بد نيست ابتدا بیشتر با مجيد مظفري آشنا شویم و نگاهي گذرا به كارنامه
بازيگري بيندازيم كه امروز در هيبت دكتر در سريال «اولين انتخاب» به
كارگرداني مهدي صباغزاده حاضر شده بياندازيم. بازيگر فيلم هاي سگ كشي
(بهرام بيضائي)، زير پوست شب (فريدون لگه)، غريبه و مه (بهرام بيضايي)
تنوره ديو (كيانوش عياري)، تيغ و ابريشم (مسعود كيميايي)، در مسير تندباد
(مسعود جعفري جوزاني)، ساوالان (يد ا... صمدي)، كشتي آنجليكا (محمد بزرگ
نيا) و ...
او به خاطر بازي در فيلم مسافران «بهرام بيضايي» برنده
سيمرغ بلورين بهترين بازيگر مكمل از جشنواره فجر شد و براي فيلم هاي
سگكشي، جنگ نفت كش ها و سايه هاي هجوم، كانديداي بهترين بازيگر اين
جشنواره بوده از سال 1350 فعاليت حرفه اي اش را در تئاتر آغاز كرده است. او
دوره 5 ماهه بازيگري را در دانشگاه ون سن پاريس پشت سر گذاشته است.
او
با فيلم شهر قصه (منوچهر انور) وارد سينما شد و تلويزيون را نيز با مجموعه
هايي چون ميلياردر، روزهاي زندگي، تا صبح و ... تجربه كرده است. مظفري
مهمان يك فنجان چاي باني فيلم شد و از حضور متفاوتش در سريال اولين انتخاب
گفت.
بعد از سريال «اولين انتخاب» مشغول كار جديدي نشده ايد؟
ـ چرا يك كار عجيب و غريب! (ميخندد)
چطور؟
ـ
عباس نعمتي قصهاي را همينطوري براي من تعريف كرده و كارگردان كار آقاي
معظمي است. قرار است فردا فيلمنامه به دست من برسد و راهي اراك شويم.
احياناً سريال كه نيست؟
ـ نه يك تلهفيلم است.
شبكه كار مشخص شده؟
ـ گويا كار متعلق به سيما فيلم است.
خودتان در بحث تهيه و توليد كاري در دست نداريد؟
ـ كاري را به همراه آقاي احمد تاجيك تهيه ميكنيم. سناريوي آن را زامياد سعدونديان نوشته و علي جناب قرار است كار را كارگرداني كند.
خودتان تصميم نداريد كارگرداني كنيد؟
ـ كاري است براي شبهاي ماه مبارك رمضان اگر بشود بسازم، خيلي خوب است.
احتمالاً با دفتر مجيد اوجي؟
ـ خير در دفتر خودمان...
با
توجه به اينكه اوضاع تهيه و توليد خيلي مساعد نيست و شما هم اصولاً در
مقام بازيگر شناخته شده تريد، چطور به سمت تهيه و توليد رفتيد؟
ـ
من دفتري را افتتاح كردم كه در آن قصد تهيه و توليد دارم، اما برخي از
كارها را كه خودم نميتوانم كارگرداني كنم در مقام تهيهكننده كار ميكنم.
گاهي خودم كارگرداني ميكنم و گاهي تنها بازي دارم. يعني خودم را تحميل
نميكنم. بستگي به شرايط كار دارد.
سريال «اولين انتخاب» و همكاريتان با مهدي صباغزاده چگونه اتفاق افتاد؟
ـ
علي جناب تماس گرفت كه بياييد دفتر خانم پاكروان، رفتم آنجا صحبت يك سريال
شد. فيلمنامه كامل نوشته نشده بود، سيناپس كامل بود، صحبتي كرديم، آنجا
متوجه شدم كارگردان صباغزاده است، قرارداد بسته شد و رفتيم سر كار...
از شخصيت دكتر صحبت كنيد. از ابتدا مشخص بود كه كار قرار است در يك فضاي طنز روايت شود؟
ـ سيناپس را كه خواندم متوجه شدم كار كمدي است.
