به گزارش 598 به نقل از مشرق- «بهم
میاد» شاید اساسیترین نیاز امروز مقولهی حجاب در کشور ما باشد، چرا که
چند شاخصهی اصلی را برای تبیین ضرورت مسالهی حجاب داراست. شاخصههایی که
برای حفظ حجاب اسلامی، ضرورتِ یک کار فرهنگیِ مناسب اقتضا میکند. به همین
دلیل است که میتوان «بهم میاد» را صرفِ نظر از وجوه داستانی و ادبیاش
-که اتفاقا کمارزش و بیاهمیت هم نیست- منشوری فرهنگی برای حفظ حجابِ
اسلامی دانست.
«بهم میاد» اتفاقی فرهنگی در خصوص حفظ حجاب اسلامی
محسوب میشود. کتاب، داستان بلندی است در خصوص ضرورت حفظ حجاب اسلامی. این
کتاب میتواند برای کسی که به حفظ حجاب اسلامیاش پایبند است و البته زیر
هجمهی رسانههای خارجی و متجددینِ داخلی قرار دارد تا حجابش را کنار
بگذارد -و به اصطلاحشان مترقی شود- امیدبخش باشد. کتاب، داستان دختری
است که خودش حجاب را انتخاب میکند. دختری که ضرورت حجاب داشتن را فهمیده و
حالا پس از این بلوغ فکری و منطقی برای حفظ حجابش تلاش میکند.
قهرمان
داستان دختر فلسطینیالاصلِ جوانی است به نام «امل». دختری که شبیه به
تمام دختران جوان است؛ با دغدغهها، شوخیهایی شبیه به دیگر دختران جوان و
سرزندگیِ خاص دختران این سنین. نبوغِ نویسنده در بیانِ طنازیِ دخترجوان،
تصویرِ «امل» را برای مخاطب به وضوح روشن میکند؛ طنازیای که حریم او را
با مخاطب حفظ میکند و در عین حال نشاط و سرزندگی او را به مخاطبش نشان
میدهد؛ همچنان که او برای معرفی خود به مخاطبانش میگوید: «شاید اینجا
لازم باشد بدانید اسم من اَمَل محمد نصرالله عبدالحکیم است. میتوانید
بهخاطر این اسم از پدرم، پدربزرگ پدریام و پدرِ پدربزرگِ پدریام متشکر
باشید»؛ مزاحی که حریم او را رعایت میکند، مخاطب را به حفظ این حریم
وامیدارد و البته نشاط گوینده را هم به رخ مخاطب میکشد. او مانند همه
دختران دیگر ساعتها جلوی آینه میایستد و لباسهایش را امتحان میکند؛
علاقهمند به خرید لباسهای جدید است، نوع خاصی از شکلات را دوست دارد، در
زمان مواجهه با مشکلات، با دوستان صمیمیاش، «یاسمین» و «لیلا» مشورت
میکند و میکوشد تا وقتی که با مادرش مشکل دارد، به نوعی او را گول بزند و
به هدفش برسد. بنابراین، ما در «بهم میاد» با دختری کاملا معمولی مواجهیم.
این، به همذات پنداری مخاطب با شخصیت اصلی داستان بسیار کمک خواهد کرد.
«امل»
در «بهم میاد» زن روشنفکری جلوه داده نمیشود؛ اما دامن او از نگاه آلوده
به تعصب به حجاب نیز منزه است. یعنی منطق او برای حفظ حجاب مهمترین
خصیصهی اوست؛ او هرچند در زمان ورزش بر اثر اتفاقِ شنیدن یک دیالوگ در
سریال «فرندز»، دلش میخواهد حجابش را حفظ کند و به دختری با حجاب کامل
تبدیل شود، اما به هر روی در ادامه برای حفظ و حراست از حجابش وارد مدار
عقلانیت میشود و به همین جهت شاید بتوان یکی از وجوه قوت این کتاب را نگاه
خردگرایانهای دانست که قهرمان داستان به حفظ حجابش دارد.
به
عقیدهی نگارنده، «امل» قرار است آئینهای باشد که تصویرِ حجابِ خودخواسته
و زیباییهای این «مستورگی» را به مخاطبش و -به خصوص مخاطبانِ دخترش-
نشان دهد. او در سرزمینی زندگی میکند که بیحجابی ایراد و عیبِ اعتقادی و
اجتماعی به حساب نمیآید و چه بسا حفظ حجاب نیز نوعی ضدارزش تلقی شود. با
این حال، او پی میبرد که حفظ حجاب، همچنان که جنبههای اعتقادی و دینی
دارد، پیامدهای بسیار مهمی هم در حوزههای اجتماعی و فرهنگی خواهد داشت و
به نوعی به او «ایمنی» در مقابل دیگران اعطا خواهد کرد.
