ آگاهی نداشتم هیچ اعتراضی نکردم و درخواست
نکردم که حکم آنها را ببینم که آیا مجاز به انجام این اعمال هستند یا خیر؟
در زندان وقتی با وکلا این مسئله را مطرح کردم گفتند که بیش از استاندارد
اقدام کرده اند. ولی متاسفانه هیچگونه اعتراضی به این اقدامات آنان و
مخصوصا" بردن وسائل من بدون تنظیم صورتجلسه و یا عدم عودت کامپیوتر جیبی تا
کنون در دادگاه صورت نگرفته است. به نظر نمی رسد چنین اعمالی با
استاندارهای حقوق بشری که انگلیس خود را ملزم به رعایت آنها میداند مطابقت
داشته باشد. هر چه این پرونده به جلو رفته است اهداف سیاسی نهفته در پشت
این اقدام انگلیسها مشخص تر شده است.
- در چه زمانی توانستید با وکیل خود مشورت کنید؟
-
وقتی به لندن منتقل شدم من را درداخل سلول دیگری انداختند و از سوراخ سلول
با فردی که خود را وکیل تسخیری من معرفی می کرد ولی من نشناختمش صحبت
کردم! شب قبل تلفنی گویا طبق معرفی پلیس با وی صحبت کرده بودم و به او گفتم
که منتظر وکیل دیگری که از سوی خانواده ام تعیین شده هستم.
- چه زمانی و چگونه به دادگاه منتقل شدید؟
-
اگرچه شب قبل از استیو خواسته بودم که با توجه به بیماری و اینکه نمی
توانم در راه طولانی سوار ماشین شوم در صورت امکان با قطار به لندن بروم
ولی صبح روز جمعه با یک دستگاه خودروی مخصوص حمل زندانیان که شش سلول تک
نفره داشت به دادگاهی در لندن اعزام شدم. راه طولانی و نشستن در روی یک
صندلی که اطراف آن دیوار فلزی بود حداقل برای من که بیمار هم بودم و شب قبل
را نیز نخوابیده بودم و خیلی دلهره داشتم طاقت فرسا و مشکل بود. قرار بود
در ساعت دو بعد از ظهر دادگاه تشکیل شود و من ساعت دوازده رسیدم و با خستگی
و سینه درد به سلولی در بازداشتگاه منتقل شدم. تا حدی مفهوم بود دستگیری
روز پنجشنبه ودادگاه روز جمعه یعنی عدم امکان فراهم کردن وثیقه برای آزادی
موقت وحداقل یک هفته در زندان ماندن! البته طبق قوانین آن زمان پلیس نیز
نمی تواند متهم را بیش از بیست و چهار ساعت بدون حضور در دادگاه در بازداشت
نگه دارد. اول بعد از استقرار درسلول از نگهبان خواستم که اجازه بدهد به
دستشویی بروم. وضوگرفتم و نماز خواندم تا مقداری از تنشهایم کم شود و بر
خود مسلط شدم و خود را به خدا سپردم.
در سلول استراحت می کردم که
نزدیک ساعت یک و نیم ابتدا همان فردی که شب گذشته تلفنی صحبت کرده بودم آمد
و از سوراخ درب سلول برای تقبل نمایندگی بنده در دادگاه اعلام آمادگی کرد
که پاسخ دادم همسرم با فرد دیگری صحبت کرده و منظر او هستم. سپس آقای بن
براندون از سوراخ درب گفت که وی از سوی وکیل مدافعی که هماهنگ شده بود یعنی
خانم اوانی آمده که من اعتماد نکردم و به همه چیز مشکوک بودم و نسبت به
پروسه اجرایی و روند دادگاه نیز آشنا نبودم. در همان حال تردید و صحبت با
وی بودم که نگهبان آمد گفت که باید به صحن دادگاه بروم در حالی که اصلا"
امکان صحبت با وکیل فراهم نشده بود.
- هدف از دادگاه چه بود؟
-
من در آن زمان هم خودم مطلع نبودم و هم نتوانسته بودم که از وکیلی سئوال
کنم که دادگاه برای چی است؟ فکر می کردم دادگاه برای ورود به محتوا پرونده
است در حالی که دادگاه برای تفهیم اتهام بود و در صورت فراهم کردن شرایط
دادگاه آزادی موقت تا دادگاه بررسی اتهام.
