جنجال روزهای اخیر درباره ا
ظهارات وزیر خارجه در جمع شورای روابط خارجی آمریکا مبنی
بر اینکه اگر مذاکرات ایران با 1+5 به نتیجه نرسد، مردم در انتخابات آینده
به جریان حامی دولت رای نخواهند داد، «قرینه» های دیگری نیز دارد که کمتر
به آن توجه شده است.
سیمور اسفند 92 در سخنرانی خود در مرکز مطالعات راهبردی لندن گفته بود:
«برخی
از ایرانی هایی که من با آنها صحبت کرده ام و مدعی هستند از جانب حکومت
ایران سخن می گویند بی سر و صدا به من گفتند که آمریکا باید در حوزه مسائل
هسته ای نرمش داشته باشد تا اینکه دست حسن روحانی رئیس جمهور ایران تقویت
شود و به پیروزی در عرصه سیاست خارجی دست پیدا کند و تحریمهای اقتصادی
ایران برداشته شود و او درموقعیتی قوی قرار داشته باشد تا بتواند تندروها را در انتخابات بزرگ پیش روی ایران یعنی انتخابات مجلس شکست بدهد و
وقتی او در چنین موقعیتی قرار بگیرد می تواند ایران را به سمت سیاستهای
معتدل تر هم در عرصه داخلی و هم درعرصه سیاست خارجی هدایت کند.»
مدیر اجرایی مرکز بلفر در دانشگاه
هاروارد در بخش دیگری از اظهاراتش نیز با اشاره به تصمیم آمریکایی ها برای
به تمدید و به تاخیر انداختن حداکثری مذاکرات هسته ای که این روزها کاملا
عینیت یافته، گفته بود:
«آمریکا
می خواهد توافقی حاصل شود که این زمان فرار هسته ای ایران را طولانی تر
کند یا دست کم برای مدت یک سال یا بیشتر به تعویق بیندازد. می توان با
محدود کردن تعداد و نوع سانتریفیوژهای ایران و میزان ذخایر اورانیوم غنی
شده اش، این کار را انجام داد. آمریکا از ایران خواهد خواست که این دوره
زمانی تاخیر در این زمینه برای مدتی بسیار طولانی باشد و برای مدت چند سال
باشد یعنی بسیار طولانی تر از دوره زمانی که طرف ایرانی حاضر است درباره
محدود شدن برنامه هسته ای اش بپذیرد. فکر می کنم وقتی دوره شش ماهه
درنظر گرفته شده برای توافق شش ماهه در ماه ژوئیه پایان می یابد، احتمالا
با رضایت دو طرف، این توافق برای شش ماه دیگر تمدید خواهد شد.»
«البته باید گفت ایرانیها قادر به تغییر هستند و در واقع در نتیجه توافق در موضوع اتمی، صداها و روندهایی در داخل ایران که خواهان تغییر هستند تقویت خواهد شد.»
اما ریشه تاریخی این مواضع، به یک سال
گذشته محدود نمی شود و رجوع به کتاب خاطرات محمد البرادعی رییس سابق آژانس
بین المللی انرژی اتمی نیز نشان می دهد از همان دوره اصلاحات، پیوند زدن
مذاکرات هسته ای و منافع جناحی و سیاسی، بخشی از دستور کار تیم مذاکره
کننده ایرانی بوده است. البرادعی در صفحات 152 و 153 کتاب «عصر فریب» که
روایتی از عملکرد وی در دوران ریاست بر آژآنس است، می نویسد:
«تندروهای ایران که اخیرا کنترل
پارلمان ( مجلس هفتم) را در اختیار گرفته بودند، تعلیق داوطلبانه فعالیت
های غنی سازی تهران را به عنوان یک معامله با غرب رسوا می کردند. میانه
روها (اصلاح طلبان) که مدافع راه حل دیپلماتیک و عادی سازی روابط با غرب
بودند فرصت را از دست دادند. روحانی
گفت که اگر گزارش آتی من به آژانس بین المللی انرژی اتمی در ماه ژوئن منفی
باشد شک دارد که به وی و همکارانش اجازه داده شود سطح کنونی همکاری با
آژانس را ادامه دهند و یا حتی در مقام خود باقی بمانند! میانه روها حداقل
امیدوار بودند واکنش های مثبتی از جانب اروپایی ها دریافت کنند، بنابراین
می توانستند به ملت ایران بگویند که سیاست شان در حال پیشرفت و رسیده به
نتیجه نهایی است ... در ماه ژوئن شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی
قطعنامه ای صادر کرد که عدم همکاری کامل، به موقع و فعالانه ایران با آژانس
را سرزنش می کرد اما ایران بسیار خشمگین بود. تندروهای ایران در حکومت
اکنون می توانستند بگویند گفته بودیم اینطور می شود!»
در مجموع به نظر می رسد با توجه به
قرائن متعدد تاریخی و اظهارات ثبت شده مقامات داخلی و خارجی مبنی بر تلاش
یک جریان خاص جهت استفاده حداکثری «حزبی» از پرونده هسته ای، بسیاری از
نگرانی ها و دلواپسی ها از سرنوشت مذاکرات طبیعی بوده و بدبینی به این
موضوع، یک گزاره ی کاملا عقلانی است.