1- سرانجام اعلام اسامی اعضای هیاتمدیره استقلال تحرکی به بازار رسانههای ورزشی داد. رسانههایی که در روزهای تعطیلی فوتبال، سکوت خبری و مخفی کاری باشگاه پرسپولیس و بیخبری محض از باشگاه استقلال چارهای غیر از نبش قبر و شکافتن سینه خاک برای یافتن موضوعات نخ نما شده یا گمانه زنیهای بیپشتوانه خبری پیش رویشان نیست. نوشتن برای رسانههای ورزشی در این روزگار مثل شلیک کردن در یک اتاق تاریک با چشمان بسته را دارد. نمیدانی باید کجا را هدف بگیری و نمیدانی دقیقا دور و برت چه خبر است. دقیقا همانطوری که میبینیم امیر رضا خادم رفتار میکند. در پس انتخابهای او چه در هیات مدیره پرسپولیس و چه در هیات مدیره استقلال اثری نمیبینیم از یک بازی از قبل تعیین شده و هوشمند.
2- روزی که اسامی هیات مدیره باشگاه پرسپولیس اعلام شد همه ما بدون هیچ تعارفی حیرت کرده بودیم. آدمهای گمنام و عموما پشت پردهای که شاید در کوی و برزن محل زندگی خود نیز شناخته شده نبودند یکباره مثل قهرمانان سریالهای خارجی مینشستند مقابل دوربینهای خبری و ژست آدمهای کاربلد را میگرفتند. توجیهات امیررضا خادم برای قبولاندن این واقعیت به ما که این آدمهای بینام و نشان بهترین گزینه برای اداره پرسپولیس هستند بیش از آنکه کسی را نسبت به شایستگی این انتخابها قانع کند همه ما را به فکر فرو برد که نکند شایعهای که میگویند وزیر ورزش از فوتبال نفرت دارد و میخواهد تب این رشته را پایین بیاورد درست باشد. انتخابهای امیررضا خادم توجیهاتی داشت از این قبیل اینکه ما مثلا یک عضو حقوقدان در هیات مدیره داریم در حالی که هر باشگاهی میتواند برای سهولت در چنین مواردی از مشاوران پر تعدد مالی، اداری، حقوقی و حتی بازاریابی بهره بگیرد. در حقیقت باشگاهی که خود یک عضو حقوقی در چارت خود داشت با اضافه کردن یک آدم حقوقی به هیات مدیره آدم ثروتمند و علاقهمندی مثل حسین هدایتی را از گردونه بازی خارج نگه داشت. انتخابهایی که در هیات مدیره پرسپولیس صورت گرفت بیش از آنکه جنبه عقلایی داشته باشد جنبه توجیهی و حتی پنهان کاری داشت. انگار آدمهایی برای عضویت در هیات مدیره برگزیده شده بودند که نماینده آدمهای پشت پردهای بودند که به دلایلی نمیتوانستند خودشان عضویت در هیات مدیره را بپذیرند. وقتی مشخص شد یک رگ اسپانسرینگ پرسپولیس میخورد به مالک پدیده شاندیز که امسال در لیگ برتر تیمداری هم میکند میشد حدس زد انتخابهای آقای خادم از چه جنسی بوده.
