به گزارش خبرگزاری
فارس، حبیب احمدزاده داستاننویس و از فعالان صلح ایران در پی بروز جنجال و
ادعای واهی ترور سفیر عربستان توسط ایران یادداشتی به شرح ذیل نوشته و
نسخهای از آن را در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است:
در زندگی ما ایرانیان با گذشته هزاران ساله، به جز شعرسرایی، فرهنگ خواندن
داستانهای نقالی در شبهای سرد زمستان نیز وجود داشته است. هنگامی که
پدران کشاورز ما در سرمای زمستانی به زیر کرسی گرم خانواده پناه برده برای
گذران وقت همه را به شنیدن داستان دعوت میکردند. یکی از این قصههای بسیار
عبرت انگیز را امروز میخواهم برای خانم کلینتون و آقای اوباما و
دوستانشان و حتی جانشینانشان در کاخ به اصطلاح سفید تعریف کنم.
شیوه داستانگویی من کاملا ایرانی خواهد بود ببخشید که شما جز به شیوه هالیوودی به شنیدن حرف و شیوه زندگی دیگران عادت ندارید.
به نام خداوند بخشنده مهربان، روزی بود، روزگاری بود، توی زمانهای قدیم یک
چوپانی بود که گوسفندهای اهل ده را به چرا میبرد و بابت این کار از انها
مزد میگرفت. ولی چوپان با آنکه کاری جز لم دادن و نی زدن نداشت و پول خوبی
بابت به صحرا بردن رمهها میگرفت احساس میکرد آن قدر مورد ستایش و تحسین
اهل ده نیست . برای همین تصمیم گرفت تا مهم بودن خودش را ثابت کنه. برای
همین یک روز ظهر که همه مردم ده تو مزارعشان بیل میزدند و مزرعه را وجین
میکردن داد زد آی گرگ آی گرگ، گرگ اومد گله را ببره، همه اهالی با شنیدن
این فریاد دست از کار یومیه کشیدند و دوان دوان با بیل و چنگک خودشان را
رساندند به چوپان و گله، ولی هیچ گرگی ندیدند، چوپان هم گفت گرگه تا شما را
از دور دید پا به فرار گذاشت ولی اگه من به موقع خبرتان نکرده بودم گرگ
رفقاش را هم برمیداشت و با هم گله را میدریدند و شما باید قدر من را
بیشتر بدانید و حقوق من را اضافه کنید.
اهالی ساده دل روستا هم که ترس از گرگ حسابی به هم ریخته بودشون، پچ پچی
کردند و از فردا حقوق چوپان را دو برابر کردند. چند روز دیگه باز خوشی زیر
دل چوپان را زد و باز خواست خودی نشون بده. دوباره این دفعه دم غروب جیغ و
داد زد که ای داد، ای هوار، گرگ اومده، بیاید کمک، دوباره همه کار و
زندگیشون رو رها کردند و آمدند کمک. ولی باز گرگی در کار نبود. وقت بازگشت
یکی از اهالی خنده نیشخند آمیز چوپان را دید و شب همه صاحب گوسفندها به دور
از چشم چوپان تو مسجد محل جلسه گرفتند و قسم خوردند که دیگه گول چوپان را
نخورند و مسخره دست اون نشند. فردای اون روز بود که فاجعه رخ داد. یک دسته
گرگ واقعی موقعی که چوپان ناهارش را خورده بود و زیر درخت راحت لم داده بود
تا استراحت کنند به گله زدند و هرچی چوپان داد زد که ای وای، ای هوار،
دسته گرگها اومده، کسی توجه نکرد. آخر سر گرگها سروقت خود چوپان آمدند و
خود چوپان را هم به جای دسر بعد از غذا نوش جان کردند.
آره عزیزان من هیلاری و باراک عزیز این داستان از قدیم در ایران یا پرشیای
قدیم نسل به نسل و سینه به سینه نقل شده و ای کاش یک ایرانی هم با تاریخ
چند هزار ساله تو کشتی کریستف کلمب نشسته بود تا این داستان را پانصد سال
پیش برای شما هم به آمریکا میآورد تا با عبرت بیشتری به آینده نگاه
میکردید.
اگر فکر میکنید مردم دنیا بعد از این همه دروغهای شاخدار باز به
شما که میخواید ادای چوپانهای خوب و محافظشان را در بیارید اعتماد
میکنند خب خیلی خوش باورید. همین چند روز پیش ادعا کردید که ما
ایرانیها میخوایم سفیر عربستان را در کشورتان ترور کنیم. خب باشه ولی چرا
مردم جهان و مردم خودتان باید این حرف را از شما بپذیرند؟ آیا حرفهای
قبلی شما برای جنگ راه انداختن را مردم دنیا فراموش کردند شما مگر همان
چوپان خیرخواه دنیا نیستید که هوار کشیدید آی هوار عراق سلاح کشتار جمعی
داره بیاید بریم نابودش کنیم. خوب کو اون همه سلاحهای نشانهروی شده به
سمت اروپا و بمبهای اتمی فروخته شده به تروریستها؟
مگر شما نگفتید هواپیمای لاکربی را بر فراز اسکاتلند ایرانیها منفجر
کردند. خب پس چرا چند سال بعد دو میلیارد از رفیق نفتی تان قذافی گرفتید و
اصلا سرو صداش را هم در نیاوردید که بیش از ده سال به دروغ یک کشور دیگر را
متهم به این کار کرده بودید و حتی یک عذرخواهی رسمی نکردید و با آن همه
اشکی که برای کشتههای بیگناه آن هواپیما در انظار مردم ریختید با نهصد
میلیون دلار نفتی بمب گذار را به دلایل بشردوستانه آزاد کردید که بعد معلوم
شد معادل نهصد میلیون دلار نفت از جیب مبارک قذافی دیوانه، خرج چرب کردن
جیب دولت تونی بلر و چوپانهای مسولیتپذیری همچون شما شده است و.. و...و
...
حالا باز شما چوپان وظیفه شناس دارید داد میزنید که دوباره گرگ اومده و
میخواد سفیر گوشتالود و خوشمزه عربستان را در کنار شما بخوره! خب باشه اگه
مردم دنیا بگن چه تضمینی داره که شما چوپانان دروغگو دوباره دارید دروغ
نمیگید چه جوابی بهشان دارید. مثلا سفیر عربستان چه مانع مهمی در برابر
انقلابات مردمی در منطقه است؟ یا اصلا اسمش چیست؟ به نظرم هیلاری عزیز و
باراک ملوس به جای این شوخیهای بیجا که دورهاش گذشته بهتر است به فکر
آینده نزدیکی باشید که از شدت دروغگوییهای مسلم دولتمردان آمریکا همه مردم
جهان تجمع کنند و از فرط نفرت در مقابل گرگان و تروریستهای واقعی مثل
القاعده و گروه حقانی (که باز در واقعیت خود بر علیه مردم جهان ساختهاید)
شما را کاملا تنها بگذارند.
ببخشید گفتم آینده؟ اشتباه شد، حرفم را پس میگیرم. اگر کمی، فقط کمی گوش
دهید صدای جلسات و تجمعات مردم در ابراز نفرت از دروغگویی شما چوپانان
دروغگو را همین الان میتوان از میدان التحریر در مصر و میدان لولو در
بحرین و صنعا و حتی اروپا و حتی نزدیکتر در وال استریت و دیگر شهرهای
امریکا بشنوید. شاید آنان حتی بهتر از من داستان را دارند تعریف میکنند یک
داستان جدید و به روز ... حتما هیلاری عزیز و باراک جان این داستان را
برای فرزندان و نوههایتان تعریف کنید. داستان جدید گرگی که سالها ادای
چوپان را در میآورد و مردم دنیا تصمیم گرفتند.