• مصادره پیروزی حسن روحانی به نفع جنبش سبز
یکی از اقدامات تأمل برانگیز و قابل پیش بینی رسانههای ضد انقلاب، مخصوصا وابستگان به جنبش سبز، تلاش آنان برای مصادره پیروزی حجتالاسلام حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری ، به نفع این جنبش بود؛ این جنبش و رسانههای وابسته به آن که در انتخابات 88 نظام را به تقلب در انتخابات محکوم کرده بود، و بعد نیز انتخابات مجلس شورای اسلامی را تحریم کرده بود و همچنان قائل به تقلب نظام در انتخابات در کشور بودند، این بار نیز همین رویه را پیش گرفته و از حضور در انتخابات و دعوت مردم به حضور سرباز زدند.
البته این جنبش حق هم داشت؛ چگونه میشد هم قائل به تقلب در انتخابات باشی و هم رأى خود را در نتیجه انتخابات مؤثر بدانی؛ از این رو تمام تلاش این رسانهها این بود که به هر نحوی شده مردم را به عدم حضور در انتخابات تشویق کنند تا شاید به این طریق بتوانند اثبات کنند که مردم دروغ تقلب را باور کرده و به همین دلیل در انتخابات شرکت نکردهاند؛ به برخی از اخبار این رسانهها در روزهای نزدیک به انتخابات توجه کنید:
تاکید صریح سازمان مجاهدین و سایت کلمه مبنی بر اینکه رأی مردم خوانده نمیشود: توصیه صریح به طرفداران مبنی بر عدم شرکت در انتخابات
تاکید صریح موسوی خوئینیها بر عدم شرکت در انتخابات
این موارد تنها گوشه بسیار کوچکی از تلاشها و توصیههای رسانههای جنبش سبز، گردانندگان اصلی آن و احزاب و سازمانهای حامی آن بود برای عدم شرکت در انتخابات و تاکید بر این امر؛ آنان باید هم چنین مواضعی میگرفتند؛ آخر ادعای تقلب در انتخابات و شرکت در انتخابات – که به معنی اعتماد به برگزار کنندگان انتخابات است – تناقضی جدی برای این افراد بود؛ از این رو تصمیم نهایی آنان عدم شرکت در انتخابات بود.
اما حال که حسن روحانی ، که خود را حامی گفتمان اعتدال – نه اصلاح طلبی - معرفی کرده، پیروز انتخابات شده است، این رسانهها سعی کردند پیروزی حسن روحانی را پیروزی جنبش سبز توصیف کنند!
البته معلوم نیست چگونه این افراد میخواهند ادعا کنند در انتخابات شرکت کرده و به حسن روحانی رأی داده و نظام هم از آرای آنها صیانت کرده است؟ مگر نبود که این افراد اصلا اعتقادی به امانتداری نظام نداشتند؟ اگر در ادعای خود صادق بودند و به نظام و امانت داری آن اعتقاد نداشتند، چرا در انتخابات شرکت کردند؟ اگر چنین ادعایی را خود نیز قبول ندارند پس برای چه مخاطبان خود را مدام با دروغ نویسی منحرف میکنند و بر حرف و ادعای دروغ خود اصرار میورزند؟
این افراد باید بپذیرند که پیروزی حجتالاسلام حسن روحانی چندان ارتباط مؤثری با جنبش سبز نداشته و ندارد؛ چه آنکه خود آقای روحانی نیز در بهمن ماه سال 89 به شدت علیه این جنبش موضع گرفته و در سخنانی علیه حوادث 25 بهمن که برای طرفداران این جنبش یک روز مهم محسوب میشود، گفت:
"حرکت ۲۵ بهمن گروهي فريب خورده کاملاً محکوم است و قوه قضاييه بايد براساس وظايف ذاتي خود نسبت به اين حرکت ضدانقلابي اقدام کند... در واقع این حركت ضداسلامی و ضد ملی، از یك سو می خواست فریاد قاطعانه ملت ایران در روز ٢٢ بهمن را تحت الشعاع قرار داد و از سوی دیگر وسیله ای برای انحراف افكار مردم منطقه از دشمنان اصلی یعنی آمریكا و رژیم صهیونیستی و شكست اخیر آنان گردد... در حالی كه مردم در روز ٢٢ بهمن به شكلی كاملاً با شكوه حمایت خود را از حركت های آزادی خواهانه در منطقه اعلام كرده بودند، اقدامات نابخردانه و فتنه گرانه صورت گرفته در روز ٢٥ بهمن تنها به نفع استكبار و ضد انقلاب بود.".
نسبتی میان حسن روحانی و جنبش سبز وجود ندارد؛ از طرفی هم که طرفداران این جنبش اگر واقعا به ادعای خود در سال 88 اعتقاد داشته باشند پس نمی توانند در انتخابات شرکت کرده باشند، که در فضای رسانهای هم این را به صراحت نوشتند. پس این افراد چرا اینگونه تلاش دارند که پیروزی آقای روحانی را به نفع خود مصادره کنند؟ جالب اینجاست که این رسانهها در پوشش خبری خود تلاش کرده اند تا یکی از دلایل پیروزی و جشن پس از انتخابات را رفتن احمدی نژاد عنوان کرده و آن را نیز به جنبش سبز پیوند دهند؛ در حالی که مسلم بود که احمدی نژاد دیگر رئیس جمهور ایران نخواهد بود؛ خواه حسن روحانی پیروز میشد یا هر کس دیگری!
طرفداران جنبش سبز خود به خوبی میدانند که در سال 88 هم رأی آنان خوانده شد؛ مشکل اینجاست که آنها گمان میکنند یا باید همیشه خودشان پیروز انتخابات باشند، یا در انتخابات تقلب شده است؛ حال آنکه نظام از آرای همه نامزدها صیانت میکند؛ خواه حسن روحانی باشد؛ خواه محمود احمدی نژاد، و خواه موسوی
البته بار دیگر بر این تناقض تاکید میکنیم که جنبش سبز اگر بر ادعاهای خود در انتخابات 88 باور و اعتقاد دارد؛ پس بدون شک نمیتواند خود را پیروز انتخابات 92 بداند و آن را به نفع خود مصادره کند؛ حتی اگر برخی طرفداران این جنبش – که قاعدتا نباید در انتخابات رأی داده باشند – هم به خیابان آمده و در حمایت از این جنبش شعار بدهند. نمیتوان هم قائل به تقلب در انتخابات 88 بود و هم در انتخابات 92 شرکت و پیروز هم شد. آن هم در شرایطی که مجری، برگزار کننده و ناظر انتخابات همان نهادها و افراد سال 88 میباشند!
یکی دیگر از این ادعاها، نامه تاجزاده به عارف بود که نوشته بود انصراف شما از رقابت، مهندسی انتخابات را به هم زد؛ اول اینکه تاجزاده هم در انتخابات شرکت کرد؛ با اینکه از مدعیان اصلی اتهام تقلب علیه نظام در سال 88 همو بود؛ اینکه حال چرا به نظام اعتماد کرده و در انتخابات شرکت کرده جای سوال است؟ آیا اگر حسن روحانی پیروز نمیشد بازهم تقلب شده بود؟ آیا اگر نظام دنبال صیانت از آرای مردم نبود و اهل تقلب در انتخابات بود، برایش کاری داشت بازهم تقلب کند؟
ادعای ساده لوحانه تاجزاده درباره مهندسی انتخابات؛ آیا برای نظام کاری داشت که – بر فرض ادعا و اتهام شما – در این انتخابات هم تقلب کند؟ استدلالهای ساده لوحانه ای که فقط برای توجیه رفتار خود به کار برده میشود امروزه زیاد در بین رسانههای ضد انقلاب و امثال تاجزاده دیده میشود
کافی است تاجزاده و طرفداران جنبش سبز به نتیجه انتخابات رجوع کنند تا میزان دقت نظام در امانت داری و صیانت از آرای مردم را ببینند؛ حسن روحانی با 7/50 درصد آرا پیروز شد؛ یعنی تنها با 7/0 رای بیش از نصف؛ آیا به عقیده آنان که نظام در انتخابات 88 بیش از 11 میلیون تقلب کرده است، کاری داشت آرای روحانی را به مقدار 0/7 درصد کم کند تا انتخابات به دور بعد رفته و در دور بعد هم او را بازنده اعلام کند؟ این جا اوج امانتداری نظام نسبت به رأی مردم که مورد تأکید همیشگی رهبر انقلاب است مشخص میشود. هر چند تاجزاده و دیگر حامیان این جنبش خود را به تجاهل بزنند.
• ماهیگیری به سبک دویچه وله
یکی دیگر از تفاسیری که انتظار میرفت از نتیجه انتخابات بشود، نسبت دادن انتخابات و نتیجه آن به موضوع انرژی هستهای است؛ از همان ابتدا و نوع تحلیل و خبررسانی رسانههای ضد انقلاب این احتمال به صورت جدی وجود داشت که آنان این انتخابات را به نوعی رفراندوم هستهای تعبیر کنند.
از آنجا که حسن روحانی و سعید جلیلی دو نامزد مطرح در این انتخابات، هر دو سابقه مسئولیت پرونده هسته ای ایران را با دو رویکرد متفاوت داشته و در مناظرات نیز بر سر مواضع خود به بحث نشسته بودند، این احتمال وجود داشت که در صورت شکست سعید جلیلی این رسانهها ماهی خود را از این انتخابات بگیرند و آن را به عدم پذیرش مردم ایران از روش سعید جلیلی در مذاکرات تفسیر کنند.
این رسانهها بدون توجه به اینکه از معیارهای انتخاب رئیس جمهور، تنها یک معیار آن سیاست خارجی و موضوع هستهای است و اینکه این امر هم جزء سیاستهای کلان نظام است و در بالاترین سطوح تصمیم گیری میشود، انتخابات روز جمعه را به رفراندوم هستهای تفسیر کرده و نتیجه گرفتند که رویکرد نظام در مقاومت در پرونده هستهای، غلط و با عدم پذیرش ملت رو به رو شده است. حال آنکه این تفسیر بسیار غلط از انتخابات است؛ بسیار افرادی هستند که رویکرد جلیلی نسبت به روحانی را بیشتر پسندیده ولی او را برای ریاست جمهوری مناسب نمیدانستند؛ گویا این رسانهها از اولیترین اصول دموکراسی و انتخاب هوشمندانه نیز آگاهی ندارند.
کاش این رسانهها بفهمند که حسن روحانی در ایام مسئولیت پرونده هستهای، خودسر عمل نکرده و تابع سیاستهای حکومت بود و اینگونه نیست که با تغییر یک نفر، مسیر به کلی عوض شود!
• عقده گشایی و توهین گستاخانه به ملت
رسانههای ضد انقلاب که نتوانستند حقد و کینه خود را از حضور حماسی مردم در انتخابات پنهان کنند، در برخی مطالب خود به آشکارا به ملت ایران و طرفداران نامزد پیروز در انتخابات توهینهای بی ادبانهای کردند.
هرچند زبان از نوشتن این توهینها قاصر است و ذکر آن ها را بی ادبی به ساحت ملتی میداند که به تبعیت از رهبرش حماسهای سیاسی را رقم زده است، اما تنها برای آگاهی مخاطبان گرامی یک تصویر از تیتر این خبر را در ادامه آورده ایم:
توهین گستاخانه رادیو زمانه به ملت حماسه ساز؛ البته که حضور بیش از 72 درصدی در انتخابات باید هم اینگونه داغ بر دل ضد انقلاب بنشاند
البته ملت ایران هیچگاه به حرفهای پوچ این رسانهها توجهی نداشته و ندارند؛ و همین تبعیت از رهبری و بیتوجهی به رسانههای ضد انقلاب باید هم آنان را به عقده گشایی علیه ملت بکشاند؛ حال آنکه " کی شود دریا به پوز سگ نجس"
امید است حال که ملت ایران حماسه سیاسی مد نظر رهبری را رقم زدند، رئیس جمهور منتخب – حجت الاسلام حسن روحانی – نیز این امر را قدر دانسته و در پاسداری از آرمانهای انقلاب و خلق حماسه سیاسی گامی بلند بردارد.