به گزارش 598، روزنامه کیهان در ویژه های خود نوشت:
انتخابات ايران ادعاهاي غرب را به چالش کشيد
«انتخابات
رياستجمهوري ايران مانند نوبت گذشته، علاقه عميق غرب به ادعاي عدم
مشروعيت جمهوري اسلامي و آسيبپذير بودن آن را به چالش ميگيرد.»دو تحليلگر
ارشد آمريکايي با انتشار مطلب فوق تصريح کردند رقابتهاي داغ انتخاباتي،
ادعاي مهندسي شده بودن انتخابات را زير سوال برده است.
به گزارش
صداي آمريکا، فلينت و هيلاري لورت در اين تحليل مشترک نوشتند: برخي
تحليلگران همواره ميگويند انتخابات ايران انتصابي است و نه انتخابي. اما
برخلاف آنچه در يک انتخابات مهندسي شده وجود دارد، ايران رقابت واقعي
انتخاباتي را سپري کرد و نامزدها به طور وسيع و منظم به رسانههاي سراسري
دسترسي داشتند و در سه مناظره سراسري با مخاطباني پرشمار شرکت کردند و
فيلمهاي تبليغاتي آنها نيز از تلويزيون پخش شد.
نويسندگان، 4 تن از
6 نامزد حاضر در رقابت را رقيب اصلي توصيف کرده و در عين حال نوشتند: در
تعهد قاليباف، جليلي، روحاني و رضايي- که رقباي اصلي هستند- به جمهوري
اسلامي هيچ ترديدي وجود ندارد. با اين حال هر يک برنامه و روش متفاوت و
خاصي دارند. در اينجا سوالي که پيش ميآيد اين نيست که آيا جمهوري اسلامي
نظر غرب را در گزينش نامزدها تامين ميکند يا نه؟ مسلم است که جواب اين
سوال منفي است.
سوال اين است که آيا اکثريت ايرانيان معتقدند که در
انتخابات امسال نامزد مورد نظر خود را مييابند. از اين ديدگاه،
نظرسنجيها نشان ميدهد که در دور اول 70درصد از واجدان شرايط رايدهندگي
شرکت ميکنند که اين ميزان بالايي است. هر کانديدايي که به عنوان برنده
اعلام شود به خاطر برخورداري از حمايت آرا در انتخابات است نه به خاطر
مهندسي شدن انتخابات.
به نظر دو نويسنده اين مقاله، نام رئيسجمهور
آينده ايران هرچه باشد، او بايد با مراکز قدرت ديگري که در قانون اساسي
جمهوري اسلامي پيشبيني شده تعامل داشته باشد که ولايت فقيه و مجلس شوراي
اسلامي از جمله آنهاست. اين از گذشته و دوره آيتالله خميني نيز بوده است.
تحليلگران
آمريکايي ميافزايند: رهبر عالي ايران در نقش رهبري جمهوري اسلامي به
رفسنجاني، خاتمي و احمدينژاد امکان داد بخشهاي مهمي از سياستهاي مورد
نظر و برنامههاي مورد علاقه خود را پياده کنند. اما در عين حال هرگاه
تصميمهاي آنان را در جهت تضعيف هويت و امنيت کشور در درازمدت يافته، مانع
آنان شده است. رهبري همچنان به ايفاي اين نقش پس ازآن که رئيسجمهور جديد
در مردادماه به جاي احمدينژاد کار خود را آغاز کند، ادامه خواهد داد.
به
گزارش صداي آمريکا «نويسندگان مقاله در پايان با تاکيد بر آن که
آمريکاييان و غربيها هرگز نتوانستهاند نظام جمهوري اسلامي را باور کنند
اين امر را يکي از علل شکست و اشتباه پيشاپيش سه دولت پي در پي آمريکا، و
سه دهه ادعاهاي آنان در مورد فروپاشي نزديک و آسيبپذيري آن ميدانند.
