اهيمت پخش اين گزارش در حالي است كه صداوسيما پيش از اين سعي ميكرد با محافظهكاري از كنار حاشيههاي مربوط به خانهي سينما و عملكرد آن در چند دورهي اخير جشن سينماي ايران بگذرد تا به روابط حسنهي مسئولين صداوسيما با مديران خانهي سينما از جمله پروژههاي آقاي عسگرپور خدشهاي وارد نشود. اما لحن بيسابقهي اين گزارش در انتقاد از عملكرد خانهي سينما، دوباره اميدواري را به جمع دلسوزان انقلاب بازگرداند و مهر تأييد دوبارهاي شد بر عملكرد موفق معاونت سياسي سيما در اين چند سال اخير.
با اين حال، متأسفانه اين همهي ماجرا نيست؛ چرا كه معاونت سياسي سيما، همهي صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران نيست. در اين سازمان عريض و طويل، مديران درجهي دو و سهي زيادي –بهويژه در گروههاي فيلم و سريال شبكهها- حضور دارند كه افكار آنها در قبال خانهي سينما با مشي معاونت سياسي سيما هيچ مشابهتي ندارد. تلختر آنكه با نگاهي به عملكرد تعدادي از همين مديران متوجه ميشويم كه مواضع ايشان نسبت به برخي از مستندسازان مرتبط با بيبيسي هم محل ابهام جدي است.
براي اثبات اين مدعا، بايد به چند ماه قبل برگرديم. جايي كه مديران يكي از شبكههاي پربينندهي سيما –كه گفته ميشود با مديرعامل خانهي سينما رابطهي نزديكي دارد- سكان كارگرداني يكي از سريالهاي نسبتاً پرخرج اين شبكه را با عنوان "شيدايي" به دست محمدمهدي عسگرپور سپرد.
طبيعي بود كه اين انتخاب از همان ابتدا، با اعتراض زيادي روبرو شود. مخالفان با اشاره به عملكرد عسگرپور و تشكل متبوعش در جريان فتنهي 88 و سپس چهاردهمين جشن خانهي سينماي ايران (در سال 89)، معتقد بودند كه صداوسيما با چنين انتخابي عملاً مشي غلط مدير عامل خانهي سينما را در تبديل اين تشكل صنفي به يك حزب سياسي برانداز تائيد كرده است.
سكوت محض خانهي سينما در برابر ياوهگوييهاي تني چند از به ظاهر هنرمندان سينماي ايران در جريان وقايع سال 88 و برپايي جشنهاي پر از حاشيهي خانهي سينما كه در آن، از سويي اصغر فرهادي نسبت به تغيير وضع مملكت و بازگشت امثال مخملباف به عرصهي فيلمسازي ابراز اميدواري ميكرد و از سوي ديگر، رخشان بنياعتماد و دخترش -باران كوثري- با دستبند سبز روي سن جشن حاضر ميشدند، تنها چند نمونهي مختصر از شاهكارهاي جناب عسگرپور در دورهي مديريتش بر اين تشكل صنفي است.
البته عسگرپور پيش از اين هم سابقهي سريالسازي در سيما را داشت كه براي نمونه ميتوان به كارگرداني سريالهاي "جراحت" و "گلهاي گرمسيري" اشاره كرد؛ اما پس از برپايي فضاحتبار جشن خانهي سينماي ايران در سال 89 و دفاع او از وقايع اين جشن، كسي انتظار نداشت كه همكاري صداوسيما با عسگرپور تداوم داشته باشد.
به هر حال، نبود يك نظام مشخص و كارآمد نظارتي بر صداوسيما، موجب شده است تا فرياد دلسوزان منتقد به جايي نرسد؛ چنان كه اين روزها خبر ميرسد كه فارغ از تمام حواشي ايجاد شده بر سر بيانيهي مشكوك و تأملبرانگيز خانهي سينما در دفاع از مستندسازان دستگيرشده، عسگرپور مشغول كارگرداني سريال "شيدايي" است تا اين مجموعهي پربازيگر را به پخش در محرم امسال برساند.
اما قصهي يك بام و دو هواي صداو سيما در قبال ماجراي دستگيري مستندسازان مزدور بيبيسي به همين جا ختم نميشود؛ چرا كه اين روزها دو تن از مستندسازان جواني كه سابقهي سفارش گرفتن از شبكهي بيبيسي براي ساخت دو مستند و پخش آن از همين شبكه را دارند، در عين ناباوري پشت دوربين يكي ديگر از سريالهاي در حال توليد سيماي جمهوري اسلامي قرار گرفتهاند.
