در ابتدا نگاهی می اندازیم به ستون سرمقاله روزنامه کیهان که مقاله ای را با عنوان«گشایش اقتصادی یا گزارش اقتصادی!؟»از حسین شمسیان به چاپ رسانده:
از
ویژگیهای شاخص یک مسلمان، وفای به عهد و اداء امانت است تا آنجا که امام
سجاد علیهالسلام میفرمایند: «مسلمان در دو چیز خیانت نمیکند حتی در
مقابل کافر؛ یکی اداء امانت و دیگری وفای به عهد». با این مقدمه اگر رای
مردم را امانت بدانیم- که به یقین هست و از بزرگترین امانتها هم هست- و اگر
تبلیغات انتخاباتی را نوعی تعهد و قرار با مردم بدانیم، پایبندی به آن
امانت و این عهد، به یقین تکلیف خدشهناپذیر دولتمردان و علامت صداقت و
سلامت آنان است. چرا که رای مردم بر اساس آن عهدها و قولها شکل گرفته و
دولتی تشکیل شده است. از جمله مهمترین مطالبات عمومی در انتخابات اخیر،
گشایش در امور اقتصادی بود.امری که مورد تاکید ویژه رهبر معظم انقلاب نیز
قرار گرفت و در راس تکالیف و ماموریتهای دولت یازدهم قلمداد شد.
همین
امر سبب شد که بخش مهم تبلیغات انتخاباتی نامزدها- و به ویژه رئیسجمهور
محترم- به ترسیم مشکلات اقتصادی و ارائه راهکارهای مربوطه اختصاص یابد.
هنوز مردم «کلید تدبیر» جناب روحانی را فراموش نکردهاند که با آن وعده
گشایش در امور را داد. یکی از مهمترین وعدههای رئیسجمهور محترم وعده
«گشایش صد روزه» در امور اقتصادی مردم بود و قرار شد افزون بر برنامههای
بلندمدت و ریشهای دولت محترم، در صد روز نخست کاری دولت، گشایشی محسوس و
ملموس در امور معیشتی مردم حاصل شود. این وعده و وعدههای مشابه پس از آنکه
به پیروزی 7/50 درصدی در انتخابات منجر شد، در ایام اخذ رای اعتماد وزرا
از کابینه هم ادامه یافت. دغدغههای مهم مردم و نمایندگانشان در عرصه
اقتصاد به صراحت از وزرای مربوطه پرسیده شد و همه این دغدغهها با پاسخهای
امیدوارکنندهای مواجه شد.
دغدغههای مهمی چون استمرار طرح عظیم
مسکن مهر، استمرار یارانههای نقدی، عدم افزایش قیمت کالاهای اساسی و خدمات
دولتی و حتی کاهش قیمتها از جمله این دغدغهها بود. پاسخهای مثبت وزرای
پیشنهادی به طور طبیعی اعتماد چشمگیر نمایندگان محترم را بدنبال داشت و صد
البته مسئولیت مضاعف وزرای منتخب را. اما به فاصله کوتاهی، نخست از سوی
اشخاص و رسانههای همسو با دولت و سپس از سوی برخی مسئولین دولتی بنای
ناسازگاری و بازگشت از وعدههای داده شده آغاز شد! خلف وعدهای که در تضاد
کامل و آشکار با وعدههای چند روز قبل وزرا به نمایندگان مردم بود. مسکن
مهر که قرار بود برای خانهدار شدن محرومان و بیخانهها راه علاجی باشد و
قول و وعدههای اکید و موکد درباره آن به مردم و نمایندگانشان داده شده
بود، به یکباره به عنوان عامل اصلی تورم معرفی شد!
و وزیر مسکن و
شهرسازی صراحتا اعلام کرد که مردم یا مسکن مهر را بخواهند یا مهار تورم را!
هر چند که کمیسیون مربوطه در مجلس شورای اسلامی اعلام کرد که مستندات
ارائه شده برای این ادعا، فاقد ارزش اثباتی بوده است اما این روند متوقف
نشد و هر روز حرف و حدیث تازهای درباره مسکنمهر مطرح شد به گونهای که
سر جمع آنها را باید باقی ماندن اسم این طرح و تعطیل عملی آن دانست! و
برای پشتیبانی رسانهای و هموار کردن جاده این خلف وعده در رسانهای همسو
با دولت نوشتند: « اساسا چه ضرورتی دارد که همه مردم صاحبخانه باشند! در
بسیاری از کشورهای پیشرفته مردم دنبال صاحبخانه شدن نیستند و این فرهنگ
غلطی است که در ایران رایج است!»
قرار بود قیمت کالاهای اساسی و خدمات
دولتی رشد نکند اما به تازگی در اظهارنظر شگفتانگیزی قیمت برق در سراسر
جهان 5 تا 7 برابر ایران عنوان شده است! و با گلایه از این فاصله زمزمه
افزایش قیمت برق آغاز شده است.
بحث افزایش مجدد قیمت بنزین در سخنان
برخی مسئولان و نمایندگان شنیده میشود! یکی از نمایندگان مجلس تاکید کرده
که: «افزایش قیمت بنزین ضروری است و مردم توان پرداخت قیمت بیش از این را
دارند(!) و البته افزایش قیمت بنزین هیچ تاثیری در افزایش قیمتها در جامعه
نداشته و صرفا تاثیر اندک روانی دارد»! سخنانی که نشاندهنده فاصله عمیق
گوینده با وضع آحاد جامعه و عدم درک مشکلات روزمره مردم و حتی تاثیر آشکار
افزایش قیمت بنزین بر همه کالاها و خدمات است.قول داده بودند طرح هدفمندی و
پرداخت یارانه نقدی به همان شکل سابق ادامه پیدا کند اما از یک سو دائما
دم از کمبود بودجه برای ادامه پرداخت یارانهها سخن میگویند و از دیگر سو
مکررا تاکید میشود که پرداخت یارانهها تا پایان سال ادامه خواهد داشت!
یعنی سال بعد سیاستی دیگر در پیش خواهد بود! آیا این به معنی اعتبار قول
مسئولان فقط برای چند ماه است؟! چند ماهی که اتفاقا در آن انتخابات برگزار
شد؟!
هفته قبل هم رئیسجمهور محترم از ارائه گزارشی در صدمین روز
تشکیل دولت به مردم سخن گفت که ظاهرا این «گزارش» به جای آن «گشایش» در
امور اقتصادی نشست!اکنون جای این پرسش از مقامات محترم دولتی است که اگر
قبل از انتخاب و یا قبل از رای اعتماد همین حرفها را درباره مسکن مهر،
یارانهها، بودجه و... مطرح میکردید آیا اقبال مردم و رای اعتماد
نمایندگان را به دست میآوردید؟! یقینا و بنا به توصیه رهبر معظم انقلاب،
مردم انتظار گشایش فوری در امور را ندارند و با صبر و مدارا، دولت را در حل
مشکلات همراهی میکنند اما از دولت هم انتظار ندارند که در همین اول راه
در وعدههایی که به مردم داده و روی آن تاکید ورزیده است، تغییر ایجاد کند.