واقعاً شما با خواندن سيناپس متوجه شديد كه اين كار كمدي خواهد بود يا در صحبت با نويسنده؟
ـ من با عباس صحبتهايي داشتم و متوجه فضاي كار شدم...
قطعاً همينطور بوده چون فيلمنامه سريال «اولين انتخاب» هم بار كمدي چنداني ندارد.
ـ
من و عباس يك رابطه خوبي داريم كه برميگردد به سريال «تا صبح». ما آنجا
همكاري خوبي داشتيم و در صحبتهايي كه با هم ميكرديم، مشخص بود فكرهايمان
به هم نزديك است. فضا طوري بود كه اگر فكر داشتيم آن را با عباس مطرح
ميكرديم يا حتي اگر دسترسي نداشتم در حد يك ديالوگ خودم كار را پيش
ميبردم. در اين سريال هم با صحبتي كه با عباس داشتم، خيلي زود متوجه شدم
كار به كدام سمت ميرود، شخصيتها چگونه تعريف شدهاند، ميتوانند كمدي
باشند يا نه!؟ خطوط قرمز تا كجاست و... كار كه شروع شد با توجه به
صحبتهاي خوبي كه با هم داشتيم من بدون هيچ مشكلي كار كردم.
هراسي
نداشتيد كه قرار است پس از سالها بازي در نقشهاي جدي، اين بار بايد
ايفاگر يك كاراكتر كمدي باشيد و براي اولين بار جنس بازيتان را به كل
تغيير دهيد.
ـ چرا ترس داشتم! چون براي اولين بار قرار بود
در يك شرايط ديگر ظاهر شوم. بيشتر لحظات كمدي اين سريال سر صحنه و در
ارتباط با خود كارگردان و تيم بازيگري شكل گرفت. تيم بازيگري ارتباط خوبي
با نويسنده داشت و اين تعامل در تعريف موقعيت و شناخت از فضا بسيار كمك حال
بود.
بدون شك سريال «اولين
انتخاب» خالي از هرگونه موقعيت كمدي و طنز است و هر اتفاق رخ داده سر صحنه
توسط بازيگران با هدايت كارگردان است كه در برخي لحظات واقعاً ميرود تا به
لودگي نزديك شود.
ـ من نميخواهم حمل بر اين شود كه متن در
درآمدن فضاي كمدي كار نقش نداشته يا كارگردان و... اما بايد بگويم در يك
كار كمدي حتماً بازيگران بايد تعامل خوبي با هم داشته باشند و حتي راجع به
ديالوگها با هم به يك توافق برسند. ما بارها ديالوگهاي سريال را تغيير
داديم به خاطر موقعيت بازيگر مقابلمان؛ به طور مثال اگر صحنهاي راه
نميداد كه من با دكتر در فضايي طنز قرار بگيرم، با يك تغيير ديالوگ شرايط
را ايجاد ميكرديم. البته مراقب بوديم لطمهاي به خط اصلي قصه نزند ولي خب
اين همكاري وجود داشت. البته بايد به نكتهاي هم اينجا اشاره داشته باشم.
كار ما اينجا به شدت سخت بود، چون اولاً شناختي از هم نداشتيم و براي اولين
بار بود كه ما بازيگران مقابل هم قرار ميگرفتيم ثانياً كار به يكباره
ميتوانست به سمت لودگي و خودشيريني برود پس بايد به شدت مراقبت ميكرديم
چون اگر هر كس ساز خودش را ميزد، كار به ناكجا آباد ميرفت.
مشخصا
تمام تلاش مجيد مظفري در مورد بازي خودش اين بوده كه با خورد كردن و شكستن
كاراكتر هميشگياش حضوري متفاوت را در يك نقش طنز تجربه كند، از تمهيدات
خودتان براي نقش دكتر صحبت كنيد.
