به گزارش 598 به نقل از خبرگزاری فارس، جهان به زودی شاهد محاکمه اولین رئیسجمهور منتخب مصر خواهد بود که در دوران کوتاه ریاستجمهوریاش نشان داد که بازگشت دموکراسی به مصر کاری سخت و پرهزینه است.
در دوران شبه کودتای پوپولیستی نظامیان در سرزمین نیل، در خصوص ماهیت این کودتا و نظام هویتی حاکم بر مصر و علت غلبه هویت نظامی بر هویت اخوانی مطالبی را به عرض مخاطبان محترم رساندیم و در بحبوحه تبلیغات رسانههای وابسته به اسرائیل و آل سعود، تاکید کردیم که این کودتا نه ادامه انقلاب مصر که تدبیر ضدانقلاب بود.
در همان دوران که مرسی دستگیر شد و مبارک آزاد، گفته شد که این نماد شکست انقلاب مردم مصر و انتقام ضدانقلاب از آن است.
بلاتردید، آنچه بر سر مرسی آمد بیربط با عملکرد خود او نبود. اگر مرسی به جای سر خم کردن در برابر شیوخ خلیج فارس بر نیروهای داخلی مردم مصر تکیه میکرد، اگر به جای حمایت از تروریستهای آدمخوار سوریه به فکر مشکلات مردم بود، اگر به جای دولت سوریه، دشمن واقعی ملت مصر یعنی رژیم صهیونیستی را آماج حمله میکرد و بسیاری اگرهای دیگر، امروز به جای مبارک در زندان و محکمه حضور نمییافت.
مرسی وقتی به جای اتحاد مسلمین، فرقهگرایی را انتخاب کرد و وقتی به جای گشتن به دنبال مدلی اصیل و بومی، مدل حزب عدالت و توسعه ترکیه را برگزید، عملا شکست خود را تضمین کرد. اشتباهات مرسی نه تنها برای او و دولتش هزینهبر بود بلکه خاستگاه او یعنی جماعت اخوانالمسلمین را هم با هزینههای جدی مواجه کرد تا آنجا که این جریان ریشهدار مصری امروز از فعالیت سیاسی و اجتماعی منع میشود.
محاکمه مرسی اگرچه انتقام سخت نظامیان حاکم از انقلاب خروشان مردم مصر است اما پایان این انقلاب نیست.
شرایط امروز مصر اگرچه چشمها را فریب میدهد، اما:
1-حتی سران نظامی حاکم بر مصر و دولت انتصابی موقت هم میدانند که دیگر امکان بازگشت مطلق به گذشته وجود ندارد و آنها نمیتوانند چون گذشته و همچون سادات و مبارک حکومت کنند. انقلاب مصریان الزاماتی را با خود داشته که بنمایههای اجتماع را متأثر کرده است. همانطور که دیگر کانال سوئز از داراییهای مصریها حذف شدنی نیست، میراث این انقلاب و تغییرطلبی مصریها هم رخت بربستنی نیست.
2-ریشههای جماعت اخوانالمسلمین عمیقتر از آن است که با ممنوعالفعالیت شدن از میان برود. قبلاً در دوران جمال عبدالناصر، اخوانیها شدیدتر از امروز سرکوب شدند اما از صحنه جامعه مصر حذف نشدند. نتیجه آن سرکوب پای نهادن «پدیده تکفیر» به ادبیات سیاسی اخوان بود و نتیجه این سرکوب نیز رادیکالیزه شدن اخوان و پیوند احتمالاً هرچه فزایندهتر آن با جریان سلفی خواهد بود که هم جنگآور است و هم به غایت بیرحم و خشن.
اخوانیها اگرچه حکومت کردن نمیدانستند و با سر به زمین خوردند اما مبارزه کردن را به خوبی میدانند و توان آن را دارند که نه تنها پشت خمیده خود را راست کنند بلکه قامت بیقواره نظامیگری حاکم را خم کنند.
3-شبهکودتای پوپولیستی مصر، در تجربه تاریخی مردم منطقه بار دیگر نقش مخرب ارتجاع عربی و پیوند آن با منافع صهیونیسم را روشنتر کرد. آنچه در مصر رخ داد، نشان داد که ارتجاع عربی در تحمیل اراده خود به مردم عربزبان خاورمیانه حد و مرزی نمیشناسد. همچنین این کودتا نشان داد که محمد مرسی دشمنشناس نبود و نفهمید که راه بقا نفی ماهیت اسرائیل و لغو کمپ دیوید است.
4-نقش مخرب نیروهای غربگرا و خیانتپیشگی آنها نیز در انقلاب مصر روشن شد. غربگرایان که در انتخابات ریاستجمهوری به عینه دیده بودند که لیبرالیسم مد نظر آنها در سرزمین نیل فاقد ریشه و محبوبیت است از همان بدو پیروزی اخوانالمسلمین در انتخابات، ساز ناکوک نواختند و مدعی شدند که انقلاب آنها دزدیده شده است. آنها در جریان شبه کودتای پوپولیستی نیز تمام تلاش خود را به ضربهزدن به دولت مرسی معطوف کردند و سرانجام خود نیز بینصیب ماندند.
5-انقلاب مصر اگرچه اکنون با شکستی مقطعی مواجه شده است اما نشان داد که در این منطقه، از دل انقلابها جریانات اسلامگرا بیرون میآیند. این شکست، بعید است شکستی همیشگی باشد. خون هزاران اسلامگرای مصری که ارتش بر زمین ریخت، قطعاً دامن حکام نظامی را خواهد گرفت و اجازه نخواهد داد معادلات به همین منوال باقی بماند.
6-اخوانالمسلمین نیازمند یک بازبینی جدی در راهبردها و تاکتیکهای خود است. در غیر اینصورت باید منتظر شکستهای دیگر باشد. اگر این جریان بخواهد به ائتلاف با سلفیهای خشونتطلب ادامه دهد، حداقل اتفاقی که برایش میافتد، از دست دادن پایگاه اجتماعی است. سلفیها در هر شرایطی نفرت برمیانگیزند و اگر این ائتلاف ادامه یابد، این نفرت متوجه اخوان هم خواهد شد.
همه میدانند که مصر در جهان عرب همواره الهامبخش آموزههای سیاسی بوده است. اگر دموکراسی در مصر به نتیجه میرسید، ارتجاع عربی روزهای سختی را تجربه میکرد و از همین رو بود که تمام همت خود را مصروف شکست مردمسالاری در مصر کرد. همچنین اسرائیل نیز میدانست که یک نظام مردمسالار واقعی در مصر هرگز حافظ مرزها و منافع این رژیم نخواهد بود.
روزی که ارتجاع عربی با تغییر نسل در پادشاهان سعودی دچار اضمحلال شود، بار دیگر فضا برای بازگشت انقلابیون مصر به قدرت فراهم میشود. تا آن روز، زمان زیادی باقی نمانده است. آن روز نه تنها مرگ ارتجاع عربی بلکه شاید روز ابطال قرارداد ننگین کمپ دیوید باشد.