ما ايرانيها كلا به شيرين زباني علاقه فراواني داريم و پيشينه پربار شعر و ادبيات ايران هم همين را نشان ميدهد.
ميگويند
هنر سينما در هر كشوري رنگ و بوي جامعهي ميزبان را به خود ميگيرد پس
مسلم است با توجه به علاقه وافر مردم ما به جذاببيتهاي كلامي، فيلمهاي
ايرانيهم روي ديالوگها حساب ويژهاي باز كنند.
فيلم هاي "علي
حاتمي"، ناصر تقوايي"، "بهرام بيضايي" و بسياري ديگر از بزرگان سينماي
ايران اكثرا آثاري ديالوگ محور هستند و سريالهاي تاريخي "داوود ميرباقري"
در تلويزيون هم از همين جمله است.
ما آثار طنز ديالوگ محور هم كم نداشتهايم و ميدانيم كه در طنزهاي كلامي (تكيه كلام) عنصر بسيار مهم و موثري است.
براي
يافتن يك تكيه كلام بايد از زبان عامه مردم وام گرفت و آن عنصر را كمي
تغيير داد تا دوباره به زبان مردم كوچه و بازار باز گردد و البته چيزي به
دايره واژگان فارسي اضافه كند.
از سريال "پايتخت2" به اين سو اين
وسعت بخشيدن به دايره لغات فارسي بعد تازهاي پيدا كرد يعني اصطلاحاتي كه
متعلق به دايره واژگان دفتري بود لابهلاي جملات كاملا عاميانهي نقي و
ارسطو جا گرفت و اين تركيب لغات عاميانه با دفتري، آجيل خوش طعمي شد.
حالا
از آن سبك، يك قدم ديگر هم پا پيشتر گذاشته شده و توسط سريالهاي تلويريون
حتي لغاتي را در حال ورود به دايره زبانفارسي ميبينيم كه اصلا وجود قبلي
نداشته است. مثل : آمپاس
سريال "دودكش" كه دراين شبهاي ماه مبارك رمضان از شبكه يك سيما در حال پخش است چند كاراكتر جذاب دارد كه يكي از آنها "فيروز" است.
"فيروز" را "هومن برقنورد" بازي ميكند و اين يكي به خاطر تعدد تكيه كلامهايش واقعا نوبر است.
لُغُز،
قُمپُز، قيفقُپي، سَفسَطه، شائبهداره، جفت كليههامو ميفروشم و ...
تعدادي از اين تكيه كلامها هستند همانطور كه ميبينيد تعدادي از آنها
متعلق به رجيستر كلام عامي هستند مثل (لغز، قمپز، قيفقپي) و تعدادي ديگر
از آنها كاملا لغات و عباراتي كتابي و دفتري محسوب ميشوند مثل (شائبه،
سفسطه و ضرس قاطع) و البته چيزهايي جديد و بيسابقه در زبان فارسي مثل
(آمپاس).
بدون اين كه از قبل معني آمپاس را بدانيم با توجه به
طريقهي استفاده شدن اين واژه و قرار گرفتن آن داخل جملات، فهميدهايم
منظور از اين واژه (تنگنا) است.
البته گفته ميشود آمپاس ريشه
گرفته از ( Im+ passe ) انگليسي به معناي بنبست است كه با معناي تنگنا نيز
همخواني دارد اما دقيقا معلوم نيست كه اين شباهت اتفاقي است يا حسابشده.
به
هر حال زبان، آن هم زبان فارسي چيزي مثل مرداب نيست كه راكت بماند و فقط
از لغاتي كه دارد استفاده كند، در حالي كه مفاهيم جديدي در تفكر اجتماعي ما
به وجود آمده و احتياج به لغاتي داريم كه بر آنها دلالت كند نه بر معناي
مشابهشان .
(آمپاس) تقريبا هم معني (تنگنا)است اما تحقيقا هم
معني آن نيست، همانطور كه جوانهاي امروز با واژههايي مثل (خز) را به وجود
آوردند كه فقط خودش معني خودش را ميدهد.
امروزه غير از
ديالوگهاي روزمرهي بين مردم، در فضاي اينترنت و همينطور پيامكهاي
موبايلي هم به تكيهكلامهايي اينچنيني بر ميخوريم و لابد براي بيان بعضي
مفاهيم به چنين واژههايي احتياج بوده كه اين واژهها به وجود آمدهاند.
انصافا بايد "هومن برقنورد" را در ابداعات و خلاقيتهاي كلامي پديده دانست.
او
غير از اين كه اكتهاي بيروني به اندازهاي دارد و بازي چشم خوبي به اجرا
گذاشته، سياليت كلامي فوقالعادهاي هم از خودش نشان ميدهد و با تمام اين
ابزار توانسته ريتم قابل قبولي را در صحنههايي كه حضور دارد به وجود
بياورد.