به گزارش پایگاه 598 به نقل از ایران ورزشی، جام حذفی برای تراکتورسازی تبریز واقعا پرماجرا پیش رفت. این تیم در نخستین بازی مقابل نفت مسجدسلیمان با مجید جلالی جشن صعود گرفت، بعد از آن با غلامرضا باغآبادی از سد راهآهن سورینت گذشت و به فولاد خوزستان رسید. در این بازی هم تونی اولیویرا که تازه به تبریز رسیده بود، هدایت تیم را برعهده گرفت و با شکست فولاد در سرما، تیم را به فینال برد و در نهایت مقابل مس کرمان، با یک گل تراکتور قهرمان شد.
در این 4 بازی، تراکتورسازی 3 مربی مختلف را تجربه کرد اما در این میان یک مربی به نسبت بقیه زحمات زیادی کشید و سختیهای زیادی را تحمل کرد که البته در نهایت زحماتش چندان دیده نشد. آن مربی هم کسی نیست جز مجید جلالی. مربی آرامی که شاید اگر کمی خوششانستر بود الان با تراکتور قهرمانی را جشن میگرفت.
جلالی که قهرمانی تراکتور را به این تیم و تبریزیها تبریک میگوید، اگرچه دوست ندارد زیاد به گذشته برگردد اما در مورد یکسری اتفاقات صحبت میکند.
* آقای جلالی! حالتان چطور است؟ همچنان تحت درمان هستید یا استراحت میکنید؟
- الحمدا... خوب هستیم.
* قبلا که مشکل قلبی پیدا کردید پزشک معالجتان توصیه کرده بود مدتی از فوتبال و استرسهایش دور باشید، این بار هم همینطور است یا...
- نه، خدا را شکر حالم خوب است و همیشه تحت نظر دکتر هستم. تا الان هم صحبتی در این مورد نشده.
* میخواستیم در مورد قهرمانی تراکتور در جام حذفی صحبت کنیم. قهرمانی تیمی که شما برایش خیلی زحمت کشیدید اما در نهایت یک مربی دیگر جام را برد.
- من در این زمینهها صحبتی ندارم و به این وضعیت عادت کردم. من همین قدر که میبینم مردم آذربایجان خوشحال هستند، راضی و خوشحالم. در هر صورت از اینکه در فوتبال کاری انجام میدهم که بهرهمندی دارد هم خوشحالم. خیلی خوب بود که هر که خودش رنج میبرد، گنج هم مال خودش باشد اما فضای فوتبال به این چیزها عادت ندارد.
* البته شاید شما خیلی زود کوتاه آمدید و رفتید. شاید اگر بیشتر تحمل میکردید و میماندید الان شرایط جور دیگری بود.
- به هرحال من فکر میکنم بهترین کاری است که انجام میدهم. کاری هم انجام میدهم برای فوتبال است و دلیلی ندارد به خاطرش دعوا کنم. من هر جا بودم خیلی صادقانه کار کردم. قبول دارم که شاید یک جاهایی باید جور دیگری رفتار میکردم اما همه کارهایی که انجام دادم برای فوتبال است. زمانی که قرعهکشی جام باشگاههای آسیا شد تیم من صدر جدول بود، به خودم گفتم بالاخره این بار شانس را پیدا میکنم که جام باشگاههای آسیا را تجربه کنم اما همه چیز زیر و رو شد. علیرغم مشکلات و تمام اذیتها کار خوب پیش میرفت و بهترین خط حمله لیگ، بهترین نتایج بیرون خانه و آقای گل لیگ مال تیم ما بود. در تحلیلهای من قهرمانی مال تراکتور بود، هم لیگ و هم جام حذفی. الان که این 3 هفته پیش میرود هم میبینم تحلیلهایم کاملا صحیح بوده. وقتی تحلیل میکنم هم تیم خودمان و هم تیم حریف را تحلیل میکنم و به همین دلیل نسبت به قهرمانی تیم در لیگ برتر اطمینان داشتم. به خاطر همین هم مقاومت میکردم. دلم نمیآمد تیم را رها کنم و بروم اما دیگر شرایط مهیا نبود. دیگر نمیشد تحمل کرد و به همین دلیل رفتم.