ـ نميدانم چقدر كار را
كامل ديديد، من سعي كردم يك جنس خاص از بازي را براي دكتر به كار ببرم كه
ضمن درآمدن لحظات كميك نقش، شخصيت به سمت لودگي نرود. شما گاهي ميبينيد كه
دكتر شخصيتي شبيه به نقشهاي قبلي من است، جدي ديالوگ ميگويد، لحن خاصي
ندارد، راه رفتن او كاملاً معمولي است اما به يكباره شخصيت ميشكند! شما
ميبينيد كه دكتر خيلي جاها با خانوادهاش جدي برخورد ميكند، رفتار منطقي
دارد و برخي لحظات هم نه، مثلاً گاهي من يك اصطلاح پزشكي را اشتباه ميگفتم
دوستان ميگفتم اين آدم دكتر است نميتواند اين اصطلاح را اشتباه بگويد،
من ميگفتم نه اين موقعيت ايجاب ميكند كه دكتر اين اصطلاح پزشكي را اشتباه
بگويد. جايي هم همان اصطلاح را در موقعيتي جدي درست ميگويد.
همه اينها سر صحنه اتفاق ميافتاد؟
ـ
بله، در ارتباط با كارگردان و ديگر بازيگران اين لحظات ايجاد ميشد. آقاي
صباغزاده شيوه كارياش اينگونه بود كه دست برخي بازيگران را در بعضي از
لحظات كار باز ميگذاشت.
فكر ميكنم شما از آن دست بوديد كه دستتان در سريال باز بود؟
ـ
بله، خوشبختانه من و آقاي صباغزاده ارتباط خوبي با هم داريم. عليرغم
اينكه خيليها منتظر بودند من و صباغزاده نتوانيم با هم كار كنيم و وسط
كار بحثمان شود اما خدا را شكر اينگونه نشد. بسيار همكاري خوبي با هم
داشتيم، من صباغزاده را بسيار مهربان، حساس و احساساتي ديدم.
به نظر شما، مهدي صباغزاده چقدر طنز تلويزيون را ميشناسد؟
ـ ببينيد! به ندرت پيدا ميشود كه كارگردانهاي ما به صورت آكادميك سبكهاي مختلف فيلمسازي را آموخته باشند و كار كنند.
بله و معمولاً خلاقيت و ذوق هنري است كه...
ـ
دقيقاً، آقاي صباغزاده يك ذوق و قريحه طنز داشت كه كاملاً شخصي بود، مال
خودش بود و نميتوان شبيه به آن را در جامعه پيدا كرد. شما در جامعه هم اين
ذوق و خلاقيت را ميبينيد؛ يكي جوك خوب را بد تعريف ميكند، يكي جوك بد را
هم ميتواند با استعدادش خوب و جذاب تعريف كند. سريال «اولين انتخاب» از
آن موقعيتها بود كه عواملش با استعداد خودشان كار را پيش بردند.
به
نظرم ذوق و خلاقيت شخصي ميتواند در پيش بردن يك سريال 30 قسمتي خيلي كمك
حال باشد. به هر حال هر ژانري تكنيك مخصوص به خودش را نياز دارد...
ـ
بله قبول دارم. فكر ميكنم كار كمدي در سريال «اولين انتخاب» اينگونه رخ
داد كه آقاي صباغزاده توانايي من را ميشناخت. يعني متوجه شده بود و حد و
حدود مرا ميدانست، روي برخي از جملات و ديالوگها و حتي گاهي موقعيتها،
فضا را براي من به وجود ميآورد، آن وقت من خودم را در آن شرايط نشان
ميدادم و از موقعيت به دست آمده كمال استفاده را ميبردم. با همه بازيگران
سريال به همين منوال پيش ميرفت اما يكسري از بازيگران زود ميگيرند و از
تواناييشان استفاده ميكنند و موقعيت را خلق ميكنند و برخي نه! نيازمند
كمك ديگران هستند.
خب اينجا
انتخاب درست تيم بازيگري است كه حرف اول را ميزند، برخي از بازيگران سريال
«اولين انتخاب» هم درست سر جاي خودشان قرار نگرفتند. هر چند بازيگران
مستعد و توانايي هستند كه در فضاهاي ديگر حضوري موفق و مؤثر داشتهاند.