روزنامه ی خراسان نیز مطلبی را با عنوان««دهه کرامت» الگوي احياي ظرفيت هاي فراموش شده»از کورش شجاعی به مناسبت میلاد امام رضا(ع) به چاپ رسانده است:
گويا
رابطه شادي و نشاط با دين هنوز براي خيلي از افراد جامعه روشن نشده است و
در اين ماجرا البته نمي توان و نبايد نقش علماي ديني را ناديده گرفت که اگر
نگوييم ايشان و ديگر کارشناسان علوم ديني در تبيين رابطه شادي و نشاط با
دين براي مردم کوتاهي کرده اند حتماً مي توانيم ادعا کنيم در رساندن پيام
اين گونه مسائل مهم به عموم جامعه مسامحه و کم کاري هايي داشته و دارند.
مصاديق بارز روشن نبودن رابطه دين با شادي و نشاط در زندگي مردم کم نيست و
البته مهم تر اين که حتي مفاهيم شادي و نشاط مطابق با شأن و فطرت و کرامت
انساني نيز براي آحاد جامعه آنچنان که بايد از سوي علما و کارشناسان مورد
ارزيابي و تبيين قرار نگرفته است. اين در حالي است که براي برگزاري مجالس
حزن و اندوه و ماتم و غمگساري فراوان راه و روش و آدم هاي ارائه دهنده اين
راه و روش هاي گاه من درآوردي و بي اساس وجود دارد و هر چه مي خواهند در
جامعه جولان مي دهند که البته پرداختن به اين موضوع مجالي مبسوط مي طلبد و
بايد کارشناسانه بدان پرداخت.
اما غرض از اين مقدمه، شکرگزاري به
درگاه خداوند به خاطر هدايت دل هايي پاک است که از سر عشق و معرفت از مبارک
هنگامه سالروز ولادت حضرت فاطمه معصومه(س) کريمه اهل بيت و ميلاد حضرت
شاهچراغ تا مبارک هنگامه سالروز ولادت سلطان سرير ارتضا حضرت علي بن موسي
الرضا(ع) را «دهه کرامت» خواندند و بر اين «دقيقه» آن چنان عاشقانه همت و
اصرار ورزيدند که اگر چه چند سالي بيش نيست اين نام بامسما بر اين دهه
مبارک گذارده شده اما در همين فاصله کوتاه شايد کمتر جايي از ايران پهناور
يافت شود که با جشنواره بين المللي امام رضا(ع) و دهه کرامت آشنا نباشد از
پايتخت معنوي ايران، مشهد عزيز گرفته تا تهران و شهرهاي کوچک و بزرگ و حتي
شهرهاي مرزي و به برکت اين دهه مبارک چه جلسات و مراسم باشکوهي در جاي جاي
ايران عزيز برگزار مي شود.
چشمه فياض و پربرکت
برگزاري
ده ها جلسه علمي پژوهشي «معرفت افزا» درباره شناخت خداوند و رسول خدا و
اهل بيت مکرم ايشان و آشنايي با سيره و روش اين مناديان و پرچمداران حقيقي
يکتاپرستي و توحيد و نبوت و معاد و معنويت و تهيه و ارائه مقالات وزين و
سنجيده علمي و چاپ کتاب هاي گرانسنگ و فخيم و دانش افزا و همچنين پاسخ به
سوالات و ابهامات و شبهات تنها بخشي از برکات شکل گيري و ساماندهي اين دهه
مبارک است. اين روزها کمتر کسي است که از ميان اخبار و گزارش هاي متعددي که
درباره برنامه هاي اجرا شده در دهه کرامت منتشر مي شود خبر و گزارشي
نشنيده باشد. در اين دهه عزيز که به ولادت سه مولود گرانقدر و سرآمد آنان
يعني به ميلاد پربرکت امام رضا(ع) آن قله عبوديت به درگاه ذات احديت و آن
هشتمين جلوه امامت و ولايت و آن مظهر عشق و عرفان و رضايت، مزين است صدها
جلسه شعرخواني و مشاعره با مضامين بلند شهودي و عرفاني و عشق به مقام رباني
اهل بيت(ع) و خصوصاً امام رضا(ع) به زبان ها و گويش هاي گوناگون برگزار مي
شود که ناگفته پيداست که حداقل فايده برگزاري چنين جلساتي ترويج و تعميق
شور و اشتياق و معرفت و عاطفه ديني و وجداني در سطوحي از جامعه است.
با
برنامه ريزي هايي که در طول سال تا رسيدن به دهه کرامت طراحي مي شود علاوه
بر اين ها صدها جلسه ارائه و معرفي آثار هنري در جاي جاي ايران اسلامي
برگزار مي شود که اين خود زمينه اي بس مناسب براي کشف و شکوفايي استعدادهاي
هنري نوجوانان و جوانان اين ديار تمدن خيز و فرهنگ پرور و هنرآفرين است،
برگزاري مسابقات داستان کوتاه، جشنواره جلوه هاي فرهنگ رضوي در مطبوعات،
فيلم کوتاه، پويانمايي، تئاتر، عکس، نقاشي و خوشنويسي، خاطره نويسي، چاوش
خواني و... و در کنار همه اين ها خلق آثار و دلنوشته هاي برآمده از ايمان و
باور و معنويت گرايي و ارادت به اهل بيت(ع) در شکل و شمايل و قالب «نامه
اي به امام رضا(ع)» و همچنين آذين بندي شهرها که البته بايد بيشتر مورد
توجه قرار گيرد همه و همه از جمله برنامه هايي است که نه تنها به ايجاد و
افزايش معرفت و شور و نشاط ديني در بين آحاد مردم کمک مي کند بلکه اين دهه و
برنامه هاي آن عاملي موثر شده است براي ايجاد و بسط شور و شادي و نشاط و
جنب و جوشي عاشقانه براي معرفت بيشتر و ايجاد فرح و شادماني و بهجت و نشاط
در عرصه هاي گوناگون زندگي که البته با برنامه ريزي هاي دقيق تر،
کارشناسانه تر، گسترده تر و اثرگذارتر و عمق بخشيدن بيشتر به مباني معرفتي
اين برنامه ها مي توان شاهد تأثيرگذاري هر چه بيشتر برنامه هاي پرفايده،
جذاب و موثر دهه کرامت بر سطوح مختلف جامعه بود.
