به گزارش هم اندیشی ،فرزند این عارف بزرگوار در گفت و گویی با کیهان فرهنگی
می گوید:پدرم با چشم برزخی چیزهایی می دید که دیگران نمی دیدند. .یکی از
دوستان پدرم می گفت :یک روز با جناب شیخ به جایی می رفتیم، یکددفعه من دیدم
جناب شیخ با تعجب و حیرت به زنی که موی بلند و لباس شیکی داشت نگاه می
کند! از ذهنم گذشت که جناب شیخ به ما می گوید: چشمتان را از نامحرم
برگردانید و حالا خودش اینطور نگاه می کند! فهمید. گفت: تو هم می خواهی
ببینی که من چه می بینم ؟ببین"من نگاه کردم
دیدم همینطور از بدن آن زن،
مثل سرب گداخته، آتش و سرب مذاب به زمین می ریزد و آتش او به کسانی که چشم
هایشان به دنبال اوست سرایت می کند. جناب شیخ گفت:این زن راه می رود و روحش
یقه مرا گرفته، او راه می رود و مردم را همین طور با خودش به آتش جهنم می
برد.