نويسندگان اين مقاله نتيجه ميگيرند که اگر غربيان ميخواهند واقعيت سياست
ايرانيان را دريابند بايد از تلاشهاي مداوم خود در اهريمنسازي از نظام
انقلابي ايران دست بردارند، زيرا تنها در پرتو چنين نگاهي است که دولتهاي
غربي ميتوانند با جمهوري اسلامي، به گونه يک نظام حکومتي کامل عيار،
سروکار داشته باشند.
سيلي آبدار سوريه به گوش آمريکا
سفير
سابق آمريکا در فلسطين اشغالي، پيروزيهاي بزرگ ارتش سوريه در برابر
گروههاي معارض مسلح را سيلي ايران به آمريکا توصيف کرد.مارتين اينديک با
بيان اينکه بشار اسد روز به روز در حال قدرت گرفتن است، تصريح کرد: اگر
آمريکا سلاح کافي به مخالفان ندهد، ارتش بشار اسد قادر خواهد شد شکستي
راهبردي را بر گروههاي معارض تحميل کند. اکنون حزبالله نيز وارد ميدان
درگيري شده و در کنار سوريه و ايران ميجنگد. اين سيلي محکم به گونه
آمريکاست.
وي در مصاحبه با الحيات همچنين گفته است: ايران و
حزبالله اکنون در حال تغيير موازنه قدرت به نفع حکومت سوريه هستند و اين
اصلاً به نفع ما نيست.اينديک معتقد است هرگونه پيروزي ايران و اسد، شکستي
سنگين براي معارضان سوريه و جبهه مورد حمايت آمريکا است.
وي درباره
مخالفت مسکو با منطقه پرواز ممنوع بر فراز سوريه اظهار داشت:« از آنجا که
روسيه با اعمال منطقه پرواز ممنوع موافق نيست ما بايد واقعيتهاي موجود در
سوريه را به گونهاي تغيير دهيم که مسکو قانع شود اگر مرحله انتقالي را
تأييد نکند شورشي فراگير در سراسر سوريه به راه خواهد افتاد. شکست القصير
تأثير خودش را گذاشته و آنچه به روي زمين رخ خواهد داد، سرنوشت کنفرانس
ژنو-2 را تعيين خواهد کرد.»
يادآور ميشود تاکيد اينديک بر لزوم
تسليح بيشتر گروههاي تروريست براي تغيير معادله جنگ نوعي اغراق و خودفريبي
است چرا که متحدان آمريکا در تجهيز گروههاي مسلح معارض دولت سوريه چيزي
کم نگذاشتهاند ضمن اينکه حتي اصل دخالت آمريکا در جنگ افغانستان و تقلاي
مشابه رژيمصهيونيستي در حمله به لبنان و غزه نيز چيزي جز هزيمت و دريافت
سيليهاي آبدار در پي نداشت.
ستاره در حال افول آمريکا کاخ سفيد با خاورميانه وداع ميکند
مشاور
سابق وزارت خارجه آمريکا گفت آمريکا در افغانستان و عراق مرتکب اشتباهات
بزرگي شد و اکنون هم فقط تظاهر ميکند که برنامهاي براي افغانستان
دارد.ولي رضا نصر حدفاصل سالهاي 2009 تا 2011 مشاور ريچارد هالبروک
(فرستاده ويژه اوباما در امور افغانستان و پاکستان) بود و کتابي انتقادي به
نام «ملتي غير ضروري» درباره عدم توجه دولت آمريکا به منافع ملي نگاشته
است. او در مصاحبه با ليبراسيون درباره سياست اوباما درباره افغانستان
ميگويد: اوباما در افغانستان مرتکب اشتباهات بزرگ تاکتيکي شده است.
بزرگترين
اشتباه اين بود که در ابتدا آمريکا در افغانستان استراتژي ضربتي ضدشورش را
همان گونه که در عراق به کار برد برگزيد؛ سپس به يکباره، استراتژي خود را
تغيير داد و تصميم گرفت نيروهاي خود را از اين کشور خارج کند بدون آنکه
تلاش کند يک راه حل سياسي و ديپلماتيک براي خروج افغانستان از جنگ و بحران
بيابد.
وي ميافزايد: هيچ کسي ارتش ملي افغانستان را جدي نميگيرد.
