به گزارش 598، گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم به نقل از اندیشکده کاتام هاوس، کارشناس این اندیشکده مدعی است که اختلافات عربستان و غرب رو به فزونی است و دلیل آن موضع گیری غرب در قبال ایران و مصر و ناکامی در حل بحران سوریه و مسئله فلسطین است.
واقعاً باعث شگفتی بود که عربستان سعودی، در روز 18 اکتبر و تنها یک روز پس از انتخابش برای اشغال یکی از 10 کرسی شورای امنیت سازمان ملل، اعلان کرد که موقعیت شرکت در مهمترین مجمع جهانی را، که به منظور بحث بر سر مسائل بین المللی تشکیل میگردد، نمیپذیرد.
گذشته از آن، طی چند سال گذشته افزایش چشمگیری در نمود بین المللی عربستان، به ویژه به عنوان یکی از اعضای گروه20، و نیز در عمل گرایی منطقهای او مشاهده شده است.
سعودیها بنا به رسم دیرینه ترجیح میدهند در پشت صحنه فعالیت کنند تا به رؤیای خود مبنی بر ثبات منطقهای جامه عمل پوشانده و علیه تهدید فزایندهای که از طرف ایران احساس میکنند، اقدام نمایند. آنها طرفدار اصلی پیوندی قویتر در شورای همکاری خلیج فارس بودهاند که گاهی اوقات به عنوان «محصور کننده جوامع سنی» از آن یاد میشود و اخیراً نیز تضمین کردهاند که در سازمان همکاری اسلامی، که در جده مستقر است، تأثیر گذاری بیشتری خواهند کرد.
علاوه بر این، تمام نشانهها حاکی از آن است که آنها به طوری جدی برای نقش خود در شورای امنیت آماده شده بودند؛ از جمله آموزش تیم خود برای نیویورک که چگونه بتواند بهترین تأثیر گذاری را داشته باشد.
پس چه اتفاقی افتاد؟ بیانیه عربستان سعودی، که در آن کرسی سازمان ملل رد شده بود، به معیارهای دوگانه بین المللی، ناکامی جامعه بین المللی در حل نزاعهای اساسی، تمرکز بر بحران سوریه، مسئله دیرینه فلسطین و عدم موفقیت در رسیدن به خاورمیانهای بدون سلاحهای کشتار جمعی اشاره شده بود. سعودیها خواهان اعمال اصلاحات در شورای امنیت بودند و گفته شده است که آنها تا زمانی که این نهاد قادر به انجام مسئولیتهای خود برای برقراری صلح و امنیت بین المللی نباشد، از آن دوری خواهند کرد.
البته بسیاری از کشورهای خارج از حلقه جادویی پنج عضو دائم(انگلیس، فرانسه، آمریکا، چین و روسیه) نیز خواستار اصلاحات در شورای امنیت بودهاند و برخی از اعضای دائم نگران این مسئله هستند که ناکامی شورا در انعکاس الگوهای تغییر در قدرت جهانی و فراهم کردن موقعیت برای عضویت سایر کشورها در نهادهای بین المللی به طور اجتناب ناپذیری مشروعیت و اعتبار سازمان ملل متحد را تحلیل خواهد برد.
شکی نیست که خشم موجود در عربستان و سایر بخشهای جهان عربی، اگرچه معمولاً آرام و بی سر و صدا است، اما بیشتر راجع به ناکامی جامعه بین المللی در حل مسئله فلسطین و دستیابی به ایجاد گفتگوهای بلند مدت پیرامون دولت فلسطین است. این خشم و عصبانیت بیشتر بر روی غرب، به ویژه واشنگتن، متمرکز شده است و با درک مناسب معیارهای دوگانه غرب شدت گرفته است. عربستان سعودی سؤال میکند که چگونه است که غرب از خود مختاری و دموکراسی در هر جایی از جهان حمایت میکند مگر در مورد فلسطین؟ با توجه به وسعت کمکهای آمریکا به اسرائیل، آیا آمریکاییها در مورد این مسئله که اهرم نفوذی در اختیار دارند که اسرائیل را برای اعطای امتیاز متقاعد میکند، جدی هستند؟ چطور است که باراک اوباما در سخنرانی خود در قاهره در اوایل دوره اول ریاست جمهوری خود سخنرانی جذابی ایراد کرد، اما در عمل به وعدههایش به طور غیر عادی ناکام ماند؟
دور از چشمها نیست که در مورد عربستان نیز یک حس آسیب پذیری وجود دارد. جدای از همه، این پادشاهی یکی از متحدان غرب است، مخصوصاً در هر مسئلهای که به ایران مربوط باشد. با این حساب، وقتی ایرانیها ادعا میکنند که سر دمدار شعار به نفع فلسطین هستند، آنها احساس نارضایتی شدیدی میکنند. مخصوصاً با این پیام که رهبران عربی در بند غرب هستند و در مورد ماجرای فلسطین تنها چاپلوسی میکنند یا حتی به آن خیانت مینمایند. سعودیها به طور کلی بازیگران بین المللی عمل گرایی هستند، اما شکی نیست که مسئله فلسطین برای آنها مقدس بوده و عاقبت اورشلیم و مخصوصاً بیت المقدس برای آنها از اهمیت بالایی برخوردار است.
