بسمه تعالی
سرزمینی را می شناسم که به وسعت یک تاریخ به آن ظلم شده… سرزمینی را میشناسم که سلاحشان ایمان به خداست، در مقابل بمبها و مو شکها سینهشان را سپر میکنند. پناهگاهی ندارند در هنگام بمبارانها ی وحشیانه اهریمنان. سرزمینی را میشناسم که در ماه ضیا فت خدا بر سر سفره سحر و افطارشان بمبهای ویرانگر است.
مردم این سرزمین به راستی در این ماه میهمان خدا هستند و با شهادتشان برای ابد میهمان خدا خواهند بود.سرزمینی را میشناسم که نوجوان آن را به جرم دفاع از سرزمین اشغال شدهاش زنده زنده او را در آتش میسوزانند. مرگ و نفرین بر محافل حقوق بشری که چشم و گوششان کر شده و نمی بینند این همه ظلمی را که به یک ملت میرود، حتما از نگاه بیفروغ آنها این همه زن و کودک بیدفاع که کشته میشوند انسان نیستند!
البته روی سخن من نه محافل حقوق بشری. نه دولتهای غربی و نه دولتهای عربی که اگر غیرتی داشتند امروز صهیونیزمی نبود، بلکه روی سخن من مردم آزاده جهان است. چطور میتوان شاهد بود که دهها تن بمب بر سر ملتی بیدفاع و مظلوم ریخته شود و جهان در یک سکوت مرگبار فرو رود!
چگونه میتوان پیکر بیجان و آغشته به خون کودکان بیدفاع را دید و سکوت کرد! بیاییم همگی ندا دهیم که مردم غزه آغوش ما پناه شماست. به آنها بگوییم که این تصاویر کودکان آغشته به خون در حافظه تاریخی ما میماند و دلهایمان برای همیشه نسبت به غاصبان و جلادان صهیونیزم پر از نفرت باقی خواهد ماند. و در آخر به مردم غزه بگوییم ما در کنار شما هستیم دلهایمان با شماست، و به شما به خاطر پایداری و استقامتتان و شجاعتتان درود میفرستیم.
مجید مجیدی