نه در افغانستان و نه در کشورهاي همسايه افغانستان. اين موضوع صرفاً جنبه
ظاهري دارد. آمريکا با اين عمل ميخواهد ديگران باور کنند که طرحي اساسي
براي افغانستان دارد. واکنش مردم مناطق پشتوننشين در برابر آنها از پيش
مشخص است و اين واکنش، زمينه را براي نفوذ بيشتر طالبان در اين منطقه از
افغانستان فراهم ميکند.
وي اظهار داشت: آمريکا با شتاب و عجله براي
ترک عراق در گذشته و در آيندهاي نزديک از افغانستان، به هر آنچه در اين
مناطق سرمايهگذاري کرده و ساخته، پشت پا زده و ميزند.همزمان روزنامه
لبناني النهار در تحليلي تصريح کرد ستاره آمريکا در خاورميانه رو به افول
است و کاخ سفيد با خاورميانه وداع ميکند. آمريکا بعد از تجربههاي تلخ که
حتي باعث پشيمانياش شده، ميخواهد از خاورميانه فاصله بگيرد.
ورود
آمريکا به مسائل منطقه شايد براي اسرائيليها اين ورود سود داشت و باعث شد
تا نقش و تأثيري فعال با پشتوانه آمريکا در خاورميانه داشته باشند. اما
کاخ سفيد اخيراً قانع شده است که در طول اين سالها نقش يک دنکيشوت را
داشته و از اين همه سال دخالت در امور خاورميانه تنها به نشاني با عنوان
«آمريکاي کريه» نائل آمده است.
النهار افزود: اعتراف واشنگتن و دولت
آن و کاخ سفيد به اين که پشت سرهم متحمل شکست شدهاند، همه اين شکستها
نيز در خاورميانه متمرکز بوده و روز به روز هم در حال افزايش هستند، اهميت
بسياري براي همه کشورهاي درگير و صاحب نقش در خاورميانه دارد. هر چه
خاورميانه بالغتر ميشود شکستهاي آمريکا نيز بيشتر ميشوند و مجبور
ميشود که روز به روز بيشتر عقبنشيني کند و بيش از پيش از خاورميانه فاصله
بگيرد.
روزنامه لبناني مينويسد: اعراب نيز مانند اروپاييها از
عقبنشيني آمريکا از پروندههاي منطقهاي شوکه شدهاند و در يک سر درگمي
دائمي به سر ميبرند و از اين فراتر، به دنبال جانشيني به جاي آمريکا در
خاورميانه هستند. شايد به همين دليل است که در اين کشمکش منطقهاي ستاره
اقبال ايران رو به صعود است.
چرا که ديگر براي آمريکاييها اهميت
ندارد که ايرانيها در پرونده هستهايشان به کدام سمت و سو بروند، چه
بلايي بر سر سوريه ميآيد و آيا مصر و عراق و ليبي به زودي تجزيه خواهند شد
يا خير؟ آن چه همه حتي صهيونيستهاي دل خوش به آمريکا به آن اعتراف
ميکنند اين است که آمريکاييها خودخواسته همه جنگها را به پا کردند و بعد
خود به همه آن چه به پا کردند، پشت کردند و حالا ميخواهند همه چيز را
فراموش کنند.
خبر بد براي آمريکا و اسرائيل
پيروزي
مهم و استراتژيک ارتش سوريه بر گروههاي تروريستي مسلح در منطقه القصير
باعث نگراني شديد در محافل سياسي و رسانهاي غرب شده است.
به گزارش
خبرگزاري فرانسه يووال استينيتز وزير امور راهبردي و اطلاعاتي رژيم
صهيونيستي در اين باره گفت: بشار اسد ميتواند با کمک ايران و گروه
حزبالله بر جنگ سوريه غالب شود. اکنون وي با حمايت قوي ايران و حزبالله
موفق شده است.ويليام هيگ وزير خارجه انگليس نيز گفته است: پيروزيهاي اخيري
که ارتش سوريه در نبرد با مخالفان مسلح به دست آورده، اوضاع را پيچيده
کرده و دورنماي نشست ژنو 2 را آشفته کرده است.
