مطلبی که روزنامه کیهان با عنوان«برای وضعیت بدر و خیبر»نوشته شده توسط محمد ایمانی به چاپ رساند به شرح زیر است:
کاسبان خوب و تاجران زیرک سالی یک بار بلکه چند بار در یک سال مینشینند و
حساب و کتاب میکنند که چقدر خرج کردند و دخلشان چقدر بود، سود کردند یا
ضرر؟ هر چند وقت یک بار از جایی که ایستادهاند و کاری که میکنند میپرسند
و میسنجند که قرار بوده چه بکنند؟ همین روزها برخی کسبه مشغول حسابرسی و
انبارگردانی هستند. اگر چنین محاسباتی برای یک مغازه یا تجارت کوچک ضرورت
دارد، چرا برای سیاستمداران و مدیران و صاحبان رسانه مهم نباشد؟ این که از
خود بپرسند زیان یا سود کردند؟ و اگر تصور میکنند تجارت خوبی کردهاند،
آیا به هزینهاش میارزید یا نه؟
رهبر انقلاب قریب 4 سال پیش- 16
فروردین 1389- در دیدار نوروزی مسئولان نظام از 3 قوه، آنان را به خطیر
بودن موضوع «مسئولیت» توجه دادند و فرمودند «مبارک بودن سال به این است که
خداوند متعال به وسیله شما، برکات خودش را در این کشور به این مردم خوب و
مومن برساند. انشاءالله وجودمان را برای مردم نافع کنیم. از لحظه لحظه
روزهای مسئولیت من و شما سؤال خواهد شد. از همه سؤال خواهد شد؛ منتهی آن
کسی که بار سنگینی بر دوشش نیست، مثل آن کسی است که مال زیادی ندارد؛ از او
حساب بخواهند، سرانگشتی یک چند قلم بیان خواهد کرد، خلاص خواهد شد. آن کسی
که مال زیاد دارد، اندوختهای دارد، رشتههای گوناگون درآمدی دارد، طبعا
اگر از او حساب بخواهند با یک کلمه و دو کلمه این حساب تمام نمیشود...
مسئولیت هم همین جور است.
حالا الحمدلله شماها علیالظاهر افراد پولدار و
مالدار و ثروتمندی نیستید- انشاءالله که نباشید- لیکن سنگینی مسئولیت شما
از سنگینی آن مال بیشتر است. از ما سؤال میکنند در فلان قضیه، شما
مسئولیتتان چه بود؟ جزئیات مسئولیت را باید بدانید. اگر ندانیم، سؤال
میکنند که چرا نمیدانستی مسئولیتت این است؟ چطور غفلت کردی؟ وقتی که
بدانیم، میگویند حالا این مسئولیت را چطور ادا کردید؟ طول میکشد تا شرح
بدهیم، تا بیان کنیم، تا عذر بیاوریم. و همه بدهکاریم. همه بشریت، همه خلق
عالم در مقابل محاسبه الهی بدهکارند... اگر بحث عدالت پیش بیاید و بخواهند
مو را از ماست بکشند و اگر در کارهایمان دقت بکنند، واویلاست... البته یک
حرف هست که آن را میشود در پیشگاه خدای متعال عرضه کرد و آن این است که من
به قدر توان خودم تلاش کردم. اگر بتوانیم این را بگوییم خوب است. به قدری
که میفهمیدم، به قدری که میتوانستم و میدانستم، تلاش کردم... پس باید
همتمان را بگماریم به این که از همه نیرو و توان و استعداد و ظرفیت استفاده
کنیم».
یک روش عوامانهای در میان بخشی از سیاسیون و ژورنالیستهای ما
وجود دارد که سود و زیان و برد و باخت را با ملاکهای پرنوسانی چون
رقابتهای انتخاباتی یا شهرت رسانهای و حجم برجسته شدن چهرهها یا حتی
مثلا صرف اثرگذاری آنها میسنجند. اما در منطق اسلامی، ارزش هر کس به
دلمشغولیها و تعلقات خاطر و دغدغههای اوست. گاه یک رقابت انتخاباتی چنان
حجم دلمشغولی سیاستمداران را پر میکند که یادشان میرود این رقابت
اصالت و موضوعیت نداشت و هدف و غایت چیز دیگری بود. کم نیستند سیاسیونی که
هر سالشان با یک رقابت و کش و قوس انتخاباتی آغاز میشود و به یک رقابت یا
انتخابات دیگر خاتمه مییابد. اصلا نظم حیات سیاسی آنها با همین مسابقه
تنظیم شده و لا غیر. کلی نقشه بلدند، با مهرهها بازی میکنند، برای حریف
تله میگذارند، ضربه میزنند، میخورند و از خودشان هم متشکرند. عرض و طول
همتشان به این است که عقدههایشان را چگونه خالی کنند، چگونه با دیگری
تسویه حساب نمایند و چگونه خودی نشان بدهند. این طیف از نخبگان سیاسی شاید
بی تناسب با آیات شریفه سوره کهف نباشند که میفرماید «قل هل ننبئکم
بالاخسرین اعمالا... بگو آیا شما را باخبر کنیم که زیانکارترینها چه کسانی
هستند؟
آنان که تلاششان در زندگی دنیا، گم و تباه شد و گمان میبرند
که همانا آنان نیکو رفتارند». بیحکمت نبود که پیامبر اعظم(ص) به عنوان یک
نیاز حیاتی از خداوند مسئلت میکرد «اللهم ارنی الاشیاء کما هی. خدوندا
اشیاء و پدیدهها را همان گونه که هستند- نه آن گونه که مینمایند- به من
نشان بده» و اولیای معصوم علیهمالسلام عرض مینمودند «اللهم ارنی الاشیاء
کما هی ثم ارنی الحق حقاً و ارنی الباطل باطلاً وارزقنی اجتنابه».
درست
دیدن صحنه، بخشی از مسئولیت مهمی است که طیف مسئولان سیاسی و اقتصادی و
فرهنگی بر عهده دارند. حضرت آیتالله خامنهای سوم مرداد 1391 در دیدار
مسئولان نظام ضمن دفاع از واقعنگری و آرمانگرایی توجه دادند «درسی که
انقلاب داد و امام بزرگوار باقی گذاشت این است که در این حرکت 33 ساله،
آرمانها و آرزوهای عظیمی که اسلام آنها را به ما القا میکند و تعلیم
میدهد، از نظر دور نماند؛
در عین حال واقعیتهای موجود جامعه و جهان
هم مورد توجه قرار گرفت... اگر ما توانستیم آرمانگرایی را با واقعبینی و
واقعگرایی همراه کنیم، ترجمه عملیاتیاش میشود این که ما تدبیر را با
مجاهدت ترکیب کنیم. هم مجاهدت کنیم و مجاهدانه حرکت کنیم، هم این حرکت
مجاهدانه در یک چارچوب تدبیرشدهای قرار بگیرد... ما وقتی میخواهیم
آرمانگرایی همراه با واقعبینی داشته باشیم و براساس واقعیتها حرکت کنیم،
باید توجه کنیم که در اینجا لغزشگاههایی وجود دارد. یک لغزشگاه
واقعیتپنداری است؛ چیزهایی که واقعیت ندارد. دشمنان سعی میکنند
واقعیتسازی کنند؛ یک چیزهایی را به عنوان واقعیت مسلم در نظر ما جلوهگر
کنند... یکی از لغزشگاهها برمیگردد به درون خود ما دلبستگیهای ما
فلجکننده است و موجب میشود چیزهایی را واقعیت بپنداریم که واقعیت ندارد،
در واقع خطایی است که نفس راحتطلب یا دلبسته ما به مسائل مادی بر ما تحمیل
میکند.