نهال بنشسته بر جويبار دل ها
به
هر صورت نهال جشنواره امام رضا(ع) و دهه کرامت چند سالي بيش نيست که بر دل
هاي پاک و جويبارهاي مصفاي جان هاي ايرانيان کاشته شده، پا گرفته، قد
کشيده و به ثمر نشسته است و البته که نگاه کارشناسانه تر و دقيق تر و حمايت
همه جانبه مسئولان از اين اقدام مردم محور و معنويت مدار مي تواند هر چه
بيشتر موجب ثمردهي اين نهال خوش ريشه و به ثمر نشسته شود.روشن است که در
کنار همه اين برنامه هاي خوب و موثر، ترغيب مردم و مسئولان به انجام کارهاي
خداپسندانه و نيک انديشانه و خيرخواهانه در دهه کرامت مي تواند آثار ملموس
تري در زندگي مردم بر جاي بگذارد.
معلوم است که برگزاري جشن هايي
مانند جشن گلريزان و آزاد کردن زندانياني که به خاطر جرايم غيرعمد و
ناتواني از پرداخت مبالغي در بندند، تهيه جهيزيه براي دختران دم بخت
خانواده هاي کمتر برخوردار، دستگيري از يتيمان و کم بضاعتان، سرکشي به خانه
هاي سالمندان و شيرخوارگاه ها، عيادت بيماران، ايجاد صلح و آشتي بين
مردمان و رفع اختلافات، گشاده رويي و بخشش، آمد و شد با فاميل و وابستگان و
صله رحم و گره گشايي از کار مردمان و ده ها و صدها کار نيک و خير ديگر در
کنار زيارت هر چه عاشقانه تر و عارفانه تر فاطمه معصومه(س)، شاهچراغ و علي
بن موسي الرضا(ع) در هنگامه ولادت اين بزرگواران در دهه کرامت همه و همه مي
تواند به افزايش معرفت و معنويت گرايي و عرفان واقعي، همگرايي و نوع دوستي
و صد البته ايجاد فرح و نشاط و شادماني و بهجت در جامعه کمک شايان توجهي
کند.
و چه بسيار ظرفيت هاي فراموش شده
اما
نکته قابل توجه و تأمل اين که نه تاريخ ولادت حضرت معصومه و شاهچراغ و نه
سالروز ولادت ولي نعمتمان حضرت علي بن موسي الرضا(ع) در تاريخ ناپيدا بوده
است و نه کسي در ميمنت و مبارکي اين مولودهاي پاک و آسماني و ميمنت و
مبارکي ولادت و وجود ديگر اهل بيت(ع) شکي داشته است و دارد اما چرا تا به
حال پس از اين سال هاي طولاني کساني به فکر برگزاري چنين دهه ها و مناسبت
هاي گرانقدري آن هم به اين شکل و تراز نيفتاده اند و اگر در برهه اي از
تاريخ چنين مراسمي بوده و ما خبر نداريم چرا تا به حال احيا نشده به هر
صورت هر چه هست اين مسئله بسيار قابل تأمل است که خصوصاً چرا در همين حدود
سي و پنج سال گذشته از پيروزي انقلاب اسلامي و شکل گيري نظام مردمسالاري
ديني در قالب جمهوري اسلامي در ايران به اين گونه مسائل توجه بايسته اي
نشده است.
نام گذاري و سامان دهي دهه مبارکي به نام دهه کرامت و
اجراي برنامه هاي مفيد و موثر در اين مناسبت هاي بسيار پرميمنت طي همين چند
سال به خوبي نشان مي دهد که با استفاده از ظرفيت هاي بسيار زياد مناسبت
هاي ملي و ديني مانند نوروز و مهرگان و زاد روز مفاخر علمي و هنري و ادبي
پرشمار اين سامان از جمله بوعلي و ابوريحان و خيام و رازي و فارابي و ناصر
خسرو و خواجوي کرماني و خاقاني و ابوسعيد و مولانا و فردوسي و سعدي و حافظ و
برتر از همه اينان ولادت و بعثت پيامبر عظيم الشأن و ولادت ائمه اطهار و
عيد غدير و عيد فطر و نيمه شعبان و... که متأسفانه قدر واقعي اين مناسبت ها
همچنان ناشناخته مانده مي توان حرکت هاي بسيار موثري در جهت معرفت افزايي،
معنويت گرايي و عرفان واقعي، همدلي و همگرايي، عشق و محبت و دوستي و شادي و
نشاط و بهجت و شادماني در جامعه سامان دهي و اجرا کرد و با استفاده از
ظرفيت هاي پرشمار و بسيار قابل توجه و ارزشمند تمدني و فرهنگي و ديني
کشورمان، فراوان ضعف ها، کاستي ها و خلاءهاي معرفتي فرهنگي موجود را از بين
برد و با استفاده از اين ظرفيت هاي بي بديل علاوه بر استفاده بهينه و
افزودن بر پويايي و به روز کردن آن ها، هر لحظه بر غناي معرفتي، فرهنگي و
تمدني جامعه ايران عزيز افزود. و ختم کلام اين که مبارک دهه کرامت به کام
دل و جان همه هموطنان شيرين باد.
«خودمعصومپنداري!»عنوانی است که محمد کاظم انبار لویی در ستون سرمقاله روزنامه رسالت به خود اختصاص داد:
خودمعصومپنداري
چيست و در حوزه سياست چه معنا و تبعاتي دارد؟مارقين و ناكثين در دوران
حضرت علي(ع) مصداق سياسي پديده خودمعصومپنداري بودند. آنها با بهانه گرفتن
يك موضوع سياسي بر طبل تفرقه در ميان امت اسلام كوبيدند و حال آنكه خود
ميدانستند حق چيست و اهل آن كدام هستند. اما مشتي جاهل را پشت سر خود جمع
كردند و تا مرز نابودي پيش رفتند. خود معصومپنداران همه را اهل معصيت
ميدانند الا خودشان را، آنها از معصيتكارترين عناصر روزگار خودشان
هستند."پيراهن عثمان" بهانهاي شد تا شمار زيادي از مسلمانان در جنگ جمل به
خاك و خون كشيده شوند و سران بهانهجوي آن هم سرمايه، آبرو و جان خود را
بر آن نهند. موضوع حكميت نيز بهانهاي شد تا جمعي تبهكار بر امام حق بشورند
و جنگ نهروان را برپا كنند. هر دوي اين جماعت حاضر نبودند در گفتگوهاي
سياسي، موضوع قتل عثمان و مسئله حكميت روشنگري شود و هر سفيري را كه در جهت
روشنگري گام برميداشت، ميكشتند.
