کد خبر: ۲۰۸۴۵
زمان انتشار: ۱۰:۱۰     ۳۰ شهريور ۱۳۹۰
بولتن نیوز: به احتمال زیاد، در طول زندگی‌تان با افرادی مواجه شده‌اید که مرجع فکری و مشورتی و خانۀ امید خیلی از اطرافیان‌شان هستند و در موضوعات مختلف، محل رجوع عدۀ زیادی از مردم قرار می‌گیرند. این افراد به علت برتری خاصی که در یک یا چند زمینه دارند، دیگران را به سمت خود جذب کرده و ایشان را در آن زمینه‌ها تزریق می‌کنند. اما تداوم این مرجعیت به حفظ و ارتقای نقاط قوتی برمی‌گردد که باعث شده تا دیگران به وی گرایش داشته باشند.

به طور مثال، فردی را تصور کنید که در خانوادۀ بزرگ زندگی می‌کند. فرضاً وی در حوزۀ پزشکی از یکسری اطلاعات خاص برخوردار است. به همین سبب وقتی کسی در آن خانواده مریض می‌شود، قبل از هر کاری به او رجوع می‌کند و چند و چون کارهایی را که باید انجام دهد، از او می‌پرسد. منطقاً وی تا زمانی محل مشورت اقوام خویش قرار می‌گیرد که اولاً؛ اطلاعات موجود را از یاد نبرده و دچار نسیان نکند و ثانیاً؛ در حد امکان، سطح اطلاعات خویش را ارتقا دهد تا بتواند در مواجهه با سوال‌های جدید، بی‌پاسخ نماند. در غیر این صورت، به تدریج کنار گذاشته می‌شود و فرد دیگری محل رجوع خانواده در آن موضوع قرار می‌گیرد.

این موضوع، در مورد گروه‌ها، جوامع و ممالک بشری نیز صادق است. یعنی در بین گروه‌ها و احزاب مختلف در یک کشور نیز می‌توان از "احزاب پیشرو" نام برد که همواره در رأس جامعۀ مدنی قرار می‌گیرند و تعیین کنندۀ جهت‌گیری‌ها و مواضع سایر احزاب، گروه‌ها و جریان‌های داخلی هستند. و یا در سطح بین‌المللی، عموماً شاهد این هستیم که یک یا چند قطب وجود دارد که معادلات جهانی را رقم می‌زند. حال در سطح داخلی و یا در سطح بین‌المللی، اگر احزاب پیشرو و یا ابرقدرت‌ها دنبال این هستند که موقعیت فعلی‌شان را حفظ کنند، باید منابع قدرت خود را تقویت کنند تا بتوانند نقش حمایت‌گری و پشتیبانی‌شان را به بهترین نحو ایفا کنند. به عبارت دیگر، اگر کشوری می‌خواهد رهبری خود را بر سایر کشورها حفظ کند باید عواملی که زمینه‌ساز این وضعیت برتر شده‌اند حفظ کرده و ارتقا بخشد، در غیر این صورت دچار سقوط خواهد شد.
در دنیای غرب، این عوامل عموماً سیاسی-نظامی و اقتصادی هستند که به عنوان پایه‌های برتری یک کشور قلمداد می‌شوند و تجربه نشان داده هرگاه کشوری از تمدن غربی خواسته تا جایگاه رهبری نظام بین‌الملل را برای خود کسب کند، سعی کرده تا از وسوسۀ زر و اگر نشد، تهدید با زور استفاده کند و سایر دول را به انقیاد خود در آورد. اگر نگاهی به کتاب "ظهور و سقوط قدرت‌های بزرگ" بیاندازیم، به صحت این ادعا خواهیم رسید. "پل کندی" نویسندۀ این کتاب، با اسناد مختلفی در حدود هزار صفحه اثبات می‌کند که از سال 1500 م به این طرف، هر وقت کشوری خواسته تا خود را به ابرقدرت دنیا تبدیل کند، سعی کرده تا سایر کشورهای دنیا را از لحاظ استراتژیک (سیاسی-نظامی) و اقتصادی مدیریت کند. وی با مدارک متعددی نشان می‌دهد این کشورها تا زمانی که توانسته‌اند منابع و پتانسیل‌های اقتصادی و استراتژیک خود را ارتقا بخشند، ابرقدرتی خود را حفظ کرده‌اند. اما به محض اینکه در منابع قدرت ایشان و پشتیبانی از کشورهای اقماری وابسته تزلزلی ایجاد شد، جایگاه ابرقدرتی ایشان نیز به خطر افتاده و کم‌کم دچار سقوط شده‌اند.
 

