به گزارش پایگاه 598، کیهان افزود: این عبارتها در حالی بیان شده است که ایشان در برابر
شدیدترین فشارهای سیاسی، تحریمهای اقتصادی و تهدیدهای نظامی دشمن، با لحنی
قاطع به مقاومت و پیروزی اشاره فرموده و همچون حضرت امام (ره) تاکید
کردهاند؛ دشمن هیچ غلطی نمیتواند بکند.
حال سؤال اینجاست که گستردگی،
عمق و تبعات موضوعات فوق که در حوزه فرهنگ دستهبندی میشوند، چیست که
اینچنین موجب نگرانی و اعلام خطر شده است؟ این خطر تا جایی است که ایشان در
همین دیدار از شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان «قرارگاه مرکزی» یاد
کرده و تاکید میکنند ما در حال کارزار فرهنگی هستیم و این کارزار دشوارتر و
البته پیچیدهتر از میدان نبرد نظامی است.
رئیسجمهور آمریکا در
آخرین سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل مدعی شد؛ واشنگتن به دنبال
تغییر حکومت ایران نیست. این اظهارنظر به ظاهر زیبا، به مذاق برخی جریانات
خوش آمد که آمریکا سر آشتی دارد و پس از سه دهه، لطف کرده! و از تلاش برای
براندازی جمهوری اسلامی ایران منصرف شده است! آیا به راستی چنین است؟ بله!
آنها از براندازی سخت و نیمهسخت ناامید شدهاند، چرا که بارها و بارها و
از راههای گوناگون این هدف را دنبال کرده و به نتیجه نرسیدند که آخرین و
شاید پیچیدهترین آنها فتنه ۸۸ بود. اما کارزار فرهنگی همچنان و با شدت و
حدتی بیشتر در دستور کار آنان است. برای روشنتر شدن این موضوع و پاسخ به
چرایی اعلام نگرانی شدید حضرت آقا در موضوعات فرهنگی، در حد بضاعت خود،
نگاهی میاندازیم به موضوع جمعیت.
با اعلام سیاست جدید جمعیتی کشور
طی چند ماه اخیر از سوی رهبر معظم انقلاب و هشدار ایشان نسبت به عواقب بلند
مدت کاهش و پیری جمعیت، موج گسترده و مداومی از تخریب و عملیات روانی از
سوی رسانههای معاند و بیگانه در این موضوع آغاز شد که همچنان نیز ادامه
دارد.
نگاهی به چند نمونه از تیترها و محتوای این موج سنگین عملیات
روانی بیندازید؛ «تا سه دهه دیگر ایران دارای رشد منفی جمعیت نخواهد شد و
نگرانیها در این باره نیز اشتباه است»، «کارزار «گمراهسازی» در سیاست
جمعیتی ولی فقیه»، «امروز انسان ایرانی مثل خیلی از انسانهای دیگر جامعه
مدرن خواستار رفاه بیشتر و کیفیت زندگی هستند در حالی که این سیاست در واقع
کاهش کیفیت زندگی به قیمت افزایش جمعیت کشور است»، «جمعیت ایران کم یا
زیاد بشود سودی به نفع مردم و سطح درآمدشان ندارد»، «وداع با تنظیم
خانواده؛ افزایش اجباری جمعیت!»، «زنستیزی و شیعهسالاری در فرمان رهبر
برای افزایش جمعیت»، «چرا کشوری که افق برنامهریزی در آن حتی ۵ ساله هم
نیست نگران افت جمعیت در ۶۰ تا ۹۰ سال دیگر است؟»، «برنامه افزایش جمعیت در
ایران- غیر ضروری و بحرانساز؟»، «فتوا و حکم حکومتی برای فرزند بیشتر» و
بالاخره این راهکار مشعشع؛ «ایران نیز اگر روزی با کاهش جمعیت مواجه شد
میتواند با اعطای شهروندی به همسایگان افغان، این کاهش را جبران کند که
بسیار انسانیتر و معقولتر است.»!!
حملات رسانهای در این خصوص در
چند محور خلاصه میشود؛ افزایش جمعیت یک سیاست دستوری و اجباری است، باعث
کاهش رفاه مردم میشود، به زیان ملت است، ضد زنان است، منطقی نبوده و اصلاً
لزومی ندارد!
این در حالی است که رسانهها و صاحبنظران داخلی
بسیار کمتر به آن پرداخته و اغلب کسانی هم که به این موضوع ورود پیدا کردند
از زاویه «اقتصاد» بوده و تأثیر و تأثر اقتصاد بر جمعیت را مورد کنکاش
قرار دادند. در این که میان این دو مقوله رابطه وجود دارد شک و تردیدی نیست
اما باید به این نکته بدیهی توجه داشت که در صورت کاهش جمعیت و تبدیل
ایران اسلامی به یک کشور با جمعیت پیر، چرخهای اقتصادی نیز با کندی حرکت و
در مواردی توقف این چرخه روبرو خواهد شد و این، پدیده غیر از فاجعه
اقتصادی نمیتواند معنی و مفهوم دیگری داشته باشد. اگرچه در کوتاه مدت و با
نگاه نزدیکبین بعید نیست که کاهش جمعیت با سهم بیشتر خانوارها در توزیع
امکانات همراه باشد ولی این مرحله گذرا- که در پیدایش آن نیز تردیدهای جدی
هست- پیآمدی سخت و نفسگیر به دنبال دارد... که بحث جداگانهای میطلبد.
و
اما، سادهانگاری خطرناکی است اگر گمان کنیم آنچه به مثابه موجی از تخریب و
هجمه علیه افزایش جمعیت ایران اسلامی در رسانههای بیگانه مشاهده میشود،
تنها موجی ژورنالیستی و زودگذر است. رسانهها در خط مقدماند و نوک کوه یخی
شناور هستند که چندین برابر آنچه از آن در معرض دید است، در زیر آب پنهان
است.