* چرا اینقدر بدشانس هستید و نمیتوانید جام باشگاههای آسیا را تجربه کنید؟
- خودم هم نمیدانم. من با پاس و صبا هم قهرمان شدم اما نتوانستم به جام باشگاهها بروم. این بار هم قبل از اینکه به تراکتور بروم 5، 6 پیشنهاد خوب داشتم اما چون انگیزهام جام باشگاههای آسیا بود به تبریز رفتم. ببینید من چقدر تحمل کردم تیمم را دوست و به موفقیتش ایمان داشتم. از بازیکنان بپرسید. به همه گفتم که ایمان دارم تیم قهرمان میشود. گفتم اگر قهرمان نشوید مثل این است که ناشکری کردهاید. نابرده رنج، گنج میسر نمیشود. البته این ضربالمثل در فوتبال ما مصداق ندارد.
* به خاطر اینکه شما رنج کشیدید اما مربی دیگری به گنج رسید...
- مثل این است که دیگران کاشتند، ما خوردیم، ما بکاریم دیگران بخورند. این چرخهای است که ادامه دارد. من هم خوشحالم که کاری میکنم که بار میدهد. جای شکر است و مرا التیام میبخشد.
* اما این مساله شاید یک جور تعارف باشد. چون در مورد شما و تراکتور همان نابرده رنج، گنج میسر میشود بیشتر صدق میکند. به هرحال شما از ابتدای فصل این تیم را جمع و جور کردید و زحمات زیادی کشیدید اما در نهایت جام قهرمانی را مربی دیگری برد.
- من نه میخواهم کسی را محکوم کنم نه علیه کسی حرف بزنم. من این را میپذیرم که فعلا شرایط برای من اینجور است. من واقعا ناراحت نیستم مطمئن باشید اگر شهامتش را داشتم از فوتبال برای همیشه میرفتم اما چون عشق زیادی به فوتبال دارم، ماندم. انشاءا... این شهامت را پیدا کنم که برای همیشه از فوتبال بروم.
* انگار خیلی خسته و ناراحت هستید!
- نه، اتفاقا خیلی خوشحالم. چون تراکتور قهرمان شده.
* بازی را دیدید؟
- بله، دیدم. روز جمعه بعد از اینکه از بیمارستان آمدم، اولین بازی بود که میدیدم.
* انگار خیلی پیگیر این بازی بودید؟
- واقعا برای این بازی یک هیجان خاص داشتم.
* اگر شما روی نیمکت بودید، همین تیم را به زمین میفرستادید؟
- به هرحال این چیزی که در 2، 3 بازی اخیر انجام دادند، حدودا چیزی بود که من انجام میدادم، شاید با یک تغییر.
* چه تغییری؟
- نمیدانم. گفتم شاید یک تغییر داشت. اگر بازیهای تیم را ببینید ترکیب غالب فرقی نکرده.
* یعنی از اینکه بعد از رفتن شما خیلی از بازیکنان زحمات شما را نادیده گرفتند و علیه شما حرف زدند یا اینکه جوری از تونی تعریف و تمجید کردند که انگار شما در آن تیم حضور نداشتید، ناراحت نیستید؟
- نه، عیبی ندارد. بالاخره میگذرد. روزگار میگذرد، ما هم میتوانیم بگذریم. مهم نیست.
* به خاطر همین قهرمانی تراکتورسازی را تبریک گفتید؟
- به خاطر مردم آذربایجان. به خاطر اینکه میدانم چقدر خوشحال هستند چون میدانم چقدر تیم را دوست دارند.
* اما همین طرفداران شما را خیلی اذیت کردند...
- نه، همهشان نبودند. تنها یک گروهی در ورزشگاه بودند اما توده مردم در خیابان، شهر و هر جایی که مرا میدیدند رفتار متین و قدرشناسانهای داشتند.