- با توجه به اینکه شما نتوانستید با وکیل خود صحبت کنید پس دادگاه چگونه تشکیل شد؟
-
دادگاه در دو قسمت تشکیل شد. بعد از حضور در دادگاه، احراز هویت و سخنان
دادستان از اینجانب سئوال شد که آیا حاضر به قبول استرداد به آمریکا هستم
که پاسخ منفی دادم. سپس وکیل مدافعم به رئیس دادگاه (قاضی که خانمی بود
میانسال) گفت به دلیل کوتاهی زمان نتوانسته با من صحبت کند و از ایشان
خواست اجازه بدهد دادگاه پس از وقفه کوتاهی مجددا" تشکیل شود، وی هم موافقت
کرد. در قسمت دوم دادگاه که وی ملاقات مجددی در این فاصله در سلول با من
داشت نشانه ای داد که من متوجه شدم درست می گوید و مشکلی در اعتماد به او
نیست. سئوالاتی در مورد وضعیت مالی ام کرد که ایا می توانم وجه زیاد و یا
ملکی به گرو دادگاه بگذارم یا نه که طبعا" جواب منفی بود. وی گفت که به
نمایندگان سفارت که در دادگاه شرکت کرده اند گفته است که تضمین مناسبی
فراهم کنند که من مخالفت کردم و گفتم این پرونده ربطی به سفارت و دولت
ندارد ولی گفتم که منزلی که دردورهام داریم را می توانیم به گرو بگذاریم.
درقسمت دوم دادگاه وی درخواست کرد با توجه به سوابق کاری، وضعیت درسی و
چگونگی بیماری قلبی ام دادگاه با آزادی مشروط من موافقت کند. نماینده
دادستان با این امر مخالف بود و در نهایت، قاضی حکم بر زندانی شدن من داد.
محل زندان و جلسه بعدی برای درخواست آزادی مشروط تعیین و روانه زندان شدم.
در این جلسه نفر دوم سفارت و یکی از همکارانشان شرکت کرده بودند که قوت
قلبی بود برای من که احساس کردم، تنها نیستم. در همان ملاقات کوتاه بین دو
جلسه دادگاه نیز وکیل گفت که من اطلاعاتی در مورد پرونده ندارم و لذا اوراق
پرونده مرا گرفت تا مطالعه کند و دیگر پس نداد.
- در کجا و به چه مدتی در زندان بوده اید؟
-
مرا به زندان Wands Worth در جنوب لندن بردند و هفت روز در آنجا بودم. این
زندان یکی از هفت زندان معروف و در جنوب لندن واقع شده است. حدود یک هزار
زندانی را در خود می تواند جای دهد. جای نسبتا" تمییز و مرتبی است. زندانی
با تنوع فرهنگی زندانیان و انواع ناهنجاریهای اجتماعی که کلیه امور داخلی و
مربوط به زندانیان توسط خود آنان انجام می شود. افسران پلیس فقط امور
مربوط به حفاظت و امنیت زندانیان را بر عهده دارند. کمتر از نیمی از
زندانیان را اتباع اروپای شرقی سابق و همین میزان آفریقایی برای مسائل
مهاجرت و بعضا" مواد مخدر و قاچاق و درصد کمی نیز انگلیسی و سایر ملیتها
برای سایر ناهنجاریهای اجتماعی تشکیل می دادند.
- در زندان به شما چه گذشت؟
-
در این مدت یک هفته حبس اگر چه ملاقات آقای سفیر و نفر دوم سفارت و همچنین
هیئت اعزامی از ایران با بنده در زندان باعث خوشحالی بود ولی نارسایی هایی
که در طول این مدت مثلا" در مورد تامین داروی قلبی و آرام بخش من وجود
داشت و نتوانستم شبها را بخوابم و یا عدم امکان تماس تلفنی با وکیل و همسرم
در حالیکه کلیه زندانیان از این حق بر خوردار بودند و نیز تهدید به مرگ
توسط یک زندانی معتاد و خطرناک باعث می شود خوشبینی به بی طرفی پلیس انگلیس
در ذهن از بین برود. و اگر این مسائل را در کنار اقدامات بیش از حد معمول
پلیس استرداد بگذاریم بیشتر به اهداف اصلی این پرونده پی می بریم.