متأسفانه ما در انقلاب اسلامي
گرفتار شبهه جماعتي بوديم كه بر سبيل "جمل" و "نهروان" گام برميداشتند و
با كمك بوقهاي اجنبي در توليد "بهانه" و "شبهه" براي راهاندازي جنگ و
خونريزي لحظهاي درنگ نميكردند.پديده ليبرالها و اتحاد آنها با منافقين
در صدر تاريخ انقلاب اسلامي و راهاندازي جنگ داخلي و ترور و انفجارهاي
روزهاي اول انقلاب كه 17 هزار نفر از مردم ايران را به كام مرگ كشيد،
عبرتآموز است.
سران خودفروخته آنان تا آنجا پيش رفتند كه در كنار صدام و
نيروهاي چندمليتي آن 8 سال عليه مردم ايران ظاهر شدند و از اين ابا
نداشتند كه مهر وطنفروشي و خيانت به پيشاني آنها بخورد. اين روزها آنان در
ذلت و خواري گرفتار آمدهاند بهگونهاي كه هيچ دولتي پذيراي پناهندگي
آنان نيست.پس از غروب منافقين و ليبرالها در آسمان سياست ايران دوباره
شاهد حركت جديد معاندان و معارضان در 18 تير سال 78 شديم. حركت آن روز،
نوعي تجديد سازمان ضدانقلاب با يك روكش داخلي بود.
مردم در 23 تير
78 پاسخ اين جماعت را دادند. اما آنها رفتند. 10 سال برنامهريزي كردند و
در سال 88 با پيراهن عثمان "تقلب" در انتخابات ظاهر شدند. لايهبندي اين
جريان، از بدريختترين گروههاي ضدانقلاب مثل منافقين و ليبرالها و
بهائيان را دربر ميگرفت تا مقبولترين آنها كه نام و نشاني در انقلاب
داشتند، آنها تقلب در انتخابات را بهانه كردند و حاضر نبودند در هيچ فرآيند
قانوني ادعاي خود را اثبات كنند. آنها هيچ گفتگويي را در هيچ سطحي
برنتافتند.آنها هيچ نهاد فيصلهبخش را هم نپذيرفتند و ميخواستند موضوع
تقلب به عنوان يك زخم در پيكره همگرايي و وحدت ملت باقي بماند و اصلا دست
هيچ طبيبي در درون نظام به آن نرسد و متأسفانه هنوز هم بر آن اصرار
دارند!آنها آنقدر بيمحابا عمل كردند كه در ادامه كار اصلا كاري به موضوع
تقلب نداشتند. ظرف مدت يك ماه آن را به فراموشي سپردند و در
آشوبآفرينيهاي خود در خيابانها تيغ بر آرمانها و اهداف امام و انقلاب
كشيدند. هيچ چيز آنها را در اين شورش و تبهكاري ارضا نميكرد تا اينكه روز
عاشورا تيغ بر شعائر الهي دين كشيدند و شعار مرگ بر اصل ولايتفقيه دادند.
ملت و رهبري در مقابل آنها صبوري كردند.
بيمهري خيلي از رهبران
آنها به نظام را ناديده گرفتند. مجازاتهاي الهي و انساني آنها را تخفيف
دادند تا شايد سر عقل بيايند و از معارضه با نظام و مردم دست بكشند. البته
اين سياست مدارا جواب داد، بدنه، آنها را رها كرد. رأس هم به ترديد افتاد.
اما جماعتي كه از اول آتش بيار معركه بودند، ايستادند و در شيپور همنوايي
با بيبيسي، راديو اسرائيل و راديو آمريكا دميدند و امروز هم حاضر نيستند
لب و دهان خود را از دهانه اين شيپور بردارند.مردم در 9 دي به آنها پاسخي
درخور دادند و اگر لازم هم باشد و شرارت آنها ادامه پيدا كند باز
خيابانهاي ايران و تهران را پر از شيفتگان انقلاب براي لعن و نفرين بر
آنها خواهند كرد.انتخابات دوره يازدهم بهانهاي شد تا آنها به بازخواني
حركت خود بپردازند. آنها به هيچ روي با رويكرد افراط و تفريط مشروعيت حضور
نداشتند. خوشبختانه شوراي نگهبان هم جلوي اين حضور غيرقانوني را گرفت.
انتخاباتي آرام، سالم، منطقي و قانوني برگزار شد. انتقال قدرت هم به آرامي و
در نهايت ادب و آداب مردمسالاري ديني صورت گرفت، اما آنها هنوز به بازگشت
به ميدان "افراط" آن هم با نقاب "اعتدال" نااميد نيستند.
دولت، مردم و نظام بايد مراقب بازگشت راديكالها و افراطيون، آن هم به پشتيباني و تحريك بيگانگان در سپهر سياست ايران باشند.
آنچه در همايش به اصطلاح اصلاحطلبان جوان در شهركرد گذشت يك زنگ خطر براي ظهور فتنه جديد و يا بازسازي فتنه قديم است.
محمدرضا
خاتمي، دبيركل حزب منحله مشاركت در اين نشست مطالبي گفته كه نشان ميدهد
در سبيل "خودمعصومپنداري" دستاندركار احياي فتنه است. او در اين همايش
دوباره بر طبل تقلب و دستكاري آرا كوبيد و گفت: "نبايد فراموش كنيم اگر ما
امروز اينجا هستيم، مرهون پايداري، صبر و ايستادگي صدها نفري هستيم كه براي
اينكه بزرگترين انحرافات در تاريخ انقلاب را از بين ببرند و آن دستكاري
در آراي مردم بود ايستادند و مقاومت كردند." (سايت ضدانقلابي كلمه
23/6/92)وي از تبهكاران اغتشاشات سال 88 كه اكنون در حبس و حصر هستند،
دفاع كرد و اين نشان ميدهد كه آنها برگشتهاند به نقطه اول شروع فتنه.
او به اين هم بسنده نكرد؛ گريست و جماعت را به گريه انداخت تا يك نمك و فلفلي هم به اين شور جديد، به قول خود، بيفزايد.
به
جناب آقاي محمدرضا خاتمي و اخوي بزرگوارش كه اين روزها در برخي ميتينگهاي
سياسي همين حرفها را ميزنند، بايد گفت: اخوان محترم! يك انتخابات سالم
با رعايت ادب و آداب مردمسالاري ديني برگزار شده است. جريان فتنه در اين
انتخابات نامزدي نداشته است تا پيروزي و شكست آن را محك بزنيم. جريان رقيب
فتنه در سال 88 هم نامزدي در اين انتخابات نداشت تا توفيق و يا عدم توفيق
آن را محك بزنيم.رقباي آقاي روحاني هيچكدام، جريان رقيب فتنه در سال 88 را
نمايندگي نميكردند و بعضا در مناظرات، نقد خود را از عملكرد برخي در
گذشته بيپرده ميگفتند.آقاي روحاني هم خود تصريح داشته كه مستقل پا به
عرصه رقابت گذاشته و نامزد جريان و گروه خاصي نيست و تصريح نموده كه نامزد
اصلاحطلبان نيست.