یکی از این لغزشگاهها این است که انسان تصور کند دست یافتن به
آرمانها بدون هزینه امکانپذیر است... یک لغزش دیگر این است که ما بخشی از
واقعیتها را ببینیم، بخش دیگری را نبینیم... این که ما عرض کردیم وضعیت
بدر و خیبر، یعنی تهدید هست، چالش هست اما بنبست نیست. در بدر امکانات کم
بود اما غلبه حاصل شد. امکانات طرف مقابل شاید در بعضی بخشها غیرقابل
مقایسه با امکانات جبهه اسلام بود. در خیبر سختی وجود داشت؛ رفتند مدتها
آنجا ماندند، مقاومت دشمن شدید بود اما غلبه پیدا کردند. چالش هست اما در
قبال چالش توان و قدرت و استعداد و ظرفیت هم وجود دارد. این معنای وضعیت
بدر و خیبر است. اگر این ظرفیت را به میدان آوردیم، اگر نقاط ضعف را کم
کردیم، پیشرفت خواهیم کرد».
دشمن پس از شکست در فتنه سیاسی 4 سال پیش به
این جمعبندی رسید که شکست اصلی را از خود مردم خورد و بنابراین باید به
همین مردم ضربه بزند و از انرژی و نیروی همیشگی انقلاب علیه آن استفاده
کند. بدین ترتیب پس از یک سال جمعبندی، وزیر خارجه وقت آمریکا از آغاز سال
1390، موضوع تحریمهای فلجکننده را پیش کشید و عملا این جنگ از زمستان 2
سال پیش شروع شد. اگر دشمن این جنگ غیرانسانی را از 2 سال پیش وارد فاز
تازهای کرد، رهبر معظم انقلاب از 3 سال و نیم پیش یعنی شهریور 89 مکرراً
مسئولان و سیاستمداران و جریانهای سیاسی درون نظام را اول به هماهنگی و
همدلی و دوم به طراحی و اجرای راهبرد اقتصاد مقاومتی فرا خوانده و از جمله
در جمع کارآفرینان سراسر کشور تصریح کردند که این راهبرد، هم متناسب با
ظرفیتها و فرصتهای بزرگ کشور و هم مهارکننده تهدیدهای محتمل دشمن است.
ایشان
سوم مرداد سال گذشته نیز در جمع مسئولان فرمودند «ما چند سال پیش اقتصاد
مقاومتی را مطرح کردیم. همه کسانی که ناظر مسائل گوناگون بودند میتوانستند
حدس بزنند که هدف دشمن، فشار اقتصادی بر کشور است. معلوم بود و طراحیها
نشان میداد که میخواهند روی اقتصاد کشور متمرکز شوند... من سال 86 در صحن
مطهر علیبن موسیالرضا (علیهالصلاهًْ والسلام) گفتم که اینها دارند
مسئله اقتصاد را پیگیری میکنند بعد هم آدم میتواند فرض کند که این
شعارهای سال، حلقههایی بود برای ایجاد یک منظومه کامل در زمینه مسائل
اقتصاد؛ یعنی اصلاح الگوی مصرف، مسئله جلوگیری از اسراف، مسئله همت مضاعف و
کار مضاعف، مسئله جهاد اقتصادی و سال تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه
ایرانی. ما اینها را به عنوان شعارهای زودگذر مطرح نکردیم. اینها چیزهایی
است که میتواند حرکت عمومی کشور را در زمینه اقتصاد ساماندهی کند و ما را
پیش ببرد».
اگر دشمن به ویژه در این چند سال اخیر- در مقابل شکستهای
بزرگی که متحمل شده- ثبات و اقتدار و امنیت ایران را نشانه رفته، رهبر معظم
انقلاب امسال را سال حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی نامیدند و برای آن
بسترسازی کردند تا ملت بزرگ ایران - فارغ از کش و قوس احزاب و نامزدها-
برای عزت و استحکام کشور به میدان بیایند. در حقیقت، پیروز بزرگ این مصاف،
ملت و نظام اسلامی بودند که سرزندگی و نشاط انقلاب اسلامی در سی و پنج
سالگی آن را به رخ کشیدند. در این میان ناظران منصف نیز امانتداری نظام را
نسبت به رأی مردم مشاهده کردند و یقین کردند ادعای تقلب که ابزار و بهانه
آشوبگری جماعتی بیمبالات و جفاکار شد، کمترین مایهای از واقعیت ندارد.
اما اگر برای برخی سیاستمداران همه چیز انتخابات و رقابت سیاسی است، نه
مردم و نه مقتدای آنان در این رقابتها که طریقیت دارد و نه بیشتر، متوقف
نمیمانند.
حق مردم موقعیتشناس که آن حماسه سیاسی را رقم زدند، بر دوش همه
مسئولان به ویژه دولت جدید سنگینی میکند که با همدلی، برای تحقق حماسه
اقتصادی برنامهریزی کنند. به همین علت نیز رهبر معظم انقلاب چه در دولت
گذشته و چه در دولت فعلی مشعل گفتمان «اقتصاد مقاومتی» را فروزان نگاه
داشته و به انحاء مختلف پیگیری آن را از مسئولان 3 قوه و مجمع تشخیص مصلحت
مطالبه کردهاند؛ هرچند که رقبای سیاسی به اندازه حماسه سیاسی، برای حماسه
اقتصادی قبول زحمت نکردهاند!
اکنون که سال دیگری به پایان میرسد و
سال نو آغاز میشود، توقعی بهجا از همه مسئولان در قوای مختلف است که چند
ساعتی با خود خلوت کنند و چرتکه بیندازند که آیا ادای امانت کرده و بخشی از
بار مسئولیت را از شانههای خود سبک نمودهاند یا خیر؟ برای دیدن
واقعیتها آن گونه که هست، هم از خداوند باید خاضعانه مسئلت کرد و هم باید
استعداد درست دیدن را در خود پدید آورد. گاه تعلقات چنان ما را زمینگیر
میکند که فرصت نکنیم به بار مسئولیت و امانت نیز بیاندیشیم.
سيدمرتضي افقه ستون یادداشت اول روزنامه تهران امروز را به مطلبی با عنوان«كارآمدي ارجح بر كوچكسازي
»اختصاص داد که در ادامه میخوانید:
اعلام
اين خبر كه بالغ بر 4 ميليون و 700 هزار نفر حقوقبگير دولت هستند،
نگاهها را به اين سمت هدايت كرده است كه تكليف اسناد بالادستي در كوچك و
چابكسازي دولت به كجا رسيده است و چرا بايد چنين حجم عظيمي از نيروي
انساني كشور در خدمت دستگاههاي عموما كمكار دولتي باشند؟
ظاهرا
برخي مباحث در سطح كشور كه طي دو دهه گذشته درباره چابكسازي دولت مطرح شده
واقعي نبوده و بيشتر جنبه ظاهري داشته است. چرا كه چنين برنامهاي ساختار
بوروكراتيك و اقتصادي كشور را نهتنها به سمت وضع مطلوب سوق نداده بلكه
باعث شده فاصله وضع مطلوب و موجود هم بيشتر شود.
دولت در سالهاي
اخير قبل از اينكه از كوچك يا بزرگ بودن آسيب ببيند از ناكارآمدي آسيب ديده
است.در حال حاضر ساختار بوروكراتيك بسيار ناكاراست و با نيروهاي مازاد و
فاقد مهارت و انگيزه لازم براي انجام وظايف محوله روبهروست. همچنين در اين
سيستم انتخاب مديران هم با مشكلات ويژه روبهروست و اصل شايستهسالاري
آنگونه كه بايد و شايد رعايت نميشود. چنين دولتي از يك بوروكراسي ناكارا و
ضدپيشرفت رنج ميبرد و ابزار و تكنولوژيهاي لازم را براي انجام امور
محوله در اختيار ندارد.
