به گزارش 598 به نقل از رجانیوز، آنچه در پي ميآيد بخشي از خاطراتي است كه در طول سالهاي گذشته از خانم دكتر زهرا مصطفوي، يادگار گرامي حضرت امام سلامالله عليه نقل شده است:
گردش بهسمت گلها
امام نسبت به مسئله محرم و نامحرم و برخورد با نامحرم، بسيار مقيد بودند. من حدوداً 11 سال داشتم و هنوز چادر چيت سر ميكردم. آقاي اشراقي (داماد اول امام) ما را دعوت كرده بودند و من همراه ايشان به مهماني رفتم. آقاي اشراقي باغچهاي داشتند كه وسط آن معبري بود و آنجا دو سه تا صندلي گذاشته بودند كه در آنها امام و آقاي اشراقي روي صندلي نشستهاند. آن روز كسي در را باز كرد و خود آقاي اشراقي به استقبال آمدند. ما به خاطر قضيه نامحرم بودن، جلوي شوهر خواهرها نميآمديم.
من يكه خوردم و از امام پرسيديم: «سلام بكنم؟» امام گفتند: «واجب نيست». من چون خجالت ميكشيدم با آقاي اشراقي روبهرو بشوم و سلام نكنم، از مسير خارج شدم و رفتم ميان علفها و گياهان باغچه و از آن معبر نرفتم تا با ايشان روبهرو نشوم.
الآن هم منزل ما اينطوري است كه مردها و زنها به خاطر مهماني دور هم نمينشينند؛ مگر به خاطر مراسم و مسائل جدي شرعي. بعد از انقلاب خود من در تلويزيون، سمينارها، سخنرانيها و جلساتي كه آقايان و خانمها حضور داشتند، حضور فعال داشتم و امام هرگز نگفتند نرويد و اين كار را انجام ندهيد، ولي در همان دوران اگر شوهر خواهرم ميآمدند، اين طور نبود كه سفره زنها و مردها يكي باشد. رفتوآمد بود اما مردها جداي از زنان در اتاقهاي مختلف پذيرايي ميشدند.
سفره محرم و نامحرم جدا بود
تا آخرين لحظه زندگي امام، همواره سفره محرم و نامحرم جدا بود. يك بار مادرم به امام گفته بودند: «ما امشب منزل نفيسه خانم - دختر بزرگ آقاي اشراقي - دعوت داريم». امام فكر كرده بودند كه در منزل نفيسه خانم، همسرش و شوهر خواهرهايشان هستند و مرد و زن با هم هستند و به مادرم گفته بودند: «اين مجلس، مجلس حرام است. شما ميخواهيد به مجلس حرام برويد؟»
مادرم گفته بودند: «همه به من محرم
هستند.» امام گفته بودند: «به دخترها كه محرم نيستند». مادر گفته بودند: من
ميروم كه به همه مردها محرم هستم (دامادها و احمد). امام در اين مورد
بسيار دقت ميكردند.