او شعارش را اعتدال قرار داد تا فاصله خود را با
افراطگريهاي سال 88 اعلام نمايد. او بر اميد تكيه كرد تا بر طبل نااميدي
(كه اصلاحطبان در اغتشاشات سال 88 بر آن ميكوبيدند و رفع نااميدي را در
تسليم كشور به غرب معرفي ميكردند) كوبيده نشود.اصلاحطلبان وقتي وزير
ارشادشان را به بيبيسي فرستادند تا با يك لشكر روزنامهچي پناهنده و
فراري، عليه ملت بشورند بايد تا ابد سرافكنده باشند. چرا اين روزها سرشان
را بالا گرفتهاند و از پيروزي و شكستي سخن ميگويند كه بافته ذهن
آنهاست؟آنها بايد با ملت همراه شوند و راه اعتدال را بپيمايند نه اينكه بر
طبل فتنه بكوبند. ملت به آنها اجازه بازتوليد فتنه را نميدهد.
مسئولان
نظام بايد هوشيار باشند عدهاي در تلاشند. بين اصلاحطلبان و ساختارشكنان
پيوند ايجاد شود. هيچ تنبهي در ادبيات سياسي آنها ديده نميشود. آنها
ميخواهند از سران فتنه قهرمان بسازند. آنها بايد بدانند خيانتهاي سران
فتنه به ملت و كشور را با آب هفت دريا هم نميتوان شست!آنها نبايد طوري سخن
بگويند كه عصمت دارند و هيچ گناه سياسي را در اغتشاشات سال 88 مرتكب
نشدهاند.
آنها بايد دست از "خودمعصومپنداري" بردارند، شايد مردم از گناهان سياسي آنها درگذرند.
روزنامه ی جمهوری اسلامی مطلبی را با عنوان«كابوس اوراق مشاركت سررسيد شده»در ستون سرمقاله ی خود به چاپ رساند:
براساس
گزارش بانك مركزي در چهار سال آينده بايد 32 هزار ميليارد تومان بابت اصل و
سود اوراق مشاركت به مردم پرداخت شود. اين گزاره به تنهايي ميتواند و
بايد نگرانيهاي فراواني براي مسئولان اقتصادي كشور ايجاد كند چراكه چنين
ميزاني از بدهي در اقتصاد امروز ايران معنايي جز افزايش تورم ندارد مگر
اينكه مسئولان تدبيري مناسب براي حل آن بينديشند.بنابر آمارهاي رسمي ارائه
شده توسط بانك مركزي، طي سال 91 بالغ بر يكهزار و هفتصد ميليارد تومان از
اوراق مشاركتي كه طي سالهاي 87 و 88 فروخته شده، سررسيد شده است. بخش
عمدهاي از اين اوراق متعلق به شركتهاي دولتي يا وابسته به دولت است كه
قاعدتاً در موعد بازپرداخت اصل مبلغ اين اوراق بايد از محل درآمدهاي
طرحهايي كه با پول اوراق مشاركت فروخته شده ساخته شدهاند، پرداخت گردد.
از
سوي ديگر آمارهاي رسمي همچنين نشان ميدهد تعهد اوراق مشاركت سررسيد شده
در سال 92 به رقمي در حدود 8233 ميليارد تومان خواهد رسيد.در سال 88 در
مجموع 1049 ميليارد تومان، در سال 89 نيز 2120 ميليارد تومان از اوراق
مشاركت با موضوع مسكن مهر و طرحهاي وزارت نفت و نيرو، 15 هزار و 680
ميليارد تومان اوراق مشاركت سه و چهار ساله توسط دولت و شهرداريها فروخته
شده است. در سال 90 نيز 4486 ميليارد تومان اوراق مشاركت توسط دولت و
شهرداريها فروخته شده كه از اين ميزان سررسيد 4448 ميليارد تومان مربوط به
سال 94 خواهد بود.از ابتداي سال 91 تا پايان آذرماه سال گذشته 6430
ميليارد تومان اوراق مشاركت از سوي دولت و شهرداريها به فروش رفته كه از
اين ميزان سررسيد 2513 ميليارد تومان (اوراق مشاركت بانك مركزي) مربوط به
سال 92 است. به اين ترتيب با در نظر گرفتن نرخ سودهاي 5 تا 20 درصدي اوراق
مشاركت فروخته شده طي اين سالها، رقم كل تعهد دولت طي چهار سال آينده به
حدود 32 هزار ميليارد تومان خواهد رسيد.
از آنجا كه بنابر محاسبات
انجام شده، عمر متوسط ساخت طرحهاي عمراني در كشور ما متأسفانه كمي بيشتر
از 8 سال است به راحتي ميتوان پيشبيني كرد كه طرحهاي عمراني كه اين
اوراق مشاركت طي سالهاي 87 تا 89 براي تأمين منابع مالي آنها فروخته شده
است هنوز به اتمام نرسيدهاند تا بتوان اميد داشت ناشران اوراق از محل
درآمدهاي آن طرحها اصل مبلغ اين اوراق را بازپرداخت كنند و از آنجا كه طي
چند سال اخير خصوصاً سالهاي 90 و 91 دولت به علت اجراي قانون هدفمندي
يارانهها و بيانضباطيهاي مالي همواره با كسر بودجه دست به گريبان بوده
است، نميتوان انتظار داشت دستگاههاي دولتي ناشر اوراق مشاركت اين امكان
را داشته باشند كه اصل مبلغ اوراق سررسيد شده را از محل منابع داخلي خود
پرداخت كنند.
نتيجه اين شرايط چه خواهد بود؟ خيلي روشن است. افزايش
بدهي شركتهاي دولتي به شبكه بانكي كشور! چرا كه بنابر مقررات موجود در
شرايطي كه ناشران اوراق مشاركت امكان بازپرداخت اصل مبلغ را در سررسيد
نداشته باشند، اين مبالغ در قالب قرارداد جديدي به تسهيلات پرداخت شده بانك
به ناشر اوراق تبديل ميشود. براين ارقام ميتوان مطالبات معوق چندين هزار
ميلياردي بانكهاي خصوصي و دولتي را از شركتهاي دولتي اضافه كرد كه در
حكم بدهي دولت به شبكه بانكي خواهد بود.ناگفته پيداست كه چنين شرايطي در
سالهاي آينده بار مالي فراواني را بر دوش دولت خواهد گذاشت كه رهايي از آن
تقريبا ناممكن است مگر اينكه دولت بتواند با اتخاذ تدابير خاصي از متراكم
شدن بدهيها و تعهدات قبلي جلوگيري كند. در غير اين صورت اين تعهدات آثار
خود را به صورت كسري بودجه دائمي بروز خواهد داد كه منجر به تورم ميشود.