موسسات خارجی متعددی - از جمله «پاپیولیشن رفرنس» و موسسه ملی
جمعیتشناسی پاریس - در حال کار بر روی جمعیت ایران و اثرات کوتاه و
بلندمدت تغییرات جمعیتی در کشور ما هستند. بخشی از نتایج پژوهشهای آنان به
طور عمومی منتشر و بخشهای عمده و بخصوص تجزیه و تحلیلهای آن، منتشر
نمیشود. اما شاید عجیبترین و تکاندهندهترین موردی که بعید است به ذهن
ما خطور کرده باشد؛ پژوهش و تحلیل ارتش آمریکا روی مسئله جمعیت ایران و
نتایج آن است که با حساسیت ویژهای دنبال شده است. این موضوع را مایکل
روبین، تحلیلگر سرشناس آمریکایی، چندی پیش در یادداشتی در «کامنتری مگزین»
فاش کرد. عنوان یادداشت وی هم قابل تامل است؛ «پرتگاه جمعیتی ایران»!
روبین
در این یادداشت اذعان میکند پژوهشی را در زمینه جمعیت ایران به انجام
رسانده و نتایج مفصل آن را در اختیار «دفتر مطالعات نظامی خارجی ارتش
آمریکا» قرار داده است. وی با تیزبینی موذیانهای از روند کاهش جمعیت ایران
ابراز خشنودی میکند و مینویسد؛ علت بنیادی کاهش تمایل به فرزندآوری،
ناشی از گرایشهای غربی است و برنامهریزان و دولتمردان آمریکایی را به
گسترش فرهنگ غرب در ایران توصیه کرده و اطمینان میدهد؛ «با کار و
سرمایهگذاری در این زمینه، حتی در آینده میتوان شاهد برچیده شدن جمهوری
اسلامی بود»!
ارتش آمریکا که به ظاهر باید برای حمله موشکی و هوایی و
پیشدستانه و غافلگیرانه به ایران برنامهریزی کند اما در پی ناکامی سی و
چند ساله از جنگ سخت، امروزه به دنبال براندازی جمهوری اسلامی از طریق
تهاجم فرهنگی و تاثیر آن بر حوزههای مختلف فرهنگی، از جمله مهار جمعیت
ایران از طریق گسترش فرهنگ زندگی غربی است! تهاجمی که هشدار آن را رهبر
انقلاب دو دهه پیش دادند و باز در همین دیدار فرمودند تا اروپاییها نگفتند
آمریکا به ما تهاجم فرهنگی میکند، برخیها در داخل کشور خودمان آن را
قبول نکردند!
سایه این تهاجم فرهنگی تنها بر سر موضوع جمعیت، سنگینی
نمیکند و شاید برایتان جالب باشد که آنها، آمریکاییها برای برنامه
هستهای ما نیز پروژه مشابهی را دنبال میکنند.
حتما فراموش نکردهاید
سخن چندی پیش اوباما در مرکز سابان را؛ اگر میتوانستیم، تکتک پیچ و
مهرههای برنامه هستهای ایران را باز میکردیم! اما این کار مقدور نیست.
ژاکز
هایمن - نویسنده و پژوهشگر برجسته آمریکایی - چندی پیش در مجله فارن افرز،
در گزارشی به موضوع هستهای ایران میپردازد و اذعان میکند راهکارهای
مختلف غرب برای جلوگیری از پیشرفت فناوری هستهای ایران تاکنون ناموفق بوده
و حتی ترور دانشمندان اتمی جمهوری اسلامی بوسیله اسرائیل هم نتوانسته در
این راه مانعی ایجاد کند. وی سپس توسل به ابزار فرهنگی را پیشنهاد میکند و
میگوید؛ «دگرگونی فرهنگی در نظام هستهای ایران رویایی دست نیافتنی
نیست.» پس به جای کشتن دانشمندان ایرانی فرهنگ غربی را در میان مردم ترویج
کنید تا نسلهای بعدی دانشمندان ایرانی برای غرب مشکلآفرین نباشند!
راهکار
او ساده، کم هزینه و البته بسیار خزنده و فریبنده است. آمریکا باید تعامل
علمی در زمینه فناوری هستهای را با ایران و کار با دانشمندان ایرانی را
آغاز و از این طریق نسلی از دانشمندان هستهای را با گرایشات غربی، جایگزین
نسل انقلابی فعلی کند! این بهترین و مطمئنترین راه برای پیشگیری از
پیشرفتهای پرشتاب ایران و از جمله دستاوردهای هستهای است!
تامل در
چنین موضوعات و مباحثی فلسفه برخی مواضع به ظاهر نرم واشنگتن را آشکار
میکند. همچنین حکمت نهفته در سخنان رهبری را. معظمله در دیدار روز
پنجشنبه با مردم قم به مناسبت ۱۹ دی فرمودند؛ «کسی توهم نکند که آن کسانی
که در مقابل انقلاب اسلامی با همه قوا ایستاده بودند، امروز منصرف
شدهاند؛ نه، امروز هم ایستادهاند؛ منتها هر دشمنی اگر چنانچه ناچار شد،
عقبنشینی میکند؛ اگر مجبورشان کردید و وادارشان کردید به عقبنشینی،
ناچار عقبنشینی میکنند؛ اما از دشمنی منصرف نمیشوند؛ امروز مسئله در
دنیا این است. دشمن را باید شناخت، جبهه دشمن را باید شناخت، لبخند دشمن را
نباید جدی گرفت، نباید فریفته آن شد.»
محمد صرفی