وي در مصاحبه با
بيبيسي تصريح کرد: تغييرات فعلي در جبهه جنگ و پيروزيهاي بشار اسد، راه
رسيدن نشست ژنو به نتايج مطلوب را مسدود کرد و ميتواند نتايج اين نشست را
تحت تاثير قرار دهد.از سوي ديگر انديشکده آمريکايي «شوراي آتلانتيک» در
تحليلي به قلم نيکلاس برنز خاطرنشان کرد: جنگ سوريه وارد يک مرحله تاريک
شده و به زيان شورشيان و گروههاي مسلح تغيير کرده است. اکنون به نظر
ميرسد رژيم سوريه دوام بياورد و اين خبر بدي است. همچنين زنگ خطر براي
آمريکا و اسرائيل و عربستان است که ميتوانند بازندگان بازي قدرت در
خاورميانه باشند.
برنز در بوستونگلوب نوشت: تغيير وضعيت
هيجانانگيز جنگ سوريه را سهگانه نامبارک ايران، حزبالله و روسيه ممکن
کردهاند. ايران حمايت از دولت سوريه را تشديد کرده و از آن سو روسيه
موشکهاي اس 300 را براي اين کشور ارسال کرده که ميتواند ضربه به آمريکا
باشد. واشنگتن درک ميکند که پيروزي براي ايران و حزبالله يک شکست بلندمدت
براي آمريکا و اسرائيل در نبرد قدرت و نفوذ در خاورميانه در حال تغيير
خواهد بود. ترديدهاي باراک اوباما براي گرفتار شدن در يک باتلاق ديگر در
خاورميانه قابل درک است.
در همين حال يک انديشکده ديگر آمريکايي
موسوم به «ابتکار سياست خارجي» در تحليلي مشابه تصريح کرد: چنانچه
حزبالله، اسد و ايران در نبرد سوريه فائق شوند، نه تنها در برابر شورشيان و
نيروهاي دست نشانده قدرتهاي منطقهاي مانند عربستان و قطر جنگيده و پيروز
شدهاند، بلکه همچنين در برابر خواسته اوباما مبني بر کنار رفتن اسد از
قدرت نيز پيروز شدهاند. اين امر منجر به ظهور يک رژيم جسورتر در ايران و
يک خاورميانه خطرناکتر ميشود.
روزنامه آمريکايي واشنگتنپست نيز
معتقد است: در حالي که جنبش حزبالله لبنان در نبردي مشارکت دارد که به
بقاي حکومت بشار اسد کمک ميکند، ايران به عنوان اصليترين حامي اين گروه
به پيروز بزرگ ميدان تبديل ميشود. با وجود تمامي تلاشها، نتيجه جنگ سوريه
همچنان در ابهام قرار دارد. اما پس از اين که نيروهاي اسد توانستند القصير
را به کمک حزبالله به تصرف خود درآورند، حاميان و دشمنان ايران با واقعيت
جديدي مواجه شدهاند، اينکه توازن قدرت در منطقه به نفع ايران در حال
تغيير است.
اين روزنامه افزود: از نگاه ايران، بقاي اسد، کنترل
ايران بر کريدورهايي که از تهران تا بغداد و بيروت گسترانيده شدهاند را
افزايش ميدهد. البته ايران ميکوشد مداخله آشکار در سوريه را به حداقل
برساند. گزارشها حاکي از آن است که ايران منابع مشاورهاي را در اختيار
دولت اسد قرار ميدهد اما بيشتر نيروي انساني مورد نياز براي حمايت از اسد
از طريق گروه حزبالله تامين ميشود که در سالهاي 1980 با کمک سپاه
پاسداران بنيانگذاري شد.
تحليلگران ميگويند حزبالله بخشي از
استراتژي ايران است و پيروزي اين گروه به معني پيروزي ايران، سوريه و عراق
در مقابل نيروهاي تحت حمايت ايالات متحده است. اين نخستين بار نيست که
ايران از زمان انقلاب اسلامي از آمريکا پيشي ميگيرد