نگرانيها
زماني اضافه ميشود كه بدانيم يكي از علل اصلي تورم ساختاري در كشور ما
همواره كسر بودجه دولت و روشهاي نادرستي بوده كه براي جبران اين كسري بكار
گرفته شده است.از اين رو انتظار ميرود دولتمردان با تدوين يك برنامه ميان
مدت راهكارهايي براي خلاصي از اين تعهدات و ايجاد توان بازپرداخت اين
بدهيها توسط خود دستگاههاي فروشنده فراهم آورند. ارتقاي سطح بهره وري،
كاهش طول عمر طرحها و تأمين مالي از طريق روشهاي ارزانتر ميتواند از
جمله اين راهكارها باشد.هر چند فرا رسيدن زمان سررسيد اوراق مشاركت سررسيد
شده ميتواند يك كابوس باشد، ولي گفتگوي تلويزيوني رئيسجمهور در شب
چهارشنبه گذشته كه با اميدواري فراوان درباره مسائل اقتصادي سخن گفت، اين
نويد را ميدهد كه دولت "تدبير و اميد"بتواند بر اين كابوس فائق آيد و ساير
مشكلات اقتصادي را يكي پس از ديگري از ميان بردارد. دكتر روحاني در
اظهارات تلويزيوني خود چند بار از "ستاد اقتصادي دولت" نام برد. اين عنوان،
نشان دهنده وجود يك اطاق فكر اقتصادي در دولت است كه امري مبارك ميباشد
واز بهرهمندي از خرد جمعي در مسائل اقتصادي خبر ميدهد، چيزي كه در
دولتهاي نهم و دهم وجود نداشت و اگر به درستي از آن استفاده شود ميتواند
دولت يازدهم را در فائق آمدن بر مشكلات اقتصادي ياري نمايد.
در ادامه یادداشت مهدی نصرتی چاپ شده در ستون سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد را با عنوان«درباره واگذاری طرحهای نیمه تمام» از نظر میگذرانیم:
یکی
از دغدغههای اصلی دولت، سروسامان دادن به انبوه طرحهای نیمه تمامی است
که بهعنوان میراث دولت قبلی بر جای مانده است. درخصوص طرحهای نیمه تمام
باید تفکیک میان دو دسته کلی از طرحها مدنظر باشد:دسته اول طرحهای
زیرساختی شامل زیرساختهای اقتصادی (راه، نیروگاه، سد و...) و زیرساختهای
اجتماعی (شامل مدرسه، بیمارستان و...) است. ویژگی این دسته از طرحها این
است که ارائه آن بهطور سنتی جزو وظایف دولتها بوده است و دارای منافع
اجتماعی غیرقابل استحصال است. این طرحها به نوعی جزو کالاهای عمومی
(Public good) محسوب میشود و دارای اثرات مثبت (positive externality)
بوده و بنابراین بخش خصوصی فیذاته انگیزهای برای سرمایهگذاری در آنها
ندارد و در صورتی که بهطور کامل از طریق سرمایهگذاری خصوصی تامین شوند،
هزینه تمام شده خدمات برای مصرفکننده نهایی بسیار سنگین خواهد بود.
بیمارستانهای
خصوصی و مدارس غیرانتفاعی مثالهایی از این موضوع هستند. از این رو
واگذاری اینگونه طرحها باید در چارچوب روشهای مشارکت عمومی – خصوصی
(ppp) و با در نظر گرفتن تعهدات و انتظارات دولت و انتظارات از بخش خصوصی،
نرخ تعرفهها، تنظیم بازار و... صورت گیرد. در این حالت ارزیابی اقتصادی
طرحها، انتقال ریسکها و... نیز طبق روشها و متدولوژیهای خاص خود باید
صورت گیرد. نکته مهم این است که هدف از اینگونه واگذاریها نه کسب درآمد
برای دولت باید باشد و نه انتقال انحصار به بخش خصوصی و ایجاد رانت برای
آن. هدف اصلی از واگذاریها باید افزایش رفاه اجتماعی از طریق اتمام و
تکمیل سریعتر و کمهزینهتر این طرحها بدون ایجاد شرایط انحصاری باشد.
دسته
دوم نیز سایر طرحها شامل پروژههای صنعتی (فولاد، سیمان، پتروشیمی و...)
است که قاعدتا باید توسط بخش خصوصی صورت گیرد. قاعدتا در فرآیند واگذاری
طرحهای نیمه تمام ممکن است مقاومتهایی از سوی دستگاههای اجرایی ذیربط
صورت گیرد. وجود طرحهای عمرانی در هر دستگاه به معنی ردیف بودجه مستدام و
سایر منافع و علایق مدیریتی است؛ بنابراین ممکن است موضوع با کارشکنی
دستگاهها و مدیران مربوطه مواجه شود. در این خصوص باید سازوکارهای انگیزشی
برای دستگاهها و مدیران برای همراهی با فرآیند واگذاری طرحهای نیمه تمام
صورت گیرد.
مرتضی طلایی نائب رئیس شورای شهر نیز ستون یادداشت اول روزنامه تهران امروز را به نوشته ای با عنوان«تحول سبک زندگی با مدیریت شهری» اختصاص داد:
سبک
زندگی مفهومیکاملا برخاسته از بطن زندگی اجتماعی هر جامعه است، مفهومیکه
اساسا در آمیخته با آموزهها، عناصر و متغیرهای فرهنگی است که همواره در
جامعه بازتولید میگردند یا به همان سیاق قبل همچون سنتها ادامه پیدا
میکنند. گزاف نیست اگر از سبک زندگی بهعنوان مفهومییاد کنیم که بسط
اجتماعی گسترده ای در سطح جوامع انسانی دارد و از طریق فرآیندهای فرهنگی در
اجتماع انتقال پیدا میکند و اینکه متغیرهای متعدد اجتماعی که در هرجامعه
تفاوتهایی دارد در این بسط اجتماعی دخالت دارند. عوامل متعددی همچون سن،
جنس، طبقه اجتماعی، هویت اجتماعی، باورهای فرهنگی،گسترش تکنولوژی و... نوع
نیازها و الگوهای زندگی را با تغییراتی مواجه میسازند؛ امری که امروزه
میتوان در سطح شهر تهران آن را بهصورت ملموس مشاهده کرد. سبک زندگی
شهرنشینان امروز تهران بهواسطه حضور این متغیرها تفاوت اساسی با گذشته
پیدا کرده است بهنحوی که با استانداردهای آن در سطح جهانی مغایرتهایی
دارد.