در كنار آن، انبوه قوانين و بخشنامههاي ضد
و نقيض مديران و كاركنان را دچار سر درگميكرده است. در اين شرايط دولت چه
كوچك باشد و چه بزرگ ضدپيشرفت و توسعه عمل خواهد كرد. هر از گاهي هم
اقداماتي جهت بزرگ و كوچك كردن دولت انجام ميشود. مثلا در چند سال گذشته
ادغامهايي صورت گرفت كه چون با بيبرنامگي مواجه بود نتيجه عكس داده و
هزينههاي ديگري را هم بر دوش دولت گذاشته است. در بسياري از اين ادغامها
مشاهده ميكنيم كه وظايف ذاتي دو وزارتخانه با هم يكسان نبوده و همپوشاني
لازم را نداشته است.
اين مشكل باعث شده دولت هزينه بيشتري را براي
مديريت وضعيت جديد بپردازد. در شرايط فعلي منطقي است كه دولت بهدنبال
كوچكتر شدن باشد اما پيش شرط آن اصلاح ساختار است. در صورتي كه ساختاري كه
باعث ايجاد ناكارآمدي شده اصلاح نشود نميتوان به نتيجه مثبتي از طريق
كوچكسازي رسيد. آمار اعلام شده از تعداد حقوقبگيران دولتي نشان ميدهد
دولت در كشور بزرگتر از آنچه كه بايد باشد است. در واقع دولت هم بزرگ است و
هم بازدهي لازم را ندارد. اين دولت بزرگ بدون بازدهي، باعث شده هزينههايش
براي انجام امور بالاتر از ميزان واقعي باشد.
اين باعث بالاتر
رفتن هزينه توليد و در نتيجه افزايش تورم ميشود. حتي بزرگ بودن دولت در
كنار ناكارآمدي و سوء مديريت در بخشهاي مختلف آن باعث ميشود بخش خصوصي هم
نتواند به درستي كار كند. به هر حال بخش خصوصي از جهات مختلفي براي انجام
كارهايش وابسته به دولت است و دولت ناكارآمد و گرفتار بوروكراسي تنبل اين
بخش را هم دچار مشكل ميكند. به هر صورت اينكه بخواهيم صرفا از بزرگ بودن
يا كوچك بودن دولت حرف بزنيم نتيجه نخواهد داشت آنچه بايد بهدنبال اصلاحش
باشيم كارآمدتر كردن بخشهاي مختلف دولت است.
ستون یادداشت روز،روزنامه وطن امروز را میخوانید که به مطلبی با عنوان«ثبتنام دوباره با کدام منطق؟»نوشته شده توسط محسن جندقی اختصاص یافت:
قرار
است بعد از تعطیلات نوروز، متقاضیان دریافت یارانه، برای چندمین بار در
5سال اخیر اطلاعات اقتصادی خود را اعلام کنند تا دولت بر مبنای آن تصمیم
بگیرد به چه کسانی یارانه بدهد. سقف درآمدی خانوار یکی از مهمترین محورهای
تصمیمگیری دولت برای قطع یا تداوم یارانه سرپرستان خواهد بود و چند روز
پیش در یادداشتی به پیامدهای منفی این تصمیم غیرمنطقی دولت پرداختیم و
نوشتیم اگر دولت برای شناسایی نیازمندان یارانه و ثروتمندان بینیاز از
یارانه فقط به سقف درآمدی توجه کند ـ که قرار است این اتفاق بیفتد ـ
بیعدالتی بزرگی رخ خواهد داد و بسیاری از نیازمندان واقعی از دریافت
یارانه محروم خواهند شد. با نزدیکشدن به آغاز سال جدید و متعاقب آن آغاز
مرحله دوم هدفمندی یارانهها یادآوری چند نکته درباره اجرای طرح عظیم «فرم
خوداظهاری» ضروری است.
1ـ تابستان 1387 دولت مبادرت به ثبتنام
حضوری و کسب اطلاعات اقتصادی خانوارها کرد. در آن سال اصلا لایحه هدفمندی
یارانهها تهیه نشده بود اما مردم برای ارائه اطلاعات اقتصادی خود استقبال
عجیبی کردند اما به زحمت افتادند. گزارش مرکز آمار ایران هم درباره نتایج
راستیآزمایی فرم اطلاعات اقتصادی خانوار نشان میداد 6/99 درصد این
اطلاعات درست است! در ادامه مسؤولان دولتی براساس 5 معیار غیردرآمدی
«خودرو، مسکن، تحصیلات، تعداد افراد شاغل خانوار و میزان وام اخذ شده از
نظام بانکی» به خوشهبندی (یک، دو و سه) روی آوردند اما بعد از اینکه مردم
از خوشه خود مطلع شدند، اعتراضات بسیاری صورت گرفت و موجب شد دولت از
دستهبندی مردم پشیمان شود چراکه خیلی از نیازمندان در خوشه ثروتمندان و
خیلی از ثروتمندان در خوشه نیازمندان قرار گرفتند و در صورت اجرای
خوشهبندی، بیعدالتی بزرگی صورت میگرفت. همچنین در ابتدای سال 88 مرحله
دوم ثبتنام اطلاعات اقتصادی خانوار برای کسانی که جاماندند، انجام و در
سال 1390 سامانه انصراف از یارانه راهاندازی شد. جالب اینکه در اواخر سال
1390 و اوایل سال 1391 دولت درصدد شناسایی نیازمندان و حذف 2 دهک از دریافت
یارانه برآمد اما نتوانست آن را اجرا کند چون آمار واقعی اقتصادی وجود
نداشت. حالا دولت یازدهم نیز میخواهد از همان روشهای دریافت اطلاعات
اقتصاد خانوار، راستیآزمایی و تقسیمکردن مردم به نیازمند واقعی و بینیاز
(خوشهبندی نوین) استفاده کند. آیا این کار تکرار مکررات نیست؟
2ـ
مردم باید برای اینکه دریافت یارانهشان تداوم داشته باشد باز هم ثبتنام
کنند. یعنی باید به زحمت افتاده و برای اعلام اطلاعات اقتصادی خانوار،
فرمهای موسوم به «خوداظهاری» را پر کنند. چرا باید مردم این کار را انجام
دهند؟ مگر قبلا ثبتنام نکردهاند آن هم با زحمت فراوان؟ قطعا سرپرست
خانواری که در روستایی دورافتاده و بدون اینترنت زندگی میکند و اتفاقا یک
نیازمند خیلی واقعی(!) است برای ثبتنام مجدد دچار زحمت فراوانی خواهد شد.
الان همه اطلاعات اقتصادی خانوارها تمام و کمال در اختیار دولت قرار دارد و
دولت بدون اینکه بخواهد ثبتنام مجددی صورت بدهد، به اطلاعات خانوارها
دسترسی دارد. دولت گذشته برای کسب اطلاعات اقتصادی خانوارها هزینه بسیاری
کرد و ثبتنام مجدد به معنای تلفشدن آن هزینهها خواهد بود.
3ـ
شاید بسیاری از مسؤولان دولتی اظهار کنند ثبتنام مجدد برای پرداخت یارانه
برای به روزکردن اطلاعات اقتصادی است و اطلاعات سابق، تغییرات بسیاری کرده
است. در این باره نیز باید گفت به روزکردن اطلاعات اقتصادی مردم به نفع
دولت یازدهم نیست چون طبق اظهارات مسؤولان فعلی معیشت مردم طی چند سال زیر
سوال رفته و مردم بیپولتر شدهاند. به عبارت بهتر به اعتقاد مسؤولان،
نیازمندان بیشتر شدهاند، پس به روزکردن اطلاعات 5 سال پیش به ضرر دولت
خواهد بود چون تعداد نیازمندان واقعی نسبت به سالهای گذشته افزایش یافته
است. یعنی اگر دولت مبنا را همان اطلاعات قبلی قرار دهد، نیازمندان کمتری
در لیست یارانهبگیران قرار خواهند گرفت! پس موضوع چیست که دولت اصرار دارد
از متقاضیان یارانه ثبتنام مجدد صورت بگیرد؟
4ـ ناگفته پیداست
دولتیها قصد دارند با ثبتنام مجدد، بسیاری از یارانه بگیران به علل
گوناگون، ثبتنام نکنند. یعنی مسؤولان فکر میکنند اگر به مردم بگویند با
مراجعه به سایت انصراف دهید این کار را انجام نمیدهند اما اگر بگویند بدون
مراجعه به سایت (و پر نکردن فرم خوداظهاری) انصراف دهید مردم استقبال
میکنند.