ـ
بله ولي برخي مواقع شما احساس ميكنيد انتخاب درستي داشتيد اما در طول كار
متوجه ميشويد كه اشتباه كردهايد. اين مسأله در مورد كارگردانهاي خوب و
نامدار اين مملكت هم رخ داده است. من اينجا ميخواهم بگويم اگر بگذريم از
فيلمنامه و شناخت كارگردان از ژانر، آن چيزي كه بيش از هر چيز در خلق كمدي
مؤثر است، ارتباط گروه است. خيلي مهم است كه يك گروه بتوانند در يك سريال
كمدي با هم همراه باشند و كنار بيايند. مثالي ميزنم؛ من براي رسيدن از يك
حالت آرامش به يك حس و حال عصبي ...
نيازمند يك كاتاليزور از سوي بازيگر مقابل هستيد؟
ـ دقيقاً، من اين حس را از زهير ياري خيلي خوب ميگرفتم.
در واقع پاسكاري ميان شما و او خوب اتفاق ميافتاد.
ـ
بله دقيقاً، مثلاً در سكانسي زهير به من ميگفت پدر جان كار شما به اندازه
پرسنل نيروي انتظامي سخت است، من ميگفتم نه اينجوري نيست...
سكانسي كه مشتركا در ماشين هستيد...
ـ
بله، اين ديالوگها در سناريو طوري ديگر نوشته شده بود اما در اجرا، هم
زهير متوجه شده بود كه فضا براي خلق كمدي آماده است و هم من، از شرايط كمال
استفاده را بردم.
اين تعامل با افشين هاشمي به وجود نيامد؟
ـ
به نظر من افشين بازيگر خوبي است و ميتواند از پس يك سريال بربيايد. ولي
بد شانس بوده و نقشهايي كه در اين مدت گرفته خيلي ديده نشده است. من
شنيدهام كه يك سريال موفق داشته.
بله گاو صندوق...
ـ
بله با آقاي رحمانيان هم همكاري داشته است. من فكر ميكنم افشين در اين
سريال خوب ديده شده است، شايد برميگردد به ارتباط خوبي كه با ديگر
بازيگران داشته است. راستش را بخواهيد من مدام نگران شخصيت افشين بودم كه
مبادا ساز جدايي بزند. براي اينكه ريتم ما بايد يكدست از آب درميآمد و به
هم ميخورد. دليل نميشود كه حتماً ريتم همه مانند هم باشد چه بسا كه گاهي
ميتوان در آرامش نيز ريتم دروني را حفظ كرد.
البته اين تعديل كردن بازي بازيگران وظيفه كارگرداني است؟
ـ
بله وظيفه كارگردان است ولي خب بازيگر هم وظيفه دارد مراقبت كند. وقتي تو 5
ماه سر صحنه هستي، در يك هفته اول كارگردان موظف است تو را در جزييترين
مشكل هدايت كند، با او چانه بزند، حرف بزند و... بعد از يك مدت من فكر
ميكنم بازيگر بايد دستش آمده باشد كه چگونه و با چه كيفيتي بايد در مقابل
ديگر شخصيتها قرار گيرد. ترس من از اين بود كه مبادا بازي او با بقيه دو
دست و ناهمخوان شده باشد.
و الان كه نتيجه كار را ميبينيد؟
ـ نه ميبينم كه خدا را شكر خيلي كار افشين خوب از آب درآمده است.
سابقه
نشان داده بسياري از بازيگران با تغيير سن و سالشان در جنس بازيشان هم
تغيير ژانر ميدهند و البته موفق هم هستند، اگرچه گاهي هم اين تغيير فضا
جواب نميدهد. شما هم تصميم داريد در ادامه كارتان پس از سريال «ميلياردر» و
«اولين انتخاب» در نقشهاي طنز و كمدي، حضوري مستمر داشته باشيد؟
ـ
خدا كند نقشهايي كه از اين به بعد به من پيشنهاد ميشود به سمت لودگي
نرود. واقعيت را بخواهيد اين سريال براي من يك تست بود و نگاهي جدي به اين
كار نداشتم.
