به گزارش 598 به نقل از فارس، در شرایطی که بحث گفتگوی تلفنی بین روسای جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده هنوز بحث داغ رسانههای داخلی و خارجی است، اظهارنظری متناقض از مقامات دو کشور در خصوص اینکه چه کسی خواستار گفتگوی تلفنی بوده است، در همین ابتدای راه ابهاماتی بهوجود آورده است.
در حالی که سوزان رایس مشاور امنیت ملی اوباما مدعی شده بود که «امروز، تاحدی شگفتانگیز، از جانب آنها (هیأت ایرانی) با ما تماس برقرار شد که بگویند روحانی تمایل دارد تا با باراک اوباما تماس تلفنی در مسیر برگشت به فرودگاه داشته باشد و ما توانستیم این تماس تلفنی را برقرار کنیم و یک مکالمه سازنده برقرار شد»، شخص رئیسجمهوری اسلامی ایران در اظهارنظر خود در فرودگاه مهرآباد تاکید کرد که تماس تلفنی به تقاضای آمریکاییها برقرار شده است.
آقای روحانی در فرودگاه مهرآباد ماجرا را اینگونه روایت میکند: «درست در لحظهای که آماده حرکت به سمت فرودگاه بودیم به من اطلاع دادند که کاخ سفید با نماینده دائم ایران در سازمان ملل متحد در نیویورک تماس گرفته و اعلام کرده که آقای اوباما مایل است که چند دقیقه گفتوگویی با ما داشته باشد.»
کاملا روشن است که این دو بیان با یکدیگر 180 درجه اختلاف دارند و نمیتوانند هر دو راست باشند. با این حال، ما اگر قرار باشد به سخن کسی اعتماد کنیم، به سخن رئیسجمهوری کشور خود اعتماد میکنیم نه به سخنان مقامات معلومالحال آمریکایی.
با این فرض، تردیدی نیست که واشنگتن در خصوص اولین تماس مستقیم بین عالیرتبهترین مقام اجرایی ایران و عالیترین مقام آمریکا پس از 34 سال، در همان گام اول دروغپردازی کرده است.
این اولین دروغپردازی طرف غربی در جریان سفر دکتر روحانی و هیات همراه به نیویورک نبود. پیش از این، شبکه سیانان هم سخنان آقای روحانی را در خصوص هلوکاست تحریف کرده بود تا روشن شود که نه رسانههای آمریکایی قابل اعتمادند و نه مقاماتشان.
آمریکاییها در همین بدو راه و در شرایطی که یک تماس تلفنی در عرف دیپلماتیک آنقدرها هم مهم نیست، در تلاش هستند چنین جلوه دهند که این ایران بوده که به تعامل با واشنگتن تمایل داشته است و طبعا چنین نتیجه بگیرند که تحریمهای ضدایرانی واشنگتن و متحدانش بهحدی کارآمد بوده که رئیس دولت ایران را مجبور به گفتگو با رئیس دولتی کرده که بیش از 30 سال است در ایران شیطان بزرگ خوانده میشود.
از سوی دیگر، واشنگتن احتمالا هدف دیگری را نیز دنبال میکند که همان محکم نشان دادن خود در برابر ایران در پیشگاه راستگرایان صهیونیست و لابیهای حامی آنها در واشنگتن است. اوباما نمیخواهد چنین جلوه یابد که اوست که مشتاق دیدار و گفتگو با مقامات ایرانی است که اگر چنین کند باید منتظر دردسرهای ناشی از لابیهای یهود باشد.
این هم البته اولین اقدام واشنگتن در مشتاق نشان دادن ایران در همین سفر کوتاه نبود. در شرایطی که سخنرانی اوباما از سخنرانی روحانی زودتر انجام شد، وزیر امور خارجه ایران در این سخنرانی حضور پیدا کرد اما این احترام طرف ایرانی، با بیاحترامی طرف مقابل مواجه شد. جان کری حاضر نشد پای سخنان روحانی بنشیند تا افکار عمومی جهان چنین قضاوت کنند: «وزیر خارجه ایران مشتاق سخنان رئیسجمهور آمریکا بود اما وزیر خارجه آمریکا اعتنایی به سخنان رئیسجمهور ایران نداشت.»
چنین رفتارهایی دستکم ثابت میکنند که آمریکاییها حاضر نیستند از ابتدا از موضع برابر و با احترام متقابل وارد میدان شوند و از اینها مهمتر، صداقت هم ندارند. بدیهی است که در دیپلماسی، شما مجبور به اعتماد به طرف مقابل هستید و اگر این اعتماد ایجاد نشود طبعا دیپلماسی به نتایج مورد نظر منتهی نمیشود.
مساله تماس تلفنی نباید بیش از حد بزرگ شود، اما بیصداقتی آمریکاییها عبرتی است که نباید از کنار آن به راحتی گذشت. چنین رفتارهایی اگر در مرحله ورود مذاکرات ایران و شش کشور 1+5 تکرار شوند، میتواند مشکلات بزرگتری ایجاد کند.