به همین علت از مدتها قبل کمپین انصراف از دریافت یارانه
را راهاندازی کردند و چهرههای بسیاری اعلام میکنند که انصراف میدهند و
فرم ثبتنام را پر نخواهند کرد در حالی که خیلی از آنها اصلا یارانه
نمیگرفتهاند! آیا این طرحها و کمپینها جواب میدهد؟
5ـ تجربه
نشان داده مردم برای ثبتنام مجدد یارانه استقبال عجیبی خواهند کرد و این
کمپینها و طرح ثبتنام مجدد فقط موجب خواهد شد 2 تا 3 درصد از
یارانهبگیران فعلی با احتساب جاماندههای احتمالی ثبتنام نکنند. در صورت
رخ دادن این اتفاق، انصراف دو یا سه درصد یا اصلا 5 درصد یارانهبگیران
ارزش این همه هزینه برای دریافت اطلاعات اقتصادی خانوار را دارد؟
6ـ
چطور دولت انتظار دارد در این مقطع زمانی مردم از دریافت یارانه انصراف
دهند؟ از چند روز پیش آب و برق گران شد و قرار است باز هم گران شود. چند
روز آینده هم بنزین و دیگر سوختها گران خواهد شد. یعنی هزینه اقتصاد
خانوار افزایش مییابد. از طرفی دولت انتظار دارد مردم از دریافت یارانه
انصراف دهند. یعنی یک خانوار 4 نفره از دریافت 182 هزار تومان پول نقد
بگذرد. به عبارت بهتر هزینه مردم افزایش و درآمد آنها کم خواهد شد، آیا این
خواسته دولت که در این شرایط مردم از دریافت یارانه انصراف دهند، خواسته
معقولی است؟ آیا دولت برای اجرای این طرح زمان مناسبی را انتخاب کرده است؟
قطعا پاسخ منفی است. دولت میخواهد ثابت کند میتواند بودجه انقباضی 93 را
اجرا کند و برای این کار خیلی عجله دارد تا جایی که قرار بود قبل از آغاز
سال جدید مبادرت به ثبتنام از سرپرستان خانوار کند. دولت اگر با همین سرعت
این طرح حساس و عظیم را اجرا کند با همان سرعت به بنبست خواهد رسید. کاش
دولت با برنامهریزی جامعی فاز دوم هدفمندی را اجرا کند تا در شلوغی و هرج و
مرج یارانهای، عدالت گم نشود.
روزنامه رسالت مطلبی را با عنوان«محيط زيست انساني»در ستون سرمقاله خود و به قلم سيد باقر پيشنمازي به چاپ رساند:
اكنون
كه مجلس شوراي اسلامي در جستجوي راه حلي براي احيا و كارآمدي سازمان محيط
زيست، بر آمده است بازنگري وجه تمايز اين سازمان در نظام جمهوري اسلامي با
سازمانهاي مشابه در ساير كشورها بيش از پيش اهميت مييابد. محيط زيست
انساني يكي از سه حوزه اصلي حفاظتي تعريف شده در اين سازمان است، و
ملاحظاتي مثل آب، هوا تشعشعات، ريزگردها، پسماندها و... از موارد مهم و
موثر اين حوزه است.
اما چرا اين حوزه انساني توصيف شده است؟ در
صورتي كه حيات گياهي و حيواني نيز تحت تاثير همين عوامل ميتواند آسيب
ببيند و يا سلامت و شادابي خود را حفظ كند.اگر نگرش اين سازمان در نظام
جمهوري اسلامي به محيط "زيست انساني" به تناسب تعريف جامعي كه اسلام از
"انسان" دارد ارتقا يابد و براي اين انسان اضافه بر دستگاه تنفس و گوارش و
نياز به هوا و محيط پاك از آلايندهها (كه فصل مشترك با حيوان است)، مختصات
انساني و محيط پاك و سالم براي آن نيازها در نظر گرفته شود و در وظايف و
ماموريتهاي سازمان تعريف گردد، از يك سازمان اقتباس شده از ديگر كشورها به
وزارت يا سازمان در طراز نظام اسلامي و الگو براي ساير كشورهاي مسلمان
ارتقا خواهد يافت.
اصل پنجاهم قانون اساسي ملاحظاتي را در اين زمينه مورد توجه قرار داده است:
1- محيط زيست بايد براي حيات اجتماعي رو به رشد نسل امروز و نسلهاي بعد متناسب باشد.
2- فعاليتهاي اقتصادي يا غير آن كه منجر به آلودگي محيط زيست شود ممنوع است.
3- حفاظت از محيط زيست يك وظيفه عمومي است.
بنابر
موارد ياد شده محيط زيست در نظام جمهوري اسلامي نبايد حيطه ماموريت خود را
منحصر به ابعاد انساني مشترك با گياه و حيوان نمايد و لذا لازم است "حيات
اجتماعي رو به رشد" انسانهاي نسل امروز و نسلهاي بعد را به عنوان
چشمانداز خود ترسيم نمايد.
حيات اجتماعي رو به رشد محصول سلامت
ابعاد جسماني و روحاني و يا مادي و معنوي انسان است. هر دو بعد ياد شده تحت
تاثير يك مركز فرماندهي عمل ميكنند و آن "دل" انسان است كه قرآن كريم از
آن به عنوان "قلب" ياد ميكند (1) و سعادت و نيك فرجامي انسان را نتيجه
"سلامت قلب" اعلام ميكند(2). راهيابي به قلب نيز از طريق سمع و بصر صورت
ميگيرد (3) و بيش از دريافتهاي سمعي، دريافتهاي بصري ميتوانند قلب را
پاك يا ناپاك كنند (4) و لذا دل كه مركز فرماندهي (جسماني و روحاني) انسان
است بيشتر تحت تاثير پيامهايي است كه از طريق چشم دريافت ميكند (5).
به
اين ترتيب مديريت حفاظت از محيط زيست كشور، اضافه بر مراقبت در مورد سلامت
آب و هوا و خاك و تشعشعات و پيشگيري از آلايندههاي محيط زيست مشترك با
حيوان و گياه، نسبت به حفاظت از محيط زيست انساني و پيشگيري از آلايندههاي
"بصري" در محيط جامعه و ريزگردهاي آلوده كننده فرهنگي نيز ميبايست احساس
مسئوليت نمايد. همانگونه كه در مورد تهديد آلايندههاي تنفسي "هشدار"
ميدهد و گاهي اوقات افراد آسيبپذير را از بيرون آمدن از منزل و حضور در
محيط آلوده برحذر ميدارد، در مورد آلايندههاي فرهنگي و اجتماعي نيز در
شرايط خاص "هشدار" بدهد و براي سلامتي محيط زيست اجتماعي و فرهنگي نسل
امروز و فردا نيز احساس مسئوليت كند.در اصل 50 قانون اساسي عوامل آلوده
كننده محيط زيست به فعاليتهاي اقتصادي منحصر نشده است و "غير آن" كه شامل
موارد فرهنگي و اجتماعي ميشود، نيز مورد توجه قرار گرفته است.مسئله مهم
ديگر اين است كه اين مهم فقط متوجه دولت نيست و به عنوان يك "وظيفه عمومي"
مورد تاكيد واقع شده است و لذا همه مردم در حفاظت از محيط زيست لازم است
مشاركت و همكاري داشته باشند و رسانهها اين مسئوليت عمومي را بيش از پيش
يادآوي كنند.
