سايت باشگاه استقلال در ادامه روند جنگ رسانهاي دو باشگاه سرخابي در آستانه دربي بيانيه دوم خود را به شرح زير صادر کرد:
«حکايت
پرسپوليسيهاي امروزي – که به تعبيري، بلاي جان پرسپوليسند و امالمصائب
اين تيمند – حکايت آن اعرابي است که به گفته سعدي، بر سر شاخ نشسته است و
همان شاخه را از بيخ، با تبر قطع ميکند. بايد «پاس»دار فوتبال بود، يا
بايد به بهانههاي مختلف، تيشه زد به ريشه فوتبال؟
حکايت
پرسپوليسيهاي تازهپا – که حسابشان از پرسپوليس جداست- به کساني ميماند
که چون خود را در حال غرق شدن ميبينند، سعيشان که نامشکور است و نامشکور
هم خواهد ماند حول، اين محور ويرانگرانه شکل ميگيرد.
... همه را با خود غرق ميکنيم.
حکايت
پرسپوليسيهاي امروزي – که به تعبيري، بلاي جان پرسپوليسند و امالمصائب
اين تيمند – حکايت آن اعرابي است که به گفته سعدي، بر سر شاخ نشسته است و
همان شاخه را از بيخ، با تبر قطع ميکند، غافل از آنکه، سر و دست و دنده و
پاي خودش، قبل از همه خواهد شکست.
اتفاقاتي که براي پرسپوليس، هماينک رخ داده:
دچار
شدن به دوستي خالهخرسه دوستان نادان که بدترين دشمنانند. درب و داغان
شدن، ناکارآمد شدن و بساط خنده همگاني بر سر هر بازاري شدن.
دو تن
از جوانان پرسپوليس کاري کردهاند که نبايد کرد، کاري که با اصول ورزشکاري و
زندگي ورزشي منافات دارد. به جاي پاک کردن گندي که بالا آوردهاند و بويش
بلند شده، مشغول شدهاند به لجنپراکني، به «تعفنزايي» در عوض تعفنزدايي.
عين
خيالشان هم نيست که تکليف و وظيفه، نهي از منکر است، نه امر به منکر.
بايد از اشاعه فحش و فاحش و فحشا جلوگيري کرد نه اينکه همه را به صفت خويش
متصف کرد. نميدانند که اشاعه فحشا، بدتر از فحشا است، فوتبال در اين ميان
چه ميشود؟ اخلاق در اين وسط کجا قرار دارد؟ شما معلمي را شغل خود
ميدانيد، يا ميرغضبي را؟
ديگي که براي شما – به واسطه بيعرضگي و
نالايقيتان- نميجوشد، چرا بايد سر سگ را در آن به جوش انداخت. اين چه
مرامي است؟ اين چه معرفت بيمعرفتانهاي است؟
گيريم که توانستيد ثابت کنيد، همه کار بد کردهاند، اين چه ربطي دارد به «قبح بدکارهگي» که ميخواهيد قباحتش را بريزيد.
بدکارگان،
هرگز نگفتهاند و نميگويند «ما خوب کارهايم». اينان به دفاع از
بدکارهگي خود برنميخيزند، بلکه براي خود، شريک جرم درست ميکنند: ... همه
مثل مايند! همه آن کار ديگر ميکنند!
به گزارش فارس در ادامه اين
بيانيه آمده است:در تاريخ فراوانند آنها که به خاطر يک دستمال، قيصريهها
را به آتش کشيدهاند... اين حرکت هم در همين راستا قرار ميگيرد: کوشش براي
اينکه به همه بقبولانند:
...نه فقط ما، که همه بدند! نه فقط ما، که در شهر، هر آنکه هست، بايد گرفته شود.
کشاکشي
را آغاز کردهاند که بايد همه را متهم کرد، در اين وارونهکاري، گور پدر
فوتبال، گور پدر اخلاق، گور پدر علائق مردم، گور پدر باورها و اعتقادات
شريف و لطيف هواداران.
بجاي اينکه بدکردن خود را با معذرت، با پوزش،
با قبول عدم مديريت جبران کنند شمشير از غلاف درآورده و همه را ميزنند.
به خيال خودشان ميزنند که در اصل آبروي خود را ميبرند که نشان ميدهند به
جاي تهذيب در کنار ورزش به کدام کارهاي سخيف پرداختهاند.
مدارک
مستند، عکسهاي غيرقابل انکار از بد کردن و عادت به بد کردن رهگم کردگان
پرسپوليس فراوان است. امروز به اين شکل و از باب تذکر، در همين حد اشارهاي
داريم. خدا کند، نيازي به برداشتن ماسکهاي شطرنجي نيفتد. خدا کند، حريم
حرمت فوتبال «پاس» داشته شود.»