- موضوع تهدید به مرگ چه بود؟
در
دوران بازداشت نه روزه در دورهام و لندن هر اتفاقی مانند ندادن داروی خواب
و قلب و عدم تماس تلفنی با وکیل و خانواده را حادثه تلقی کنیم از اقدام به
تهدید به قتل هم سلولی که یک معتاد به الکل و مواد مخدر بود نمی توان به
راحتی گذشت. در شب اول در سلولی تنها بودم و روز دوم به سلولی منتقل شدم که
در آن یک زندانی با سابقه چند بار دستگیری و زندانی به نام دیوید به سر می
برد. اول وقتی تهدید شدم مسئله را خیلی جدی نگرفتم، ولی وقتی تیغی که در
زندان درست کرده بود دیدم و از آنجا که مطرح کرد که مددکار زندان به او
گفته که اگرمی خواهد در زندان بماند تا ترک اعتیاد کند باید مرتکب قتلی شود
که حداقل برای چند سالی محکوم و در زندان باشد، موضوع را جدی تر تلقی
کردم. خدا را شاکرم که در روز بعد و پس از یک شب دلهره به صورت آماده باش
استراحت کردن و نخوابیدن برای دفاع از خودم، سفیر ایران به عیادتم آمد و
موضوع تهدید به قتل را گفتم که با تماس با زندان و وزارت کشور او را که
فردی معتاد، کارتن خواب و بی سرپناه بود از سلول من انتقالش دادند! البته
افسر نگهبان با دلخوری و تند روئی هنگام انتقالش گلایه کرد که من می دانم
دیوید آدم ناراحتی است ! ولی چرا این مطلب را قبل از آنکه به سفیر بگوید به
من نگفتی که گفتم صبح به یکی از نگهبانان اشاره کردم ولی توجه نکرد.
- چگونه و تحت چه شرایطی حکم زندانی شدن شما به حبس خانگی تغییر پیدا کرد؟
-در
تاریخ 3/11/2006 دادگاه آزادی مشروط برگزار شد. مبلغ پانصد هزار پوند از
سوی سفارت و مبلغ بیست هزار پوند نیز ازسوی همسرم به حساب دادگاه به صورت
امانت واریز و یکی از اساتید مسلمان دانشگاه به عنوان دوست که بنده را می
شناخت به قرآن کریم سوگند یاد و تعهد کرد که اگر فرار کنم او به جای من
باید به زندان برود و مبلغ ده هزار پوند نیز او باید بپردازد و حتی محل
تامین این مبلغ را قاضی از او سئوال کرد که دقایقی سوء برداشت شده بود و
ابتدا رئیس دادگاه که قاضی میانسالی بود قبول نکرد و با توضیح بیشتر وی
قانع شد و موافقتش را با آزادی مشروط اعلام کرد. تمام تعهدات نیز برای آن
بود که در هر زمان که لازم باشد بنده باید سریعا" خود را به مقامات قضایی
معرفی کنم. بعد از طی این مراسم و بیان شرایطی از سوی قاضی از جمله معرفی و
امضای روزانه در مقر پلیس دورهام، از ساعت 8 شب تا 6 صبح در منزل باشم (
با وسیله الکترونیکی کنترل می شود)، از استان دورهام خارج نشوم جز برای
شرکت در دادگاه و یا ملاقات با وکیل (با هماهنگی قبلی و کسب اجازه از
دادگاه) و.....دادگاه قرار آزادی موقت را صادر و اعلام کرد نقض هر یک از
بنود مذکور باعث دستگیری مجدد من خواهد شد.