3- حالا نوبت رسیده به استقلال تا قربانی انتخابهای چشم بسته آقای خادم باشد. مرور بر فهرست آدمهایی که برای عضویت در هیات مدیره استقلال برگزیده شدهاند غیر از سرگیجه چه حسن دیگری دارد؟ این آدمهای گمنام و یک شبه به شهرت رسیده از کجا به هیات مدیره استقلال تحمیل شدهاند؟ بهرام افشارزادهای که همین چند وقت پیش به علت کهولت سن و بازنشستگی از حضور در انتخابات کمیته ملی المپیک کنار رفت حالا باید با ۷۴ سال سن در هیات مدیره یک باشگاه جوانپسند چه نقشی را ایفا کند؟ او که نه قرار است درآمدزایی کند و نه میتواند در باشگاهداری کمک حال کسی باشد برای حضور در هیات مدیره استقلال چه ملاکی داشته؟ انتخاب صاحب پناهی مدیرعامل اسبق پیکان برای عضویت در هیات مدیره استقلال از روی چه مکانیزمی بوده؟ پیکان در زمان حضور صاحب پناهی در فوتبال چه به دست آورد که حالا مدیرش باید عضو هیات مدیره استقلال باشد؟ انتصاب رضا صادقپور که در زمان خودش سرپرست تیم فوتسال باشگاه بوده و حداقل یک دهه کامل است که از استقلال و حتی از سطح اول فوتبال کشور فاصله داشته چه دلیلی دارد؟ چرا سراغ امثال کامران منزوی که سوابق درخشان تری دارد نرفتهاند و به سرپرست فوتسال استقلال که شاید نزدیک به یک دهه است منحل شده بسنده کردهاند؟ آقای خادم در رضا صادقپور که مدتهاست از جریان فوتبال دور بوده و اصلا در رشته فوتسال فعالیت میکرده چه دیده که در علی انصاری یا دیگران ندیده؟ شهردار منطقه ۱۹ در هیات مدیره استقلال باید چکار کند؟ برای کمپ استقلال پایان کار بگیرد؟ آیا قرار است در دولت تدبیر و امید برای رسیدن به پایان کار پست بدهند؟ حضور یک نیروی شهرداری در باشگاهی که اگر به چنین نیرویی نیاز داشت فقط کافی بود تلفن را بردارد، معنایی دارد؟ آیا آقای خادم با دادن پست عضویت در هیات مدیره به آدمهایی که حتی با دریافت حکم مشاوره هم همین کارکرد را داشتند، سطح هیات مدیره استقلال را پایین نیاورده؟ افجعی کیست؟ معاون باشگاه ایرانیان قرار است از دوبی برای استقلال اسپانسر بیاورد؟ آیا استقلال نمیتوانست جای عضویت در هیات مدیره به چنین نیرویی حکمی مثل مدیر بازاریابی یا معاون اقتصادی بدهد؟
مقداد نجفنژاد که دیگر آس هیات مدیره استقلال است. کسی که در زمان مدیریتش مضحکترین حذف استقلال از آسیا را رقم زد با یک حضور در وزارت ورزش و داد زدن بر سر آدمهای دور و بر اتاق وزیر و دو مصاحبه داغ خیلی راحت توانست قول رسمی وزارت ورزش برای دور نگه داشتن نمایندگان مجلس را بشکند. وزیر ورزش که دم از ایستادگی بر مواضعش میزد به همین زودی و در مقابل نمایندهای مثل مقداد نجفنژاد جا زد؟
4-امیر خادم با چشم بسته در یک اتاق تاریک داشته به زدن در خال کدام هدف فکر میکرده وقتی از «قوطی بگیر و بنشانش» این اسمها را درآورده؟ آیا واقعا برای جمع کردن این همه آدم گمنام نیازی به تلف کردن ۱۰ روز کامل وقت بود؟ واقعا ۱۰ روز زمان نیاز داشت تا این هنگ گمنامان را دور هم جمع کرد؟ واقعا؟ ۱۰ روز تلف شد تا این اسامی حاصلش باشد؟ یک نماینده مجلس در هیات مدیرهای که قول داده بودند هیچ نمایندهای در آن حاضر نباشد؟ سرپرست تیمی که خدا میداند چند سال قبل منحل شده؟ برندههای خوشبخت و ناشناس لاتاری شخصی آقای خادم برای رسیدن به شهرت؟
5-اینجا تهران است. صدای ما را از نزدیکیهای وزارت ورزش و وزیر شجاعش میشنوید که با اولین فریاد و تهدید نخستین عقبگرد بزرگ خود را برداشت. مقداد نجفنژاد با یک فریاد و یک مصاحبه عضو هیات مدیره باقی ماند. واقعا خسته نباشید آقای خادم!
بانک ورزش - هومن جعفری