"كيوان عليمحمدي" و "اميد بنكدار" در حالي اين روزها مشغول آمادهسازي آخرين مراحل سريال "حيراني" براي پخش از شبكهي اول سيما هستند كه ساخت دو مستند "هيچ كس با هيچ كس سخن نميگويد" و "عشق تنهاست" را به سفارش شبكهي بيبيسي فارسي در كارنامهي خود دارند. مستندهايي كه هر دو با حضور تني چند از مشهورترين بازيگران سينماي ايران ساخته شدهاند و هر دو هم به موضوعات غيراخلاقي ميپردازند.
"هيچ كس با هيچ كس سخن نميگويد" فيلمي است 20 دقيقهاي با حضور پانتهآ بهرام، لادن مستوفي، آزاده صمدي، ستاره اسكندري، شبنم طلوعي و مريم بوباني كه به ممنوعيت سقط جنين در ايران و بارداريهاي نامشروع ميپردازد. "عشق تنهاست" نيز طي سه اپيزود، دوستي هاي بين زنان و مردان را به تصوير ميكشد كه عموماً هم با بيوفايي مردان و آسيبهاي عاطفي خانمها همراه ميشود. "اميرحسين صديق" و "شبنم طلوعي" -هنرپيشهي بهايي فراري از كشور- تنها بازيگران اين مستندواره هستند.
از نكات جالب توجه اين دو مستندواره، آرايش بيسابقهي بازيگران زن آن است كه بياغراق، هيچ نمونهي ديگر وطني را نميتوان يافت كه از اين حيث با آنها قابل مقايسه باشد. بهويژه آنكه اين دو كارگردان در گرفتن نماهاي نزديك از صورت بازيگران زن، نيز يد طولايي داشته و دارند. چنانچه در دو فيلم سينمايي آنها -"شبانه" (كه مدتي در توقيف بوده) و شبانهروز- هم تعدد اين نماها به شدت خودنمايي ميكند.
حال سوال اينجاست كه اين دو مستندساز با داشتن سابقهي كار براي بيبيسي فارسي، ساختن فيلم توقيفي و علاقهي مفرط به پرداختن به موضوعاتي همچون سقط جنين حاصل از روابط نامشروع، خيانت و پارتيهاي شبانه، چگونه توانستهاند موافقت مديران گروه فيلم و سريال شبكهي اول سيما را براي كارگرداني سريال "حيراني" جلب كنند؟ آيا اصلاً اين مديران اعتقادي به لزوم بررسي كارنامهي كساني كه قرار است سريالي را براي سيما توليد كنند، دارند؟ آيا نشنيدهاند سخن حضرت امام(ره) در اين رابطه را كه ميفرمودند: «و البته فيلمها، بايد كساني كه فيلمسازند، بايد معلوم بشود كه اينها چه كارهاند، چه جور بودهاند، وضع روحيشان، وضع زندگيشان، وضع معاشرتهايشان.» (16/5/61)
شايد بد نباشد تا آقاي دارابي و ديگر اعوان و انصارش در صداوسيما، فقط پاي 10 دقيقه از يكي از اين مستندها بنشينند تا متوجه شوند كه قرار است كنداكتور صداوسيما را چه اعجوبههايي پر كنند. اگرچه در نظر اين دوستان، معمولاً انتقادها حكم مچگيري دارند و در پاسخ اين انتقادات، بايد عنقريب منتظر باشيم تا جلسهي تقدير از عوامل سريال "حيراني" هم برگزار شود!
به نظر ميرسد كه معاونت سياسي سيما، اين روزها در حال همكاري چند مستندساز با شبكهي بيبيسي و حتي بيانيهي خانهي سينما در حمايت از ايشان را محكوم ميكند كه در ديگر بخشهاي صداوسيما، نويسندهي همين بيانيه به همراه دو مستندساز بيبيسي، در كمال امنيت و آرامش مشغول سريالسازي براي خانوادههاي ايراني هستند. شايد آنكه اين اوخر همه از عملكرد بخشهاي سياسي سيما تقدير، و در عين حال از روند بخشهاي نمايشي انتقاد ميكنند، ريشه در چنين اتفاقهايي داشته باشد.