- تاکنون چند سال در حالت حبس خانگی به سر می برید و این مسئله چه مشکلاتی برای شما به وجود آورده است؟
-
حدود پنج سال است که در حصر کامل خانگی هستم. با هیچکس رفت و آمدی ندارم و
تمام مدت در خانه هستم. نه در مراسمی شرکت کرده ام و نه به خانه کسی رفته
ام. اگرچه برای بیرون رفتن در طول روز محدودیت قانونی نیست ولی چون محل
زندگی ما در یک دهکده کوچک است و با توجه به حساسیتهایی که به دلیل
گزارشهای غلط مطبوعاتی که اشاره می کنم و تبعاتی که برای ما داشت امکان
خروج از خانه نیز از من سلب شده است. یعنی بعد از ارسال آدرس دقیق منزل به
مطبوعات و درج آن ما با حملات و خساراتی روبرو شدیم. متاسفانه دادگاه در
هفته گذشته با تخفیف شرایط که از سوی وکلای من درخواست شده بود موافقت نکرد
و همچنان حکم بر بازداشت خانگی من داد.
- شما در حبس خانگی مجبور به چه کارهایی هستید؟
-
در ابتدا هفته ای سه روز باید می رفتم به شهر دورهام تا برگه ای را در
پلیس امضاء کنم. طبق دستور دادگاه نیز شبها باید از ساعت هشت شب تا شش صبح
در خانه باشم. ولی به دلیل آنکه با توجه به شرایطی که پیش آمده هیچ رابطه
ای هم با افراد دیگر چه ایرانی و چه انگلیسی ندارم لذا شبانه روز را فقط
داخل منزل می گذرانم وهیچ رابطه اجتماعی و تفریحی ندارم وبه هیچ مسافرتی
نرفته ام. اخیرا" برای مراجعه به پزشک و ملاقات با وکلایم گزارش به پلیس به
هفته ای دو بار تقلیل پیدا کرده است.
- ارسال اطلاعات دقیق منزل شما به مطبوعات چگونه صورت گرفت؟
-
طبق اظهار یکی از وکلا فردی که دست اندرکار مطبوعات بوده به وی گفته است
که اطلاعات آدرس سکونت و شخصی از سوی Home Office بوده است.
- اطلاعات غلط مطبوعات چه مشکلی برای شما به وجود آورد؟
-
پس از درج این مقالات همراه با اطلاعات غلط و داستان سرایی در مورد حجم
معامله و ارسال برای حزب الله مزاحمت هایی به صورت حمله برای من و خانوده
ام به وجود آمد این امر شرایط زیستی من و خانواده ام و مخصوصا" فرزندم که
به مدرسه می رفت را خیلی مشکل کرده و بر سلامتی ما نیز اثر مخربی داشته
است.
- چند بار به منزل شما حمله شده و این موارد چگونه رخ داده است؟
-
پنج بار حمله به منزل و ماشین در روزها و زمانهای مختلف صورت گرفت که پلیس
آمد و صورتجلسه کرد ولی نتوانستند حمله کنندگان را شناسایی کنند. در یک
مورد اگر پلیس زودتر می رسید شاید حمله بعدی صورت نمی گرفت که گفتند امکان
اعزام پلیس نبوده است! این حملات باعث وارد آمدن خسارات زیاد مادی به خانه و
ماشین ما شد و اسناد آن نزد ما و پلیس وجود دارد. این امر منجر به نصب سه
دستگاه دوربین در اطراف خانه شد و در همین حال در یک اقدام ایذایی دوچرخه
فرزندم از محوطه منزل ربوده شد و با اینکه فیلم وی نیز ضبط شده بود ولی
بازهم پلیس موفق به پیداکردن دزد نشد!
- آیا فکر نمی کنید تمام این موارد که به پلیس مربوط می شود اتفاقی باشد؟
-
خیر. اگر یک یا دو و یا سه مورد بود می شد گفت اتفاقی است. ولی تمام این
مواردی که به نوعی پلیس دخیل بوده نمی تواند اتفاقی باشد. یعنی ازابتدا هم
معلوم بود که اراده ای برای هدایت این پرونده وجود دارد یعنی پرونده سیاسی
است وصرفا حقوقی و قضایی نیست. البته با دستیابی من به یک گزارش تهیه شده
توسط کارشناس سابق اف بی آی بر اساس مطالب مندرج در روزنامه های رژیم
صهیونیستی در مورد کمک من به مجروحین فلسطینی مفهوم تمام این مسائل از
دستگیری و زندان تا این حملات مشخص شد.