نگاهی به سرانه مصرف منابع و پیامدهای بعضا ناگواری که از
این موضع شکل گرفته است نشان میدهد که اهمیت پرداختن به این موضوع و
راهکارهای مدیریت الگوهای رفتاری شهروندان در برابر منابع ناپایدار ضرورت
دارد. نگاهی به آمارهای روزانه تولیدات زباله، آلودگیهای زیست محیطی،
ترافیک، مصرف بیرویه منابع اولیه در تمام سطوح به خوبی نشان میدهد که
میبایست تدابیر اساسی و جدی اتخاذ گردد که بخشی از آن برعهده مدیریت شهری
قرار دارد. مدیریت شهری که بازوان تقنینی آن را شورای اسلامیشهر و بازوان
اجرایی آن را شهرداری تشکیل میدهد.
اهمیت سبک زندگی بر اساس
سیاستهای کلی نظام جمهوری اسلامیایران و تاکیدی که مقام معظم رهبری در
خصوص آن دارند در کنار الزامیکه از تحلیل رفتن منابع ناپایدار شکل گرفته
است ایجاب میکند که روند سیاستگذاری در مدیریت شهری بهعنوان نهادی محلی
در حوزه سیاستگذاری، تفاوتهایی با گذشته داشته و اهداف جدیتر را در این
خصوص دنبال کند. در دورههای گذشته مدیریت شهری همواره تلاش میگردید که
لوازم توسعه حیات شهری بر مبنای شکلگیری زیر ساختهایی دنبال گردد که
عمدتا ابعاد سخت افزاری را دنبال میکردند هرچند که این بیان به معنی انکار
فعالیتهای نرمافزاری نیست که انجام شده است. اما در اولویت قرار دادن
فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی در کنار فعالیتهای عمرانی و زیر بنایی
میتواند راهکارهای مهمیپیش روی مدیریت شهری در زمینه سبک زندگی به حساب
آید. شهر تهران با جمعیتی بالغ بر 12 میلیون نفر و با ترکیبی به نسبت جوان،
بهعنوان بزرگترین مصرفکننده منابع ناپایدار طبیعی به حساب میآید که
همواره هزینههای سرسامآوری را به جامعه تحمیل میکند.
بی شک سنگ
بنای مدیریت هزینههای این جمعیت عمدتا مصرفکننده را میبایست در
راهکارهای فرهنگی و اجتماعی یافت. تدوین قوانینی منطبق با استانداردهای
جهانی و البته اسلامیدر حوزه زندگی شهری که حیطه عملی و قانونی مدیریت
شهری است اولین گامیاست که باید برداشته شود. در کنار این امر میبایست به
دنبال راهکارهای اساسی و رسانهای در امر ارتباطات اجتماعی با شهروندان
بود.تبلیغات محیطی موثر با بهره گیری از توان متخصصان فرهنگی و رسانه ای
میتواند کمک ویژه ای به مدیریت شهری کند تا با کنترل عوامل موثر بر روند
تغییرات سبک زندگی، فرازهایی از بهبود میزان و نحوه مصرف منابع شکل بگیرد.
فرهنگ سازی متناسب با بافتهای فرهنگی، جمعیتی، سنی و طبقه ای جامعه کمک
میکند که میزان اتلاف انرژیهای ناپایدار همچون آب، برق، گاز، سوخت و
همچنین مواد خوراکی کاهش یابد که ماحصل آن پساندازی خواهد بود که در خدمت
رشد اقتصادی و اجتماعی شهر قرار خواهد گرفت. لذا انتظار است که مدیریت
فرهنگی یک پارچه ای در حوزه عمل نهاد مدیریت شهری شکل بگیرد.
شاید
این امکان پذیر نباشد که انتظار داشته باشیم که تمام نهادهای متولی امور
فرهنگی و اجتماعی جامعه حول این محور بخواهند در تعامل جدی با یکدیگر در
این امر ورود پیدا کنند ولی نهادهای متولی امور فرهنگی و اجتماعی مجموعه
مدیریت شهری میبایست از اقدامات جزیرهای و نامتناسب با سیاستگذاریهای
کلان کشور پرهیز کنند.رویکردی که دراینخصوص پیش روی مدیریت شهری است،
اینست که با دنبال کردن سیاستهای کاملا کارشناسانه و متناسب با واقعیتهای
جامعه، اجماعی در خصوص این امر حیاتی شکل گیرد. لذا نیاز است که شورای
اسلامیشهر تهران با ورود جدی به این امر بهدنبال طرح مصوباتی باشد که بار
قانونی و ایجابی لازم برای مجموعه مدیریت شهری داشته باشد بهنحوی که سر
بازدن و جزیره ای عمل کردن در این خصوص همراه با تبعاتی بازدارنده باشد.
امیدواریم که در این دوره مدیریت شهری، با پر رنگتر کردن حوزههای فرهنگی و
اجتماعی و دنبال کردن سیاست گذاریهای جدی تری، توسعه متوازنی را در سطح
شهر تهران دنبال کنیم.
ملاقات محمد جواد ظریف با کاترین اشتون در روز اول مهر هادی وکیلی را بر آن داشت تا در ستون سرمقاله روزنامه ابتکار مطلبی را با عنوان« باز هم موضوع ملاقات در راهروها ! »به چاپ برساند:
قرار
است که محمد جواد ظريف وزير خارجه ايران روز اول مهر ( بيست و سوم سپتامبر
) با کاترين اشتون مسئول سياست خارجه اتحاديه اروپا در نيويورک ملاقات
نمايد. اين ملاقات در حاشيه ي سفر دکتر روحاني به نيويورک به منظور شرکت در
مجمع عمومي سازمان ملل صورت ميگيرد. بناست در اين سفر صبح روز بيست
وچهارم سپتامبر سخنراني آقاي اوباما انجام گيرد و بعد از ظهر همان روز
سخنراني آقاي دکتر روحاني برنامه ريزي شده است. بنابراين امکان همزماني بين
اين دو سخنران مهم وجود ندارد ولي مطابق برخي خبرها گويا بناست به صورت
برنامه ريزي نشده ! و به قول عادل فردوسي پور در يک اقدام کاملاً خود جوش
جان کري و دکتر ظريف در راهروها به شکل تصادفي همديگر را ملاقات نمايند.