امام صادق (ع) در بيان حكيمانهاي مردم را به
مراقبتهاي زيست محيطي انساني دعوت كردهاند و براي حفظ سلامت جامعه و
پيشگيري از شيوع و گسترش آلايندههاي فرهنگي فرمودهاند: اگر از خانه خارج
ميشوي مراقب باش به غيبت نيفتي و دروغ نگويي و حسد نورزي و ريا و خودنمايي
نكني و ظاهرسازي و چاپلوسي ننمايي. (6)
اين سخن حكيمانه نمونهاي
از فراگير بودن و تسري موضوع حفاظت محيط زيست به عرصههاي فرهنگي و اجتماعي
است. يعني هم مراقب باش محيط اجتماعي را آلوده نكني و هم خودت آلوده نشوي.
ابراز
نگراني مجدد مقام معظم رهبري در ديدار اخير با اعضاي محترم مجلس خبرگان
(7) از جمله شامل فضاي عمومي فرهنگي جامعه است همچنان كه در ديدار 19/9/92
با اعضاي محترم شوراي عالي انقلاب فرهنگي نيز فرموده بودند: دولت و مسئولان
موظفند كه توجه كنند به جريان عمومي و فرهنگي جامعه ببينند كجا داريم
ميرويم؟ چه دارد اتفاق ميافتد؟ چه چيزي در انتظار ماست؟
اگر محيط
زيست فرهنگي حفاظت و مراقبت نشود، انتظار ارتقاي فرهنگ زيست محيطي بيهوده
است انسانها به شدت تحت تاثير دريافتهاي محيطي هستند. جلوههاي بصري و
نمادهاي ثابت و متحرك در فضاي زندگي شهري تاثير منفي يا مثبت بر رويكرد
فرهنگي و اجتماعي مردم دارند.
بسياري از آلودگيهاي فرهنگي و اخلاقي
محصول دريافتهاي بصري منفي و لجام گسيختگي چشمها است (8) اگر محيط زيست
فرهنگي ما پاك باشد و نگاهها آلوده نشوند دلها و دامنها آسيب نميبينند و
لذا قرآن كريم به مردان و زنان مومن توصيه كرده است نگاهشان را دريابند تا
بتوانند دامن خود را حفاظت نموده و پاك دارند. (9)
آيا پيامهاي
فرهنگي كه در محيط زيست انساني ما براي چشمها توليد ميشوند و به فراواني
در مسير بين خانه و محل تحصيل- خانه و محل كار- و اماكن عمومي و تفريحي
دلها را مقهور خود ميكنند (10) راهبري و مديريت ميشوند؟ آيا جلوههاي
بصري در محيط زيست فرهنگي ما مهندسي ميشوند؟ ملاحظات و دغدغههاي فرهنگي
بارها و بارها در بيان مقام معظم رهبري و مراجع معظم حوزههاي علميه و
افراد بصير جامعه بيان شده است و نيازمند بازگو كردن براي مسئولان ذيربط و
دستگاهها و رسانههاي موثر نيست. آنچه كه واقعيت تلخ ماست ناتواني و عدم
احساس مسئوليت برخي از متوليان و مجريان (11) و در مواردي نيز كاستيها و
خلاءهاي قانوني و ضعف دستگاههاي نظارتي است. اگر مديراني انتخاب شوند كه
از خودباوري و اعتماد به نفس برخوردار باشند و باورهايشان از جهان بيني
اسلامي، و نه غربي شكل گرفته باشد (12)
درخشش دانشمندان هستهاي، كه
شعار "ما ميتوانيم" را عينيت بخشيدند، در عرصه "محيط زيست فرهنگي" و
سالمسازي فضاي عمومي فرهنگ جامعه، نيز اتفاق خواهد افتاد. كافي است با
مطالعه بيشتر پاي صندوقهاي راي برويم و با دقت بيشتر انتخاب كنيم.
پينوشتها:
1- .... و من يومن بالله يهد قلبه... - سوره تغابن آيه 11
2- يوم لاينفع مال و لابنون الا من اتي الله بقلب سليم- سوره شعرا آيات 88 و 89
3- قل ارايتم ان اخذالله سمعكم و ابصاركم و ختم علي قلوبكم من الله غيرالله ياتيكم به... - سوره انعام آيه 46
4- باباطاهر همداني: ز دست ديده و دل هر دو فرياد- كه هر چه ديده بيند دل كند ياد
5- اميرالمومنين (ع): القلب مصحف البصر- نهجالبلاغه كلمات قصار 409
6-
امام صادق (ع): ان قدرت علي ان لاتخرج من بيتك فافعل. فان عليك في خروجك
ان لاتغتاب و لاتكذب و لاتحسد ولاترائي و لاتتضع و لاتداهن- كتاب جهادالنفس
شيح حر عاملي صفحه 299 حديث 511
7- مقام معظم رهبري 15/12/92- بنده
نگران مسئله فرهنگ هستم. اساس بايد تقويت جناح فرهنگي مردم باشد. اميدوارم
مسئولين توجه داشته باشند كه چه ميكنند. با مسائل فرهنگي نميشود شوخي و
بيملاحظگي كرد.
8- يعلم خائنه الا عين و ماتخفي الصدور- سوره غافر آيه 19
9-
قل للمومنين يغضوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم ذلك از كي لهم ان الله خبير
بما يصنعنون و قل للمومنات يغضضن من ابصارهن و يحفظن فروجهن و لايبدين
زينتهن... سوره نور آيات 30 و 3
10- مقام معظم رهبري 17/7/81: ما سايش و فرسايش پيدا ميكنيم.
دل
و جان ما در برخورد با حوادث روزمره زندگي، به طور دائم در حال فرسايش
است. بايد حساب اين فرسايشها را كرد و جبران آن را با وسايل درست
پيشبيني نمود و الا انسان از بين خواهد رفت.
11- مقام معظم رهبري 19/9/92: نميشود مسئولين كشور مسئوليتي احساس نكنند در زمينه هدايت فرهنگي جامعه.
12-
مقام معظم رهبري 29/7/89: اين علوم انساني كه امروز رايج است محتواهايي
دارد كه ماهيتا معارض و مخالف با حركت اسلامي و نظام اسلامي است مبتني بر
جهانبيني ديگري است.حرف ديگري دارد. هدف ديگري دارد وقتي اينها رايج شد
مديران براساس آنها تربيت ميشوند. همين مديران ميآيند در راس دانشگاه، در
راس اقتصاد كشور، در راس مسائل سياسي داخلي، خارجي، امنيت، غيره و غيره
قرار ميگيرند!
کوروش شجاعی ستون یادداشت روز،روزنامه خراسان را به مطلبی با عنوان«آقاي استاندار شروع خوبي بود»اختصاص داد:
بالاخره پس از حدود ۷ ماه موضوع مهم تعيين
تکليف «استانداري خراسان رضوي» با تعيين استاندار جديد به سرانجام رسيد و
استاني که به خاطر اهميت و جايگاه ويژه و منحصر به فردش بايد جزو اولين
استان هايي مي بود که استاندار آن در دولت جديد ابقا مي شد يا تغيير مي کرد
متأسفانه آخرين استان کشور بود که تکليف مديريت عالي آن مشخص شد و اگر
ادعا کنيم بلاتکليفي در ابقا يا تغيير مديريت عالي استان در مدت اين ۷ ماه
اداره امور استان را به نوعي بلاتکليفي دچار کرده بود سخني به گزاف
نگفته ايم. اما به هر صورت بعد از فراز و فرودها، نقل قول ها و اسامي
متعددي که مطرح شد تصميم دولت دکتر روحاني بر معرفي استاندار جديد براي
خراسان رضوي تعلق گرفت ولي اي کاش اين ۷ ماه فرصت اين چنين از دست نمي رفت و
در همان اوايل روي کار آمدن دولت يا استاندار قبلي اگر شرايط لازم
استانداري خراسان در او جمع بود ابقا مي شد و يا خيلي زودتر از اين ها
البته با رعايت دقت لازم، استاندار جديد معرفي مي شد.