                               

حال اگر نگاهی دوباره به اتفاقات رخ‌داده در کشورهای اسلامی بیاندازیم به نکتۀ مهمی پی می‌بریم و آن مرکزیت ایران در بین این کشورهاست. به عبارت دیگر، شاهد این هستیم که معادلات منطقه‌ای و حتماً در آینده، بین‌المللی در حال تغییر است و جایگاه قدرت‌های بین‌المللی دچار تحول شده و کشورهایی که در گذشته در استضعاف نگه‌داشته شده بودند، در حال تبدیل شدن به قدرت‌های جهانی هستند. به طور دقیق‌تر، ایران اسلامی ما که در طول سال‌ها حاکمیت نظام پادشاهی قاجار و پهلوی، به پایین‌ترین جایگاه بین‌المللی رسیده بود و مانند تکه‌های بدن یک شکار، در بین شکارچیان استعمارگر تقسیم می‌شد، امروزه و به برکت اسلام و انقلاب و نظام سیاسی مبتنی بر آن، به جایگاهی در جهان دست‌یافته که نه تنها اصلی‌ترین و تعیین‌کننده‌ترین کشور منطقه محسوب می‌شود، بلکه در سطح جهانی نیز از کشورهایی‌ست که باید در تصمیم‌گیری‌های اساسی حضور داشته باشد.

در اینجا سوالی مهمی مطرح می‌شود و آن اینکه عامل برتری یافتن ایران در نظام جهانی چیست؟ آیا طبق نظریۀ پل کندی، جمهوری اسلامی از لحاظ اقتصادی و استراتژیک به جایگاه ویژه‌ای در دنیا دست یافته که توانسته محل رجوع کشورهای اسلامی قرار بگیرد و یا عوامل دیگری در این امر دخیل هستند؟ آیا مصر و لیبی و یمن و اردن، تحت حمایت مالی-نظامی ایران هستند و یا از منبع دیگری تغذیه می‌کنند؟ آنچه به نظر می‌رسد این است که با توجه به توفیقات اقتصادی و نظامی جمهوری اسلامی، عامل دیگری باعث این مرکزیت شده و آن الهام‌بخشی و تزریق فرهنگی کشورهای اسلامی توسط ایران اسلامی است. یعنی آنچه باعث شده تا امروزه ایران تبدیل به کانون کشورهای اسلامی شود، رهبری فرهنگی و ایدئولوژیک جهان اسلام است که توسط نظام ما صورت می‌گیرد و سایر کشورها را تحت پوشش قرار می‌دهد.

در اینجا لازم است نکته‌ای گفته شود تا جایگاه ایران در شرایط فعلی جهان اسلام روشن‌تر شود. اصولاً در جامعه‌شناسی سیاسی برای هر انقلابی، یکسری لوازم در نظر گرفته می‌شود که "رهبری" و "ایده‌ئولوژی انقلابیون" از مهمترین این لوازم است. یعنی طبق اصول جامعه‌شناسی سیاسی، هیچ انقلابی در دنیا رخ نمی‌دهد مگر اینکه اولاً، رهبر واحد و مشخصی داشته باشد و ثانیاً؛ نرم ‌افزار انقلابیون و یا آرمان و اندیشه‌ای که مبتنی بر آن انقلاب کرده‌اند، به طور دقیق معلوم باشد. از قضا، مهمترین انتقادات و هشدارهایی که به قیام‌های رخ‌داده در کشورهای اسلامی وارد شده آن است که این قیام‌ها نه رهبر مشخصی دارند و نه معلوم است که انقلابیون، فردای بعد از انقلاب چه چیزی را می‌خواهند عَلَم کنند.

               

اما به نظر می‌رسد حالا که این بازۀ زمانی از اتفاقات فوق گذشته، می‌توان ادعا کرد این کشورها نه مشکل رهبری دارند و نه از فقدان ایده‌ئولوژی رنج می‌برند. به عبارت دیگر، رهبر اصلی انقلاب‌های رخ‌داده امام خامنه‌ای (مدظله) و ایده‌ئولوژی این انقلاب‌ها، مردم‌سالاری اسلامی است. همۀ این‌ها یعنی، جمهوری اسلامی ایران مرکزیت قیام‌های اخیر و رهبری ایشان را برعهده دارد. همۀ این‌ها یعنی اگر امام خمینی (ره) صرفاً رهبر انقلاب اسلامی ایران بود و صد البته، الهام‌بخش انقلاب‌های فعلی، اما امام خامنه‌ای هم رهبر جمهوری اسلامی ایران است و هم رهبر انقلاب اسلامی مصر، هم رهبر انقلاب اسلامی بحرین ا‌ست و هم رهبر انقلاب اسلامی یمن و... همۀ این‌ها یعنی مردم‌سالاری اسلامی و تمامی جوانبی که دارد، قرار است نظام حاکم بر کلیۀ کشورهای اسلامی و انشاءالله در آینده‌ای نزدیک، نظام حاکم بر حکومت واحد اسلامی شود. در نتیجه می‌بینیم تا چه حد مرکزیت و مرجعیت ایران عمیق، فراگیر و حساس شده است.

