به گزارش سرویس حوزه و مراجع پایگاه 598 به نقل از پایگاه اطلاع رسانی فرهنگستان علوم اسلامی، روز دوشنبه، بیست و پنجم مهرماه نشست علمی «هنر دینی» با سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین سید محمد مهدی میرباقری؛ رئیس فرهنگستان علوم اسلامی از سوی پژوهشگاه فرهنگ و هنر و ارتباطات برگزار گردید.
استاد میرباقری در ابتدای سخنان خود با اشاره به آیه نورانی "إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لآیاتٍ لِاولِی الْأَلْبابِ الَّذِینَ یَذْكُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَكَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ"، ذکر دائم انسان را عامل عبور انسان از همه پدیده ها و رسیدن به حقیقت دانست. «انسانی که اهل ذکر و تعقل باشد به سرعت به سمت آن حقایق روشن رهنمون می شود.»
ایشان هنر را تجلی این ذکر دانست و افزود: هنرمند در تعقل خودش احساسی دارد که با هنر بر سر آن احساس مفاهمه می کند. حال ممکن است این هنر، شعر و رمان و نقاشی باشد. هر چقدر این احساس از سنجش و محاسبه دقیق تری برخوردار باشد و زبان سنجیده تری داشته باشد، قدرت انتقال احساس بیشتر خواهد بود. بنابراین هنر، آینه عقلانیت جامعه است. اگر تجلی احساسات الهی با هنر تجلی پیدا کند، تجلی عقلانیت هم، معنوی و الهی می شود و اگر چنانچه هنر در فضاهای مادی غوطه ور باشد، آنچه عقلانیت جامعه را فرا خواهد گرفت نیز مادی خواهد بود.
وی در بخش دیگر سخنان خود به تفاوت هنر با سنجش و حافظه پرداخت و افزود: هنر با سنجش و حافظه متفاوت است. اگر در انسان احساسی از خیر و شر و احساسی از جمال و جلال نبود، هرگز «قدرت محاسبه» نمی توانست هنر بیافریند. پیشاپیش هنر نوعی احساس نسبت به یک موضوع اتفاق می افتد و هنرمند پیشرو کسی است که درکی از نوعی احساس را با خود به همراه دارد.
رئیس فرهنگستان علوم اسلامی در ادامه سخنان خود بر لزوم تحلیل داشتن از پیدایش هنر و تعریف از آن تأکید نمودند و بیان نمودند که تعریف از هنر دشوار است و تفاهم بر سر آن دیر اتقاق میافتد. ایشان در این زمینه به بیان سوالاتی پرداختند از جمله اینکه: آیا هنر، جوشش ماده است؟ یا جوششی از درون هنرمند؟ یا اینکه، نه فقط هنرمند بلکه جوشش جامعه هنری است؟ آیا جبری و دیالکتیکی است یا به اراده و اختیار انسان در نوع پرداختن به موضوعات برمی گردد؟ آیا نوع درک از زیبایی ها و زشتی ها تابع اختیار انسان است؟ بعد از بحث اختیار آیا این میل و نفرت ها صرفاً به خود شخص وابسته است یا به اجتماع هم بر می گردد؟ و بعد آیا نوعی پیوستگی تاریخی در هنر مستند به تاریخ هم هست یا خیر؟ آیا هنر و تحلیل از تکامل آن متناسب با تکامل فلسفه تاریخ باید شکل بگیرد یا نه؟ آیا تکامل تاریخ، خود جبری مادی است یا نه؟
اگر اختیار در تکامل تاریخ وارد شد آیا سبب پیچیدگی حیات است یا صرفاً جبر مادی و الهی است؟ حق و باطل با توجه به اختیار انسان ها چگونه است؟ چگونه است که تمدن از مدیریت ساده فرعونی به تمدن فرعونی پیپچیده امروزی تکامل پیدا می کند؟ آیا هنر نیز حق و باطل دارد؟
وی در ادامه به حق و باطل داشتن هنر اشاره نمودند و افزودند: با حضور اختیار حق و باطل شکل پیدا می کند. هنر ضرورتاً معطوف به پرستش یا طغیان است کما اینکه در مورد علم نیز همین گونه است که اگر بریده از اختیار تمایلات و پیوند ها را ببینید و عوامل پیدایش دیده نشود، فهم کردن دینی و غیر دینی بودن علم دشوار است. فقط در فلسفه و علوم انسانی نیست و در فیزیک و شیمی هم این تمایلات و پیوندها اثر می گذارد. اگر اختیار انسان اختیار سوء بود احساس خیر و شر او در انتخاب و اختیار او قطعا اثر خواهد گذاشت.
استاد میرباقری در بخش دیگری از سخنان خود به واحد مطالعه هنر اشاره نمودند. ایشان این سؤال را مطرح نمودند که آیا واحد مطالعه هنر فرد است؟ آیا مقیاس هنر صرفاً احساسات فرد بوده و معطوف به انسان ها به شکل جزایر مستقل است یا هنر در حوزه جامعه و ساختارهای اجتماعی نیز باید دیده شود و هنر باید معطوف به تکامل تاریخ باشد؟ وی در ادامه به مقایسه سینمای ایران و هالیوود پرداختند و اشاره نمودند: «در سینمای هالیودی سلطه، بحث های تمدنی مورد دقت قرار گرفته است. ایجاد اضطراب نسبت به مسلمانان و القا تحجر و عقب ماندگی و سد راه پیشرفت بودن مسلمانان برای مخاطب و در نقطه مقابل القاء پیشرفت تمدن آمریکایی و ایجاد شرح صدر نسبت به تمدن مقابل، ایجاد نوعی تصور نسبت به غرب که مسلط و حکیم و صاحب قدرت است که محیط به همه جاست که در دقیقه نود کار را تحت کنترل خود در می آورد و ... از جمله مواردی است که در سینمای هالیوودی مورد توجه قرار گرفته است. اما سینمای ایران در حد آزادی روابط زن و مرد آن هم درحد سال های پیش اروپا است که توانایی توسعه هم ندارد.
وی در بخش پایانی سخنان خود به ضرورت هنر دینی و چگونگی دستیابی به آن پرداختند و افزودند:
«اصل هنر،هنر الهی است مانند علم که مقابل علم الهی، جهالت است. لذا هنر توحیدی نیز باید در جامعه فراگیر شود. همه انواع هنر باید مدیریت دینی بشوند که حاصل آن هنر و علم دینی می شود. برای انتقال به هنر اسلامی نیاز به تغییرات بافت انسانی است که متناسب با این بافت انسانی است و شیب خاص خود را خواهد داشت.
هنر باید معطوف به معارف اهل بیت باشد، نه به فلسفه. محتوا و ساختار هنر باید تابع اهل بیت بشود، نه تابع عرفا و فلاسفه. مدیریت تحقیقات و نرم افزاها مستند به دین باشد و غایات آن نیز متناسب با دین باشد و نکته قابل دقت آنکه اصلا منظور نقلی کردن هنر نیست.
هنر باید بسط معروف بدهد. هنر باید احساس عارفانه از هستی را شکوفا کند و احساس عشق به خدای متعال و در کنارش نفرت نسبت به دستگاه باطل را ایجاد کند و تولی و تبری ایجاد نماید که حاصل این کار هنر ایجاد موضع گیری و مجاهده برای امحای باطل است.
در مبحث هنرنباید دنبال نگرش دائره المعارفی بود و اخباری گری مدرن نیز نباید ایجاد شود.