البته فكر ميكنم شما در تئاتر تجارب متعددي در عرصه طنز و كمدي داشتيد؟
ـ
بله، اكثراً كارهاي تئاتري من در ژانر طنز بوده ولي در سينما و تلويزيون
جز يكي ـ دو كار (تلهفيلم «شاه كليد» سامان مقدم) من تجربه طنز آنچناني
نداشتم. باور كنيد سريال «اولين انتخاب» يك ريسك بزرگ بود و ممكن بود اگر
كار درنيايد و اين نقش آن طور كه بايد نباشد من از فردا حتي نتوانم از در
خانه بيرون بيايم!(ميخندد) خدا را شكر كه سريال طوري رقم خورد كه همه از
نتيجه كار راضي بودند، درست است كه كار طول كشيد، راه دور بود ولي نتيجه
كار طوري بود كه خستگي از تن همه بيرون رفت.
به
نظرم از موقعيت پزشكي قانوني در سريال «اولين انتخاب» كه ميتوانست بسيار
كمك حال طنز سريال باشد هم استفاده نشده است آيا شما به عنوان بازيگر محوري
و اصلي آن لوكيشن در اين خصوص به تيم توليد پيشنهادي نداشتيد؟ به غير از
قصه انگشت در قسمتهاي ابتدايي كه به نظرم شروع درستي هم نبود چون مقدمات
آن فراهم نبود.
ـ موافق هستم، واقعاً به اين مسئله خيلي توجه
داشتم من فكر كردم اگر اين آدم بخواهد پزشك زنان باشد كه خط قرمز است، حتي
فكر كردم اين آدم ميتواند پزشك اعصاب و روان باشد. با عباس كه صحبت
ميكردم گفتم حالا كه قرار است اين آدم پزشك پزشك قانوني باشد بيا فكري به
حالش كنيم، مثلاً اينكه اين آدم از مرده ميترسد هيچ كجا هم لو نميدهد...
خب اين خودش يك موقعيت كمدي بود؟
ـ
بله، مثلاً اين آدم بيخود و بيدليل آدمها را تا آخر وقت از ترسش با
خودش نگاه ميدارد يا اينكه ميخواهد برود سرويس بهداشتي يك نفر را از ترس
بيدليل با خودش تا ته سالن ميبرد و حتي نامهاي به او ميدهد و ميگويد
اين را براي من آنجا بخوان!
از هيچ كدام از اين پيشنهادها استقبال نشد؟
ـ
نه نشد! يادم ميآيد برادر بزرگتر من ترسو بود، بچگيهايمان شبها با
ترفندي من را به حياط ميبرد تا به دستشويي برود، به من ميگفت بيرون هستي.
با من حرف بزن كه بدانم هستي!من ميخواستم دكتر را ترسو معرفي كنيم و در
آخر خواهر ماجرا را لو بدهد كه دكتر از بچگي ترسو بوده...
به
نظرم اگر از اين دست موقعيتها در حد مطلوب و منطقي استفاده ميشد نياز
نبود كار گاهي به سمت شوخيهاي بيرمق و شلنگ تختههاي كليشهاي مثل افتادن
شخصيتها از روي پله يا.... برود؟
ـ بله... شغل دكتر
ميتوانست لحظات بسيار خوبي داشته باشد. يك جا پيشنهاد دادم دكتر چيزي را
جا گذاشته با دامادهاي خودش شبانه به محل كارش برميگردد، كلي اتفاق آنجا
رخ ميدهد، فردا چيزي آنجا گم ميشود و... اما متأسفانه استفاده نشد! آقاي
صباغزاده هم خيلي جاها جلوي بازي بچهها را ميگرفت ولي الان كه سريال را
ميبينم متوجه ميشوم كه پنجاه ـ شصت درصد وسواس ايشان در اندازه بازيها،
به نفع كار شده است چون اگر ايشان سخت گيري نميكرد كار به لودگي كشيده
ميشد، اگرچه برخي از لحظات كار هم ميشد كه بهتر از اين باشد.
دوست داريد طنز را در تلويزيون ادامه دهيد؟
ـ
بله، ولي نه به حدي كه اگر استاد بيضايي فردا بخواهد يك نقش جدي به من
بدهد، شك و ترديد كند يا ديگر كارگردانها نتوانند من را در كار جديشان
ببينند و تماشاگر ديگر من را در نقش جدي باور نكند