حال تکلیف ما به عنوان یکی از مردم این کشورِ مرجع چیست؟ یعنی تک‌تک ما ایرانی‌ها که امروزه به عنوان عامل اصلی بیداری اسلامی محسوب می‌شویم، برای حفظ این مرکزیت و مرجعیت، چه وظیفه‌ای داریم؟ دولت‌مردان ما و بخصوص مدیران، متولیان و نخبگان فرهنگی کشوری که قرار است آرمان و ایده‌ئولوژی سایر کشورهای اسلامی را به عنوان مدلی اجرا شده، پیش چشم ایشان قرار دهند، در چه موقعیت حساسی قرار دارند و بایدها و نبایدهای امروزین ایشان چیست؟ شورای عالی انقلاب فرهنگی ما که در شرایط فعلی باید اصلی‌ترین و فعال‌ترین بخش کشور باشد اما هنوز در خواب به سر می‌برد، سینمای ما، صداوسیمای ما، دانشگاه و حوزۀ ما، وزارت ارشاد و سازمان تبلیغات اسلامی ما، فرهنگستان‌ها و نگارخانه‌های ما، مراکز موسیقیایی ما و سایر مراکز فرهنگی ما چه باید بکنند تا بتوانند اولاً؛ جایگاه فعلی نظام ما را در بین ملل اسلامی حفظ کنند و ثانیاً؛ تلاش کنند تا این جایگاه به یک جغرافیایی جهانی تعمیم پیدا کند؟

به نظر می‌رسد، اصلی‌ترین کاری که همۀ ما باید در راستای موضوع فوق انجام دهیم این است که تکلیف‌مان را با "برای اسلام کار کردن" و "جهانی کار کردن" معلوم سازیم. برای اسلام کار کردن یعنی هر کس، باید نیت خود را برای خدا خالص کرده و محتوای فعالیت‌هایش را از جنس معارف اسلامی قرار دهد. اگر قرار است در این سرزمین آثار فرهنگی تولید شود (با توجه به شرایط موجود، کار فرهنگی کردن از سایر فعالیت‌ها ارجح‌تر است) که معرف ایران اسلامی بوده و قابلیت تغذیۀ فرهنگی سایر ملل اسلامی را داشته باشد، لازم است تا آنهایی که دغدغۀ این‌چنینی دارند، هم تکنیک انجام چنین کارهایی را در بهترین حد ممکن کسب کنند و هم معارف اسلامی را دقیق‌تر از قبل بیاموزند تا شاهد تکرار آثاری نباشیم که هیچ رنگ و بویی از اسلام نبرده اما داعیۀ تبلیغ آنرا دارند. (مثل خیلی از آثار سینمایی و تلویزیونی ما) قطعاً چنین آثار فرهنگی، نه تنها هیچ کمکی به ایران اسلامی و کشورهای برخوردار از بیداری اسلامی نمی‌کند، بلکه می‌تواند در بلند مدت باعث ضعف و انحراف ایشان نیز شود.

جهانی کار کردن نیز یعنی از نوک بینی‌مان کمی آنطرف‌تر را دیدن و در فعالیت‌های فرهنگی‌مان به تجریش و زعفرانیه و سعادت آباد اکتفا نکردن و نه تنها در پی دردها و آمال و نیازهای همۀ مردم ایران اسلامی بودن که باید از امروز به طور خیلی جدی‌تر، به فکر دل‌های مردم مسلمان مصر و لیبی و بحرین و یمن و سایر بیدارشده‌های اسلامی نیز بودن. جهانی کار کردن یعنی به فکر تولید محصولات فرهنگی بین‌الملل اسلامی بودن و استفاده از همۀ پتانسیل جهان اسلام و در پی دردهای مستضعف ایرانی و مظلوم مصری و زن انقلابی عربستانی.

سیدمجتبی نعیمی
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها