به گزارش سرویس تلویزیون و رادیو ایسنا، در متن این یادداشت آمده است:
«چهارشنبه ۱۹ تیر ۹۲ ساعت ۶ بعد از ظهر تصادفی برنامهی «شبهای مستند» را دیدم. قسمتی که در آن، دربارهی مستند «شناسنامهی کارخانهای فراموش شده» حرف میزنند و آن را پخش هم می کنند، بخشی از مجموعهی شش قسمتی است که هفت مستند از ساختههای من در آنها پخش و دربارهشان صحبت میشود.
زمانی که تهیهکنندهی جوان این مجموعه به سراغ من آمد و گله کرد که فیلم های مرا بسیاری ندیده اند و من (به گفته ی ایشان به نقل از دیگران) در نمایش فیلم هایم، خسّت نشان می دهم (نقل به مضمون) بخشی از دلایل این به ظاهر خسّت را بهشان گفتم و با این حال هفت مستند از کارهایم را بدون چشمداشت هیچ مبلغ و صلهای! دراختیارشان گذاشتم و در عوض از ایشان خواهش کردم هر کدام از فیلم ها اگر مشکلی داشت، پیشاپیش به من بگویند و کسی خودسر و بدون اجازه و اطلاع فیلم ها را وصله پینه نکند.
آن جوان قول داد و بعدا نامه ی کتبی هم آورد. نشان همان نشان که تاکنون هر قسمتی از مجموعه را که حداقل من دیدهام یک بلایی حتا شده چند ثانیه روی فیلمها آورده اند.
نکته بسیار جالب در مستند مورد اشاره یعنی «شناسنامه ی کارخانهای فراموش شده» این است که حدود هفت هشت مورد، موسیقی مربوط به چند نما را بردند و روی نماهای دیگر وصله پینه کردهاند و بهانه هم ظاهرا این است که میان موسیقی یا صدا چند ثانیه سکوت بوده، یعنی هفت هشت مورد «سانسور سکوت» در یک مستند.
منتقدان محترم برنامه از ارزش موسیقی گذاری فیلم حرف می زنند در حالی که مستند نگونبخت من پر از اغلاط مربوط به موسیقیگذاری میشود و این اغلاط را من مرتکب نشدهام بلکه نمی دانم چه کسی در تلویزیون سر خود این کار را کرده است.
یادم میآید سی چهل سال پیش وقتی هنگام پخش یک فیلم، ثانیههای «سکوت» میآمد زیر صفحه تلویزیون مینوشتند، «سکوت متعلق به فیلم است، به - صدای - تلویزیون خود دست نزنید».
یعنی در این چهل سال هنوز متوجه نشده ایم که سکوت، خودش ارزش موسیقایی دارد؟! شما اگر سکوتهای موجود در آثار موسیقی دانان برجسته ی جهان ، از جمله موسیقی ایرانی را حذف کنید، آن موسیقیها یک قران هم نمیارزند هیچ، بلکه یک مجموعه اصوات آزاردهنده ی ممتد غیر قابل تحمل خواهند بود. یعنی این جوانهایی که فارغ التحصیل همان صدا و سیما هستند متوجه نیستند که اگر سکوت نباشد صدا مفهومی ندارد؟! لابد خواهند گفت در تلویزیون ما مجاز به مثلا این مقدار سکوت هستیم، در غیر این صورت خودمان آن سکوت را صدا دار میکنیم ! حتا اگر فیلمش مثلا واجد ارزشهای فیلمی هم باشد. ( منظورم فیلم خودم نیست!) خب... باشد! برادر من! حداقل به فیلمسازش یا به تهیه کننده ی برنامه خبر بدهید. من هفت فیلم به شما امانت دادهام که مثلا این قدر دفعه آنرا پخش کنید، ندادهام که از دیدن فیلمهایم پس از دست کاریهای شما خجالت بکشم. واقعاً دلم برای مخاطب میسوزد که این همه دست کم گرفته میشود ( ما که کشکمان را بسابیم!).
در پایان، یک پیشنهاد به تلویزیون دارم و آن این که اگر بار دیگر به احترام یک برنامه و مخاطبهای آن، باز هم فیلمی رایگان در اختیارشان بگذارم، آن بار مبلغی هم به علاوی هر فیلم تقدیم شان میکنم تا شاید این بلاها را سر فیلمهایم درنیاورند.
و یک توصیه به مخاطب و آن این که فیلمهایی که از من از تلویزیون پخش شده فیلمهای قابل ارجاع نیستند و در هر کدام آنها دست کم چندین و چند دستکاری نابخردانه و من درآوردی انجام شده است و این دستکاریها تنها شامل پر کردن سکوت با موسیقی تکههای دیگر فیلم، نیست. بلکه به طور مثال در قسمت ششم از این مجموعه که آن را هم به طور تصادفی ساعت ده و نیم صبح جمعه بیست و یک تیر نود و دو دیده ام علاوه بر موسیقی گذاری های بی معنی در جای جای فیلم «داریوش و بانو» و حذف چندین نما از قسمت ها ی مختلف فیلم، چندین سکانس کامل از این فیلم، دلبخواهی حذف شده به نحوی که موقع دیدن آن می توانستم فکر کنم آن فیلم، فیلم من نیست.
هر آدم منصف اهل خانوادهی مستند به راحتی می تواند عذاب آور بودن چنین اعمالی را درک کند، به خصوص اگر تو به عنوان یک فیلم ساز برای تدوین و موسیقی اهمیت شایانی قائل باشی.
با احترام و پوزش
فرشاد فداییان»