به گزارش پایگاه 598 به نقل از روزنامه جوان، توسعه لاكپشتي و محقق نشدن پيشبينيها درباره به مدار آمدن گاز پارس جنوبي طي سالهاي گذشته گويا در اين دولت هم ادامه دارد؛ موضوعي كه نگرانيهاي بسياري را براي كارشناسان ايجاد كرده است به ويژه در حوزه تزريق گاز به ميادين نفتي كه با رها شدن پروژههاي تزريق گاز به دليل كمبود گاز كاهش توليد به نفت تحميل خواهد شد.
در ميان مخازن نفتي منطقه خاورميانه ايران در زمره كشورهايي قرار دارد كه بيشتر ميادين نفتي آن در نيمه دوم عمر خود قرار داشته و همين محدوديت مانع بزرگي در نگهداشت و افزايش توليد شده است. بر اساس اطلاعات موجود با كاهش فشار مخازن نفتي كشور، انتظار ميرود سالانه بيش از 100 هزار بشكه از توليد نفت ايران كاسته شود كه در صورت عدم تزريق گاز مورد نياز به صورت هميشگي نه تنها ميزان فعلي حفظ نخواهد شد بلكه تراز توليد نفت به شدت كاهش مييابد.
مسئولان، بيگازي و مصرف بالاي اين انرژي در بخش خانگي و تجاري را عامل به تأخير افتادن پروژههاي تزريق گاز ميدانند كه البته به حق است اما توجه ويژه دولت به صادرات گاز و فراموش شدن توليد نفت روزهاي خوبي را براي توليد طلاي سياه پيشبيني نميكند. وزير نفت در حالي از توليد 4 ميليون بشكهاي ميگويد كه خود به خوبي ميداند توليد چنين رقمي پس از چهار سال با توجه به شرايط امروزي ميادين نفتي كمي سخت به نظر ميرسد و بدون ترديد براي تحقق اين خواسته تخصيص بخش مطلوبي از توليد گاز به ميادين نفتي از اهميت بسزايي برخوردار است.
بر اساس اهداف برنامه پنجم توسعه توليد نفت ايران در پايان اين سال بايد به مرز 5 ميليون و 500 هزار بشكه در روز رسيده باشد اما نگاهي به عملكرد دولت گذشته و برنامه دولت امروز، اين هدف را رويايي كرده است. البته ميتوان با توسعه ميدانهاي جديد طي سالهاي آينده به اين رقم نائل شد اما نكتهاي كه در اين بين مفقود مانده است عدم توجه به ميادين قديمي است.
به عنوان نمونه مخزن اهواز به عنوان بزرگترين و پرتوليدترين مخزن نفتي ايران در كنار ديگر ميادين نفتي در حال كاهش توليد هستند و به صورت چشمگيري نيازمند تزريق گاز هستند اما به دليل كمبود گاز به فراموشي سپرده شدهاند. اين معضل را بايد جدي گرفت چراكه عراق و برخي كشورهاي نفتي براي افزايش توليد دست به كار شدهاند و از سوي ديگر عربستان با كاهش توليد دست و پنجه نرم ميكند.
يكي از مزيتهاي بزرگ ايران نسبت به كشورهاي نفتي، ذخاير بالاي گاز است در حالي كه كشورهايي مانند عراق، عربستان و امارات از چنين موهبتي برخوردار نيستند و براي افزايش توليد خود از روشهايي گرانتر استفاده ميكنند. در صورت تزريق متناوب گاز به ميادين نفتي نه تنها افزايش توليد نفت محقق ميشود بلكه گاز تزريق شده در مخازن نفتي ذخيره ميشود و ميتوان پس از پايان عمر مخزن نفت از گاز آن براي مصرف، صنعت و صادرات استفاده كرد.
متأسفانه بايد گفت مسئولان وزارت نفت بيتوجه به مقوله تزريق گاز، توسعه ميادين را در دستور كار قرار دادند و با سرمايهگذاري 50ميليارد دلاري در دولت اصلاحات، تنها موفق به افزايش توليد 300 هزار بشكهاي در روز شدند. در حالي كه بر اساس پيشبينيها اين رقم بايد بيش از يك ميليون و 300 هزار بشكه ميشد؛ اين شكست نشاني مبرهن از شكست برنامههاي غيركارشناسانه بود.
اگر اين يك چهارم و حتي كمتر از اين سرمايهگذاري براي تزريق به ميادين نفتي در نظر گرفته ميشد توليد نفت كشور حداقل 900 هزار بشكه افزايش مييافت كه با قيمتهاي نفت در يك دهه گذشته درآمدي هنگفت به كشور تزريق ميشد. اگر دولت در گذشته برنامهريزي همهجانبه و فراگير و نه جزيرهاي را در دستور كار قرار ميداد امروز به جاي سوخته شدن گاز در مصارف اصراف كننده و صنايع كمبازده، ايران با اقتدار در رتبه دوم بزرگترين توليد كننده بالقوه اوپك ميايستاد تا كشورهايي همچون امارات خود را بالاتر از ايران نخوانند. با جدي گرفتن تزريق گاز، ميتوان ضمن بالفعل كردن حداقل 40 ميليارد بشكه نفت بالقوه كشورمان، گاز ذخيره شده را نيز با قيمتهاي به مراتب بالاتري در آينده فروخت و بدين وسيله، منافع نسلهاي آينده را در اين ثروت خدادادي رعايت كرد، نه اينكه به بهانه ايفا كردن نقشي استراتژيك در منطقه به ارزان فروشي گاز بپردازيم؛ هر چه باشد نفت استراتژيكتر از گاز است.