در حالیکه میتوان به نارضایتی عربستان سعودی در مورد سیاست گذاری غرب در قبال مصر اشاره کرد، واضح به نظر میرسد که برداشت سعودیها از ناکامی غرب در مورد بحران سوریه، تصمیمات آنها را تحت الشعاع قرار داده است؛ همچنانکه شاهزاده سعود، وزیر امور خارجه عربستان، از سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال جاری امتناع کرد. در آغاز بحران سوریه، سعودیها امیدوار بودند که بشار اسد تا جایی به تقاضای مردم سوریه گردن مینهد که از وقوع بحران جلوگیری میشود. وقتی بشار اسد و سران حکومت او مقاومت را اختیار کردند، خشم و عصبانیت واقعی از رأس نظام سعودی، یعنی ملک عبدالله، برخاست.
استدلال سعودیها مبنی بر قدم برداشتن در جهت سلاح رسانی به مخالفان سوری با این باور تقویت شد که کسانی که مورد ظلم واقع شدهاند حق دفاع از خود را دارند. البته آنها میخواستند از تقویت هلال شیعه جلوگیری کنند که ایران، عراق، سوریه و حزب الله لبنان را به یکدیگر متصل میکرد. با این وجود من گمان میکنم که آنها تلاش کردهاند حمایت خود را متوجه گروههای غیر افراطی نمایند؛ چرا که تقریباً بهتر از هر کس دیگری از مقاومت افغانستان در مقابل شوروی درس گرفتهاند که تسلیحاتی که به اشتباه تحت کنترل القاعده در بیاید، یک روز به تهدیدی علیه خود پادشاهی عربستان تبدیل خواهد شد. همچنین تضمین این مسئله دشوار است که در چنین موقعیت تیره و مبهمی تسلیحات به دست چه کسی خواهد افتاد.
از نظر سعودیها، پیامی که غرب و به ویژه آمریکا از طریق کنترل بحران سلاحهای شیمیایی ارسال کردهاند، این است که دیگر خواهان بدتر شدن اوضاع نیستند؛ پیامی که آنها گمان میکنند بر ایرانیها تأثیری نداشته است؛ پیامی که فاقد ثبات و سازگاری بوده است، چرا که چندی پیش سخنگوهای غربی گفتند که کار اسد تمام شده است و حالا جان کری دولت او را به خاطر همکاری با سازمان منع سلاحهای شیمیایی تحسین میکند؛ پیامی که راجع به نتایج استراتژیک این درگیری و سیل عظیم پناهندگان و سایر فشارها که لبنان، اردن و عراق را بی ثبات میسازد، نیست؛ و پیامی که اخلاق را در بر نمیگیرد. مطمئناً، آنها چنین استدلال میکنند که پیام ارسالی به اسد این است که حمله به معترضان قابل قبول است، اما استفاده از گاز سارین را علیه آنها نمیتوان توجیه کرد. آنها همچنان بر این باور هستند که غرب در تلاشهایی جدی برای رسیدن به نتیجه در کنفرانس ژنو2، که برای ماه آینده تنظیم شده است، شرکت خواهد کرد.
آنها نیز به ناچار و از قضای روزگار، مانند اسرائیل نگران هستند که انعطاف پذیری غرب در مورد برنامه سوریه از تمایل آن به قبول معاملهای کمتر رضایت بخش با ایران و اعطای آزادی فراوان به تهران در معامله استراتژیک منطقهای حکایت داشته باشد.
به نظر من میتوان و باید اینگونه استدلال کرد که سعودیها باید بیشتر تلاش کنند تا صدای خود را در شورای امنیت به گوش سایرین برسانند. البته این تصمیم ناگهانی مسلماً پیامی محکم و عمومی را در مورد احساس آنها نسبت به خیانت به متحدانشان رسانده است. این پیامی است که غرب برای همکاری با سعودیها به روشی استراتژیک و بادوامتر، باید به آن گوش دهد.