این شخص از دور دید که آنها وسیلهای از صندوق عقب پراید خارج کرده و به
کنار خیابان انداختند. سرنشینان پراید وقتی متوجه شدند که شاهدی آنها را
زیرنظر گرفته به سرعت سوار ماشین شدند و پا به فرار گذاشتند.
همزمان شاهد شماره پلاک خودروی پراید را یادداشت کرد و وقتی کمی جلوتر
رفت جسد پسر جوانی را کنار خیابان دید. آنجا بود که شاهد ماجرا با پلیس
تماس گرفت وپس از آن ماجرا به بازپرس ویژه قتل تهران گزارش شد.
با شروع تحقیقات پلیسی و بررسی شماره پلاک خودروی مرموز مأموران در کمتر
از چند ساعت موفق به شناسایی خودرو در شرق تهران شدند. آنها با متوقف کردن
خودرو، پدر و پسری را دستگیر کردند که آنها در بازجوییها راز قتل را فاش
کردند.
پسر 17ساله در همان بازجوییهای اولیه به کشتن سهیل اقرار و انگیزهاش را از این جنایت اختلافات قدیمی اعلام کرد.
در همین حال پدر سهیل که از یک هفته قبل عزادار پسرش است در اینباره به
خبرنگار همشهری گفت: پسرم 21ساله بود و بهعنوان پیک موتوری کار میکرد. او
آزارش به هیچکس نمیرسید. نمیدانم چرا این بلا را سرش آوردند و ما را
عزادار کردند.
این مرد درباره شب حادثه گفت: آن شب حدود ساعت 21:30مادر سهیل با او تماس
گرفت تا ببیند کجاست. پسرم گفت نزدیک خانه است و تا 10دقیقه دیگر
برمیگردد. چند دقیقه گذشت و خبری از پسرم نشد. همسرم دوباره با سهیل تماس
گرفت اما گوشی تلفن همراهش خاموش بود.
تا آخر شب هرچه تماس گرفتیم نتوانستیم با سهیل صحبت کنیم و چون نگرانش شده
بودیم آواره کلانتریها و بیمارستانها شدیم تا او را پیدا کنیم اما اسم
سهیل در هیچ جا ثبت نشده بود. صبح فردا به دادسرای امور جنایی رفتم و کمک
خواستم و مأموران پایگاه ششم پلیس آگاهی تلاشهایشان را برای پیدا کردن
پسرم شروع کردند.عصر همان روز یکی از دوستان سهیل گفت از دیشب یکی از
بچههای محله به نام مهرداد هم گم شده است. ما که فکر میکردیم ممکن است
سهیل همراه مهرداد باشد از خانواده او سراغ پسرمان را گرفتیم اما آنها هم
خبری نداشتند.
شرایط خیلی سختی بود. هرکجا میرفتیم خبری از پسرمان نبود. با وجود این
باز هم دنبال پیدا کردن او بودیم تا اینکه صبح پنجشنبه از پلیس آگاهی تماس
گرفتند و وقتی به آنجا رفتم تصویر جنازه سهیل را نشانم دادند و گفتند او به
قتل رسیده است. بعد هم گفتند قاتل مهرداد است و پسرم را در یک لحظه
غافلگیر کرده و کشته است.
پدر مقتول درباره انگیزه این قتل گفت: مهرداد پسری 17ساله و سابقهدار
است. او مدتی قبل در یک درگیری مجروح شد و بخشی از دستش بیحس است. او حدود
2سال قبل با پسرم درگیر شده و از او کینه به دل گرفته بود و به همین دلیل
او را کشت. با این حال باورم نمیشود که او توانسته به تنهایی پسرم را خفه
کند. پسرم ورزشکار و در محله جوان خوشنامی بود و حالا جایش در خانه خالی
است.