فرصتهاي از دست رفته
به هر روي تاکنون بر فرصت از دست رفته
دريغ ها و افسوس هاي فراوان خورده شده است و اميدواريم استاندار جديد با
همت و تلاش مضاعف به کمک همکارانش به گونه اي عمل کند که هم فرصت هاي از
دست رفته ۷ ماه گذشته جبران شود و هم توفيق يابد با همت جهادي اقداماتي جدي
براي رساندن استان خراسان رضوي به جايگاه واقعي، شايسته و مطلوب انجام دهد
و مسلم است اين کار انجام نمي شود مگر به مدد يک برنامه مدون کارشناسي شده
با افق هاي شفاف و روشن و شاخص هاي کاملاً قابل محاسبه و ارزيابي و همچنين
استفاده از آن بخشي از تجربيات موفق مسئولان قبلي و استفاده از ظرفيت
نخبگاني اين استان پهناور و نخبه پرور که از ديرباز در تاريخ ايران زمين
مهد علم و دانش و تمدن و فرهنگ بوده و هست و همچنين استفاده از خرد جمعي و
به صحنه آوردن مشارکت عمومي مردم در عرصه هاي گوناگون براي رشد و توسعه و
پيشرفت خراسان رضوي و مشهد عزيز به عنوان پايتخت معنوي ايران اسلامي.
واضح
است که يکي از شروط موفقيت هر مديري از جمله استاندار جديد خراسان رصد نقاط
قوت مديران قبلي و تقويت بيشتر آن نقطه قوت ها و همچنين شناسايي نقطه
ضعف هاي مديريت هاي قبلي و جبران آن ضعف ها است که عمل به اين مهم يکي از
موثرترين عوامل جلوگيري از آزمون و خطاهاي مکرر محسوب مي شود. به نظر
مي رسد با توجه به آنچه وزير محترم کشور در جلسه توديع استاندار قبلي و
معارفه آقاي عليرضا رشيديان به عنوان استاندار جديد درباره توانمندي و
قابليت هاي وي و قبول نکردن مسئوليت هاي پيشنهادي و اما پذيرفتن مسئوليت
استانداري خراسان رضوي و با توجه به شناختي که وي در چند سال مسئوليت مهمي
که در استان بر عهده داشته و روحيه جهادي که از دوران ۶۰ ماهه رزمندگي به
يادگار دارد بتواند به لطف خداوند و عنايت امام رئوفمان کارهاي قابل قبول و
موثري براي رشد و توسعه و پيشرفت همه جانبه استان انجام دهد.
حاشيهنشيني، بيکاري، اعتياد
استاندار جديد حتماً از اين مسئله
بسيار مهم اطلاع کافي دارد که حاشيه نشيني خصوصاً حاشيه نشيني در شهر مشهد
امروز نه تنها يک معضل براي مشهد بلکه يک معضل اساسي براي کشور محسوب
مي شود پس بايد چاره اي اساسي با استفاده از ظرفيت و توان و بودجه ملي براي
حل اين مشکل در آينده نه چندان دور انديشيده شود. صداي زنگ خطر معضلات
عديده حاشيه نشيني مدت هاست که گوش بسياري از دلسوزان اين مرز و بوم را
مي آزارد آنقدر اين حاشيه نشيني افسار گسيخته مشکل و معضلات ايجاد کرده که
شرح آن مثنوي هفتاد من کاغذ مي شود. استاندار محترم حتماً مي داند چرخ هاي
توليد و صنعت در اين استان چه بي رمق مي چرخد و چه بسيار چرخ هايي که به
خاطر مشکلات عديده تحريم ها، سوء مديريت ها، تورم و کمبود نقدينگي از
چرخيدن باز ايستاده و بايد جاني تازه به کالبد صنعت استان دميده شود. وضعيت
آب در استان به حالت بحراني بلکه فاجعه در آمده است. وضع کشاورزي استان به
عنوان قطب کشاورزي کشور نيز در برخي عرصه ها چندان مناسب نيست، الگوي کشت
نداريم، برخي کشاورزان ناچار و ناراضي اند، از زمين هاي کشاورزي و همين آب
کمي که براي استان باقي مانده نيز استفاده بهينه نمي شود.
استاندار محترم
حتماً مي داند که اقدام چندان بايسته اي براي ارتقاي فرهنگي و رفع مشکلات
فرهنگي - اجتماعي اين استان و مشهد عزيز که چشم و چراغ و قلب معنوي ايران
است انجام نشده. سيستم حمل و نقل عمومي خصوصاً حمل و نقل ريلي درون شهري به
هيچ عنوان پاسخگوي نياز مشهد مقدس با ۲۵ ميليون زائر نيست. وضعيت پيراموني
حرم مطهر رضوي نيز تا رسيدن به جايگاه شايسته و بايسته خود فاصله بسياري
دارد. بافت فرسوده مشهد بسيار دل آزار و مشکل ساز شده است. اين استان با
اين که مهد علم، دانش و فرهنگ و هنر است بسياري از مفاخر و هنرمندان و
دانشمندانش آنچنان که بايد قدر نمي بينند و بر صدر نشانده نمي شوند. با
وجود تأکيدهاي فراوان رهبر معظم انقلاب براي ايجاد اسکان ارزان قيمت براي
زائران امام رضا(ع) کاري انجام نشده است ديار شهيدان و ولايتمداران و
سرداران و سربازان و بسيجيان پرافتخار خراسان رضوي هنوز که هنوز است با
وجود ميليون ها زائر و مجاور، موزه دفاع مقدس ندارد در صورتي که اين ديار
چه بزرگ نام آوراني در عرصه جهاد و شهادت و حمايت از عرض و آبروي ملت و
تماميت ارضي کشور دارد.
غربت حکيم توس
آقاي استاندار حتماً مي داند که با
وجود تأکيدهاي مکرر و دست نوشته رهبر فرزانه انقلاب درباره توس و حماسه
سراي بزرگ ايران و بلکه جهان حکيم فردوسي هنوز توس در غربتي ملال آور و
فترت طولاني بي توجهي به سر مي برد در صورتي که توس مي تواند و بايد به
خاطر وجود خالق شاهنامه در آن ديار به قطب گردشگري و فرهنگ سازي و صدور
فرهنگ به کشورهاي منطقه و خصوصاً کشورهاي فارسي زبان تبديل شود.
به عنوان عضو کوچک خانواده بزرگ خراسان و به عنوان نماينده اي کم بضاعت از
طرف افکار عمومي برخي از توقعات و دل خواسته هاي مردم و رسانه ها از رئيس
جمهور درباره انتخاب استاندار را در سرمقاله مورخه 92.6.26 با عنوان «آقاي
رئيس جمهور اميدواريم دين خود را به امام رضا(ع) و خراسان ادا کنيد»
نوشته ام پس از باز نوشتن آن پرهيز مي کنم. اما مجبورم که بنويسم اين استان
و مشهد به شدت از بليه خانمانسوز قاچاق مواد مخدر و اعتياد در رنج است و
استاندار جديد با نوع سابقه خدمتي که دارد مي تواند و بايد به لطف خدا به
کمک مردم و مسئولان کارهاي اساسي براي خشکاندن ريشه اين شجره خبيثه انجام
دهد. به عنوان نماينده کوچک افکار عمومي موظفم که يادآور شوم بيکاري، تعداد
قابل توجهي از خانواده ها و خصوصاً جوانان را با مشکلات متعددي مواجه کرده
است. اين در حالي است که اين استان ظرفيت هاي بسيار ويژه اي در بخش گاز و
ذخيره ۳۰۰ ميليارد مترمکعبي گاز ترش و ۱۷ ميليارد متر مکعبي گاز شيرين در
سرخس و زمينه هاي گسترده کشاورزي و صنعتي و خدماتي و گردشگري و ظرفيت بسيار
بالايي براي ايجاد اشتغال خصوصاً براي نسل جوان دارد که از اين ظرفيت ها
استفاده مطلوب و موثر چنداني نشده است.