از جمله
اشتراکاتی که داستان «امل» با داستان ِ زندگی دختران امروز ِ ما دارد شاید
مقولهی کیفیت حفظ حجاب باشد. نویسندهی «بهم میاد» حجاب بانوان را به دو
بخش «پارت تایم» و «فول تایم» دستهبندی میکند. پارتتایمها کسانی هستند
که حجاب، بخشی از یونیفرمشان است که آنها «مجبور» هستند آن را رعایت کنند
و یا اگر بیاجبار حجابشان را حفظ میکنند، زمانی است که موهای نامرتبی
دارند. اما فولتایمها همیشه خود را مقید به حفظ حجاب میدانند.
فولتایمها همیشه در حضور مردانی که با آنها نامحرمند حجاب خود را حفظ
میکنند و این حفظ حجاب را بخشی از بلوغ اعتقادی و اجتماعی خود میدانند.
در
بخشی از این کتاب میخوانیم: «در مدرسه هدایت، حجاب بخشی از یونیفرممان
بود. اما من به محض اینکه از در مدرسه پایم را بیرون میگذاشتم، آن را
برمیداشتم؛ چون اصلا جگرش را نداشتم آنطوری در وسایل نقلیه عمومی مانند
اتوبوس یا تراموا قدم بگذارم...وقتی درس خواندن در هدایت را شروع کردم، از
حجاب پوشیدن بدم آمد. سرم میخارید و از پوشیدن آن در زنگ ورزش به شدت تنفر
داشتم. فکر میکردم که روی سرم ترسناک به نظر میرسد و در دو هفته اول
همیشه گیسوهایم را حالت میدادم و میگذاشتمشان بیرون، طوری که هر کسی من
را با آن وضع ببیند، بداند موهای قشنگی دارم. پریشان بودم، اما بعد از مدتی
که با بچههای دیگر آشنا شدم، این کار به نظرم احمقانه آمد. کمکم به آن
عادت کردم و دخترهایی را دیدم که آن را فولتایم و حتا داوطلبانه بیرون از
مدرسه میپوشیدند. به خاطر شجاعتشان احترام زیادی برای آنها قائل بودم.
حتا کمی به آنها حسودیام میشد؛ چون من بلافاصله بعد از مدرسه میخواستم
روسریام را بکنم، ولی آنها میتوانستند کاملا آرام و حتا با افتخار سوار
قطاری شوند که پر بود از دانشآموزان مدارس دیگر، بدون اینکه حتا ذرهای
تردید یا ترس داشته باشند. به نظر میرسید آنها بسیار با هویت خودشان در
صلحاند و هر کسی آنها را میشناسد، در چارچوبهای خودشان به آنها احترام
میگذارد».
«بهم میاد» را رنده عبدالفتاح تالیف کرده است. او از
پدری فلسطینی و مادری مصری متولد شده و سالهای بسیاری را در سیدنی
استرالیا زندگی کرده است. این کتاب، اولین کتابی است که از عبدالفتاح در
ایران ترجمه و منتشر میشود. نثر این نویسنده روان و زاویهی دید او به
مقوله حجاب بسیار ارزشمند به نظر میرسد. ترجمه این کتاب را نیز محسن بدره
انجام داده است. ترجمهای خواندنی که به متن وفادار مانده، حوصلهی مخاطب
را سر نمیبرد و ترجمهای روان و جذاب است.
«بهم میاد» را باید
خواند. باید این کتاب را به دست هر شهروندی که به مقوله حجاب اسلامی توجه
نمیکند داد تا توجه جامعه را به این گوهر ارزشمند الهی و انسانی معطوف
کرد. بسیاری از ما به گوهر ارزشمند حجاب -که به سختی هم به دست ما رسیده
است- توجهی شایسته نداریم. این کتاب میتواند ما را به این ارزشها واقف
کند.
شما میتوانید «بهم میاد» را از کتابفروشیهای سراسر کشور تهیه
کنید. همچنین میتوانید این کتاب را پس از تماس با مرکز پخش خیزش نو به
شماره تلفن 66977580 بدون پرداخت هزینهی پستی در هر کجای کشور دریافت
کنید.