برنامه
ريزي براي ديدارهاي تصادفي خود بخشي از ديپلماسي است. اگر اين خبر صحت
داشته باشد و اين اتفاق رخ نمايد نشان ميدهد که فضاي بينالملل همچون سال
76 نسبت به ايران مثبت گرديده است و آنچنانکه آن زمان در هنگام سفر سيد
محمد خاتمي به نيويورک بيل کلينتون تلاش نمود تا به صورت تصادفي در مسير
حرکت آقاي خاتمي قرار گيرد و ديداري در حد احوالپرسي سمبليک انجام گيرد که
البته به دلايلي آن اقدام ناکام ماند و از آن پس منتقدين خاتمي، او را به
خاطر پرهيز از رويارويي نکوهش کردند و ديگران روايات ديگري از آن ارائه
نمودند ولي فضاي مثبت آن روزها و تغيير نگاه دنيا نسبت به ايران عامل
سناريوي ديدارهاي راهرويي بود. آن روزها گفتمان خاتمي در فضاي رسانه اي و
نخبه اي غرب به يک مطالبه عمومي تبديل شد و فشار بر سياستمداران به منظور
تغيير رويکرد در قبال ايران افزايش يافت و در يک دوره ي کوتاه شاهد رفت و
آمد مقامات غربي به ايران و صف کشي آنان براي ديدار با مقامات کشورمان
بوديم.
اکنون نيز در مطلع فعاليت دولت تدبير و اميد، علائم اين
تغيير نگاه، در صحنه جهاني رو به ظهور است. نشانههاي از علائق غربيها در
خصوص بهبود روابط و کاهش تنش در روابط، نمايان ميباشد. امواج مثبت کنوني
تأثير تعيين کننده اي در تغيير رويکرد آمريکا در خصوص سوريه گذاشت و صداي
طبل جنگ، چند روزي است که فروکش کرده و صداي ديپلماسي جايگزين آن گرديده
است. مطابق برخي گمانهها بناست ملاقات بين آقايان ظريف و ويليام هيگ وزير
خارجه انگليس صورت پذيرد و امکان بازگشايي سفارتخانهها در دستور کار
ميباشد. فضاي رسانه اي غرب در مسير گمانه زني پيرامون بن بست شکني از
پرونده هسته اي شکل گرفته است و هر روز شاهد گمانه جديدي در اين خصوص
ميباشيم. فتيله ايران هراسي، در فضاي عمومي پايين کشيده شده و از تب اسلام
هراسي، فرو کاسته شده است. اين همه نشان ميدهد که تصوير اولي که در فضاي
رسانه اي غرب مخابره ميشود چقدر ميتواند در ذهنيت افکار عمومي نقش ايفا
بکند.
تصويري که از شخص دکتر روحاني و تيم سياست خارجي آن مخابره
شده منطبق بر رويکرد اعتدال و عقلانيت ميباشد. به طور طبيعي با چنين
تصويري، فضا بر راديکالها و جنگ طلبها تنگ ميشود و تعامل به عنوان مطالبه
جامعه جهاني و افکار عمومي در دستور کار سياستمداران قرار ميگيرد. حال
بايد ديد آيا آنچه را که نميتوان در ديپلماسي رسمي و پشت ميزهاي چانه زني
بدست آورد در ملاقاتهاي به اصطلاح تصادفي و در راهروهاي مجمع عمومي
سازمان ملل و يا کنفرانسهاي بينالمللي ميتوان بدست آورد و قفل مذاکره
مستقيم با کليد تدبير در اين راهروها باز خواهد شد يا خير ؟
در آخر ستون سرمقاله روزنامه حمایت را که به مطلبی از قاسم غفوری با عنوان«خواستههاي كري»اختصاص یافت از نظر میگذرانیم:
جان
كري، وزير امور خارجه آمريكا، ديروز راهي سرزمينهاي اشغالي شد. اين سفر
در حالي صورت گرفت كه بخشي از آن را تكرار اقدامات آمريكا در باب روند سازش
تشكيل ميداد. آمريكا كه در منطقه با چالشهاي بسياري مواجه است در
ماههاي اخير تلاش كرده است تا با احياي روند سازش به نوعي جايگاه خود را
در منطقه احيا سازد. اما آنچه در سفر كنوني كري بيش از موضوع فلسطين و
مذاكرات سازش داراي اهميت است تاثير تحولات سوريه بر سفر وی است.در
هفتههاي اخير آمريكا مواضعي جنگطلبانه را در قبال سوريه اتخاذ كرد كه با
استقبال صهيونيستها مواجه شد. در اين ميان ايستادگي سوريه در برابر
تهديدات و نيز حمايتهاي جبهه مقاومت منطقه و نيز كشورهاي فرامنطقهاي نظير
سوريه و چين عملا سياستهاي آمريكا در قبال سوريه را با ناكامي همراه ساخت
که اين امر موجب نارضايتي صهيونيستها از آمريكا شد به گونهای كه بسياري
از سران اين رژيم به انتقاد و اعتراض به عقبگرد آمريكا در برابر سوريه
پرداختهاند. آنان بر اين امر تاكيد دارند كه رفتار آمريكا عملا باج دادن
به جبهه مقاومت است كه وضع را براي اين رژيم سختتر ساخته است.
در
اين میان آمريكاييها به نوعي تلاش دارند تا از يك سو بر شكستهاي خود در
سوريه سرپوش بگذارند و از سوي ديگر امتيازاتي را براي صهیونیستها كسب کنند
تا حداقل از ميزان ناكامي آنان در جنگ سوريه كاسته شود. بر این اساس
میتوان گفت كه سفر كري به سرزمينهاي اشغالي از يك سو نوعي دلجويي از
صهيونيستها به دليل ناتواني آمريكا از اجراي طرح جنگ عليه سوريه است و از
سوي ديگر آمريكا تلاش دارد تا چنان وانمود سازد كه مذاكره با صهيونيستها
براي مقابله با اقدام يكجانبه اين رژيم در منطقه بوده است.با اين ادعا
آمريكا از يك سو حمایتها و كمكهاي جديد خود به اين رژيم را توجيه ميكند و
از سوي ديگر از جامعه جهاني خواستار امتيازاتي براي اين رژيم ميشود.
آمريكا تلاش دارد تا سكوت جهاني در برابر اشغالگري صهيونيستها و نيز برخي
اهداف منطقه اين رژيم از جمله لغو تحريمهاي ضد صهيونيستي اروپا رامحقق
سازد.
با توجه به اين اوضاع ميتوان گفت كه سفر كري به سرزمينهاي
اشغالي بيش از هر چيز برگرفته از ناتواني و تزلزل آمريكا در اجراي
خواستههاي اين رژيم است كه تلاش دارد تا به نوعي بر آن سرپوش بگذارد و با
اعطاي امتيازاتي به اين رژيم از آنها دلجويي كند.
به عبارتي ديگر كري
ماموريت دارد تا به صهيونيستها ارادت خود و دولتمردان آمريكايي را نشان
دهد تا شايد كمي از فشار لابي صهیونیستها در آمریکا (آيپك) مبني بر لزوم
اقدام نظامي عليه سوريه كاسته شود؛ جنگي كه آمريكا ميداند ورود در آن
برابر با شكستي ديگر همانند شكست صهيونيستها در جنگ 33 روزه لبنان است.