در انتظار مينشينيم
تا اين لحظه بر ما پوشيده است که توان
مديريتي، برنامه ريزي، اجرا و استفاده از ظرفيت نخبگاني استان و پاي کار
آوردن مسئولان کشوري براي رشد و توسعه و پيشرفت استان و توان تعامل وي با
نمايندگان مردم و سلايق و ديدگاه هاي گوناگون و سختکوشي او براي به سامان
کردن امور تا چه حد است اما در همين مدت کوتاه، رفتارهاي او با مردم و
مسئولان نشانه هاي قابل توجهي از تواضع و رفتار مردمي دارد که اميدواريم
اين سرمايه گرانبها را ايشان هيچ وقت از دست ندهد. شروع خوب عليرضا رشيديان
به عنوان استاندار جديد که لااقل تا اين لحظه گفتار و رفتارش از مردمي
بودن، رسانه گريز نبودن، اشتياق خدمتگزاري به استان و کشور و احترام گذاشتن
و حفظ کرامت مردم و خصوصاً خانواده معظم شهداي سرفراز انقلاب و دفاع مقدس
حکايت مي کند، مايه اميدواري است خوشحاليم از اين که رشيديان به عنوان
استاندار جديد شروع به کار خود را در يک جلسه رسمي تجليل از خانواده شهدا
با بوسه زدن بر دست پدران شهيد آغاز کرد و چه نيکو شروع به کار و طليعه
مبارکي براي آغاز خدمت به مردم بزرگوار استان ديرپا، تمدن ساز و فرهنگ مدار
خراسان.
اميدواريم حال که استاندار آغازي نيکو روزي اش شده است در جهت رشد
و پيشرفت همه جانبه استان نيز از توان لازم برخوردار باشد و توفيق الهي
رفيق راهش و مردم و همکارانش نيز مددکارش باشند تا در انجام خدمت موفق باشد
و خداي ناکرده اگر زماني دلسوزان و نخبگان اتفاق کردند که او توان لازم را
ندارد يا خودش به اين نتيجه رسيد که ديگري از او براي اداره استان لايق تر
است کار را بي هيچ مقاومتي براي رضاي خدا واگذارد و به آنچه انجام داده
است از خداوند اجر بگيرد. اما اميد اين است که پس از ۷ ماه بلاتکليفي استان
و با سابقه قابل قبول مديريتي که از ايشان وجود دارد همانگونه که شروع
بسيار خوب و قابل تقديري داشت ميانه کار موفق و سرانجام موفق تري در انتظار
وي و همه خدمتگزاران به اين کشور باشد.
میثم هاشمخانی در مطلبی با عنوان«دموکراتیکسازی «یارانه»؛ چگونه؟»در ستون سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد اینطور نوشت:
چگونه
میتوان برنامه «اصلاح یارانه نقدی به سود گروههای آسیبپذیر» را به نحوی
طراحی کرد که با محبوبیتی بالا در میان افکار عمومی همراه شده و به سرنوشت
طرح «خوشهبندی درآمدی خانوارها» یا برنامه «سبد کالا» دچار نشود؟ چگونه
میتوان ریسک اجرای این برنامه اصلاحی ضروری را به لحاظ اقتصاد سیاسی کاهش
داد؟
واقعیت آن است که وفاق نسبی دولت و مجلس و بخش بزرگی از
کارشناسان اقتصادی بر «لزوم افزایش سهم گروههای درآمدی پایین از
یارانهها»، باعث شد که در نیمهدوم سال 92 شاهد بحثهای کارشناسی متعددی
درباره انتخاب یک نقشه راه مناسب برای «اصلاح یارانهها به نفع گروههای
آسیبپذیر» باشیم: از پیشنهاد حذف اجباری «تمام» یا «بخشی» از یارانه نقدی
گروههای پردرآمدتر با هدف افزایش یارانه نقدی گروههای تحت پوشش کمیته
امداد و بهزیستی گرفته تا پیشنهاد ترغیب مردم به انصراف داوطلبانه از
یارانه نقدی با هدف کیفیتبخشی به مدارس محروم، ارائه خدمات درمانی بهتر در
مناطق کمترتوسعهیافته، ایجاد بیمه بیکاری فراگیر و...
اما درست
زمانیکه یکی از بزرگترین اتفاقنظرها را بین اقتصاددانان درباره «جهتدهی
یارانهها به سمت گروههای محروم جامعه» شاهد هستیم (بهعنوان مثال
میتوان به تنوع کمنظیر اقتصاددانان امضاکننده نامه «دعوت به انصراف از
یارانه نقدی به نفع مدارس محروم» اشاره کرد)، تهدید مهمی پیشروی این
برنامه اصلاحی وجود دارد. به عبارت دیگر، مرور تجربه «سبد کالا» - یعنی
اختصاص 1500 میلیارد تومان از بودجه دولتی برای طرحی که بهنظر میرسد
محبوبیت ناچیزی در میان افکار عمومی کسب کرد - این پرسش مهم را مطرح میکند
که چگونه میتوان فرآیند اصلاح یارانه نقدی به سود گروههای درآمدی پایین
را به گونهای برنامهریزی کرد که با کمترین فساد و سوءاستفاده همراه باشد،
کمترین اعتراضات اجتماعی را به بار آورد، نتایج اقتصادی ملموس و عینی
داشته باشد و در نتیجه بتواند محبوبیت خوبی در میان افکار عمومی کسب کند؟
در پاسخی مختصر به این دغدغه، بهنظر میرسد که دو گام مهم را میتوان در
نظر گرفت:
اول: تعهد صریح دولت به ارائه «گزارش مالی شفاف و مشروح»
درباره نحوه هزینهکرد منابع مالی آزادشده بر اثر حذف اجباری/انصراف
داوطلبانه خانوارها از یارانه نقدی
دوم: جلب مشارکت خانوارهای
انصرافدهنده از یارانه، در تصمیمگیری درباره شیوه هزینهکرد منابع مالی
حاصله برای دولت هر دو رویکرد فوق را میتوان به نوعی «دموکراتیک شدن اصلاح
یارانهای» نامید، اما گویا به اهمیت جنبه دوم در «محبوبیتبخشی به برنامه
اصلاح یارانهای» کمتر توجه شده است.
بهنظر میرسد که اگر دولت
محترم «جلب مشارکت بیشتر خانوارهای انصرافدهنده از یارانه نقدی» را در
دستور کار قرار داده و مکانیزم اجرایی مناسبی طراحی کند که به
افراد/خانوارهای انصرافدهنده اجازه بدهد تا از بین چند گزینه محدود، محل
هزینهکرد درآمد آزادشده برای دولت پس از انصراف یارانهای خود را انتخاب
کنند، گام بزرگی برای بهبود اقبال افکار عمومی نسبت به این برنامه برداشته
خواهد شد. این گزینهها میتوانند گزینههایی همچون «افزایش یارانه نقدی
خانوارهای تحت پوشش نهادهای حمایتی»، «ایجاد بیمه بیکاری فراگیر»، «بهبود
وضعیت ساختمانها و امکانات آموزشی مدارس محروم»، «بهبود امکانات درمانی
مناطق محروم»، «برنامه کنترل اعتیاد» و امثالهم باشند. امید است بهکارگیری
چنین رویکردی، بتواند علاوهبر تحکیم روحیه همبستگی ملی و غنیسازی سرمایه
اجتماعی، به اقبال مردمی بیشتر در فرآیند اصلاح یارانهای منجر شود.
« سفرهاي نوروزي و رسانه ملّي »عنوانی است که روزنامه جمهوری اسلامی در ستون سرمقاله خود به چاپ رساند:
در
اينكه سفر كردن هم، خوب است و هم لازم، ترديدي نيست. سفرهاي نوروزي به
ويژه اگر با صله رحم، ديد و بازديدهاي دوستانه و زيارت همراه باشند، بهتر و
لازمتر هستند.
