
وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا * * * شما را چه شده که در راه خدا و [رهایی] مردان و زنان و کودکان مستضعف [ی که ستمکاران هر گونه راه چاره را بر آنان بسته اند] نمی جنگید؟ آن مستضعفانی که همواره می گویند: پروردگارا! ما را از این شهری که اهلش ستمکارند، بیرون ببر و از سوی خود، سرپرستی برای ما بگمار و از جانب خود برای ما یاوری قرار ده. * * * بدون کشته شدن سرنوشت بیهوده است / شهید اگر نتوان شد بهشت بیهوده است
به گزارش 598، بازی اول در تبریز بود و قاضی تشویق نشد. قراری هم نبود به تشویقش. بازی خارج از خانه تشویق ندارد برای کسی مگر امثال مجیدی که محبوبند یا برهانی که گل زده. با این همه او داخل رختکن تشویق شد به خاطر پاس گلی که داد به فرهاد مجیدی تا استقلال ۳ امتیاز روز اول را بگیرد.
بازی دوم که ستارهاش اصلا خود او بود. با تعصبش، با جنگندگی بالا و تکنیک قابل قبولش. با جنگیدنش برای توپ و تور. سکوها تازه داشتند بازی تهاجمیاش را میپسندیدند که قاضی آسش را رو کرد. شوت زیبا و دیدنی او به تیر دروازه سپاهان خورد اما برای جماعت روی سکو گل شده بود انگار. محمد قاضی روی سکو تشویق شد بیآنکه کسی در گوش کسی چیزی بخواند. تشویق شد. خود خواسته، خودجوش و از دل برخاسته.
قاضی تا پایان بازی ستارگی کرد و ستاره شد. تک به تکش که سیاوش پاسش را داده بود با اختلاف اندکی از کنار دروازه بیرون رفت. شوتها و حفظ توپها و حملاتش هر چند گل نشد اما بیحاصل هم نبود. حاصلش جا افتادن اوست در ترکیب اصلی.
روز اول تمرین از او خواستند تا چهار را نشان دهد و نداد. فریب نداد جماعت روی سکوها را برای محبوب شدن. از همان جا هم پا گرفت. از جایی که حرمت نگه داشت تا به حرمت برسد. او هنوز گل نزده حرمت دارد و با تنها یک پاس گل محترم شده. استقلال در خط حمله حالا مهاجم موقعیتشناسی دارد که توپهای مرده را هم زنده میکند. بخت دارد لبخند میزند به محمد قاضی.
گل