رسانه ملي نيز به دليل اينكه همگاني است و قدرت
اطلاعرساني فوري دارد، ميتواند در كمك به حل مشكلات رانندگي، آگاهي بخشي
درباره شرايط آب و هوا، هشدار دادن در مورد خطرها و رساندن پيامهاي ضروري
به مسافران نقش مهمي ايفا كند. راديو و تلويزيون، در خانهها و خودروها و
حتي تفريحگاهها در اختيار مردم قرار دارند و به راحتي ميتوانند پيامها
را به همه منتقل كنند و حتي در صورتي كه درست و دقيق عمل نمايند ميتوانند
فرهنگساز باشند، يعني درباره ناهنجاريها هشدار بدهند و هنجارها را ترويج
نمايند.
سالهاست كه راديو و تلويزيون در كشور ما در ايام نوروز براي
ايفاي نقش در مورد سفرهاي نوروزي تلاش فوقالعادهاي به عمل ميآورند.
قطعاً اين تلاشها تاكنون آثار مثبت زيادي داشته كه نبايد از آنها غافل
ماند هر چند ضعفهائي نيز وجود داشته كه بايد آنها را يادآوري كرد تا برطرف
شوند.
اولين نقطه ضعف، تبليغ بيحد و مرز سفرهاي نوروزي همراه با
مبالغه و رنگ و لعاب فراوان است كه از چند جهت كار درستي نيست. جهت اول
اينكه خانوادهها بايد با در نظر گرفتن امكانات خود براي انجام سفر تصميم
بگيرند و چون طبع سفر بگونهايست كه اكثريت قريب به اتفاق مردم به آن گرايش
دارند اصولاً نيازي به تبليغ و تشويق نيست و حتي چه بسا تبليغات رسانه ملي
در اين زمينه، اعضاء خانوادههائي را كه به دلايلي قصد سفر ندارند، با
مشكلاتي مواجه سازد. جهت دوم اينست كه حتي اگر اصل تبليغات اشكالي نداشته
باشد، مبالغه درباره آن، كار درستي نيست. اينكه براي 75 ميليون نفر ايراني
آماري در حدود 80 ميليون سفر نوروزي داده شود و درحالي كه ميدانيم حداكثر
بيش از يك سوم مردم به سفر نميروند، از مصاديق مبالغه است و مردم نيز
ميفهمند كه اين آمارها درست نيست.
تبديل كردن سفر هر نفراز مبدأ
تا مقصد به چند برابر به استناد عبور او از چند شهر موجود در مسير سفر و
حتي محاسبه همين تعداد شهر در مسير بازگشت و ارائه آماري برابر با مجموع
اين ارقام، يك آمارسازي نامعقول و غيرمنطقي است كه هم رسانه ملي و هم مراكز
ارائه دهنده اين آمارها را نزد افكار عمومي زير سؤال ميبرد. روشن است كه
هدف، شاد و مرفه نشان دادن مردم است ولي القاء اين نكته با توسل به
ابزارهاي نامعقول نه تنها هدف مورد نظر را تأمين نميكند بلكه نتيجه عكس
دارد. جهت سوم اينست كه رسانه ملي، اعتبار خود را نزد مردم دچار خدشه
ميكند. اين، واقعيتي است كه در جامعه كاملاً مشهود و ملموس است و در تمام
محافل بر سر زبان هاست. حفاظت از اعتبار رسانه ملي يكي از مهمترين وظايف
مسئولان اين رسانه است و آنها نبايد به اين وظيفه بياعتنا باشند.
نقطه
ضعف دوم، بيتوجهي به آن بخش از مردم است كه به دليل نداشتن بودجه و
امكانات، قدرت سفر كردن ندارند. تبليغات پرزرق و برق رسانه ملي به ويژه
تلويزيون درباره سفرهاي نوروزي و نشان دادن خودروهاي گران قيمت، مناظر
دلربا، اقامتگاههاي اشرافي و غذاهاي رنگارنگ، تأثيرات مخربي بر
خانوادههاي فقير و تهي دست كه نه تنها قدرت سفر و استفاده از اين مواهب را
ندارند بلكه براي تأمين نان شب خود نيز دچارمضيقه هستند ميگذارد.
حضور
در ساختمانهاي مجلل جام جم نبايد مسئولان رسانه ملي را از غصههاي قشر
عظيمي از مردم كه در حسرت يك سفر كوتاه، عمري را سپري ميكنند و سفر با
هواپيما و قطار و استفاده از خودرو، از آرزوهاي دست نيافتني آنهاست غافل
كند. رسانه ملي بايد مطرح ساختن مشكلات اقشار محروم و تلاش براي برطرف كردن
محروميت آنها را در صدر برنامههاي خود داشته باشد نه اينكه از طريق
برنامههاي مختلف همواره زندگي اشرافي را به رخ محرومان بكشد. آيا مسئولان
رسانه ملي ميدانند وقتي اين مانورهاي تجمل در سفرهاي نوروزي در برابر
چشمان اعضاء خانوادههاي محروم از تلويزيون پخش ميشود، پدر خانواده چگونه
نزد زن و فرزندان خود احساس شرمندگي ميكند و از اينكه نميتواند وسائل سفر
و تفريح آنها را فراهم نمايد تا سر حد سكته و مرگ به پيش ميرود؟
سومين
ضعف اينست كه رسانه ملي متأسفانه در تعطيلات نوروزي به ابزاري براي انتشار
بدون كنترل اظهارات و آمارها و تبليغات بعضي دستگاههاي موظف كه وظيفه
خدمت رساني به مردم را دارند تبديل ميشود، درحالي كه وظيفه خبرنگاران و
گزارشگران رسانه ملي اينست كه اين اظهارات را با آنچه خود مشاهده ميكنند و
آنچه مردم ميگويند محك بزنند و افكار عمومي را در جريان واقعيتها قرار
دهند. طبيعي است كه مسئولان دستگاهها فقط جنبههاي مثبت عملكردهاي خود را
مطرح كنند و بر ضعفهاي خود سرپوش بگذارند. رسانه ملي در عين حال كه لازم
است با اين دستگاهها همكاري كند بايد با ضميمه كردن مشاهدات گزارشگران خود
و اظهارنظرهاي مردم، نقاط قوت و ضعف را با هم بنماياند تا مسئولين
دستگاهها ملزم به درست عمل كردن و درست گزارش دادن بشوند.
و
چهارمين نقطه ضعف اينست كه تبليغات بيحد و مرز رسانه ملي موجب شده است
تعطيلات نوروزي عملاً به جاي 5 روز به دو هفته تبديل شود. با اينكه ادارات
موظفند از روز پنجم فروردين فعال باشند، در عمل تعطيل هستند و تا بعد از 13
فروردين و گاهي تا آخر فروردين كشور دچار ركود است درحالي كه رسانه ملي
ميتواند برنامههاي نوروزي خود را بگونهاي تنظيم كند كه مردم به كار و
تلاش و كاهش تعطيلات تشويق شوند.
برطرف كردن اين ضعفها با واقع
گرائي ميسر است. رسانه ملي در عين حال كه با دستگاههاي موظف در تعطيلات
نوروزي همكاري ميكند، ميتواند با توجه كردن به رسالت رسانهاي خود،
ضعفهاي آنها را گوشزد و زمينه را براي تصحيح عملكردهاي آنها فراهم سازد.
نوروز
1393 به دليل اينكه در ايام فاطميه قرار گرفته، اقتضاء ديگري دارد كه
رسانه ملي در ترويج آن ميتواند نقش مهمي ايفا كند. قطعاً همزماني نوروز با
فاطميه نبايد مانع صله رحمها و ديد و بازديدها شود، ولي اجراي اين سنت
ميتواند بگونهاي باشد كه حرمت فاطميه نيز حفظ شود. رسانه ملي، كه در
تعطيلات نوروز تنها رسانه فعال است، ميتواند در اين زمينه نقش مؤثري ايفا
كند.