598: این روزها، با تبلیغات بیحساب دهها
رسانهی وابسته به «شهردار تهران» از «مدیریت جهادی» جناب شهردار به نظر
میرسد مرور دستاوردهای مدیریتی جهادي كه شهرداری تهران از آن سخن مي گويد
در دوران مدیریت «محمدباقر قالیباف» چیزیست لازم و ضروری.
به گزارش رجانيوز، دستاوردهایی که البته
تا به امروز کموبیش در حوزههای مختلفی از جمله شهرسازی و ...... در
رسانههای مختلف مورد ارزیابی واقع شدهاند اما در این میان چیزی که بیش از
همهی حوزهها مورد غفلت واقع شده و از نظرها دورمانده، ارزیابی
«دستاوردهای فرهنگی» شهرداری تهران با توجه به اختصاص بودجههای چندین
میلیاردی به «سازمان فرهنگی و هنری شهرداری» و «معاونت اجتماعی» است.
بودجههایی که تا به امروز در حوزههای مختلفی از جمله «سینما»،
«تلویزیون»، «جشنها و مراسمات عمومی» و....... صرف شدهاند و طبعا
خروجیهای چند سال اخیر شهرداری تهران در این حوزهها میتواند «رویکردهای
فرهنگی» مدنظر «شهردار تهران» را به خوبی نشان دهد.
قاعدتا دستیابی دقیق به این رویکردهای
فرهنگی هم از این منظر بسیار مهم و حیاتیست که طبعا بعد از انتخابات و
درصورت افتادن سکان هدایت کلان کشور در دست «محمدباقر قالیباف» و تیم
همراهش در شهرداری تهران، همین جهتگیریها عینا در کل کشور و در تمام
ارگانهای فرهنگی و هنری زیرمجموعه دولت اجرایی خواهد شد و این یعنی تعمیم
تمام مشکلات به بار آمده از رویکردهای غلط شهرداری تهران به کل کشور در طول
4سال. و این چیزیست که آثار آن قطعا تا مدتها بر روی کشور خواهند ماند و
حتی درصورت اصلاح رویکردها بعد از 4سال، سالها طول خواهد کشید تا به
خانهی اول بازگردیم. اشتباهات فرهنگی درست برخلاف تمام حوزههای دیگر
اشتباهاتی نیستند که در کوتاه مدت قابل جبران باشند و بازگشت، «فرهنگ»
مسئلهایست که روند به ثمر نشستن آن بلندمدت است و بازیابی خرابیها نیز به
همین ترتیب بلندمدت. پس از همین امروز باید جلوی خرابیها را گرفت.
اما برای شروع بدنیست از برنامههایی
شروع کنیم که ارتباط بیشتری با مردم دارد و طبعا جهتگیریهای «مدیریت
جهادی شهرداری» را در بحث «فرهنگ عمومی» و «شادی و نشاط اجتماعی» نشان
میدهند:
شعبان و رمضان با طعم رقص و آواز!
جشنهای شعبان و رمضان(مرداد و
شهریور)90نمونههای خوبیاند برای بدست آوردن سبک فکری مدیران شهرداری
تهران برای برگزاری «جشنهای مذهبی». برنامههایی که به مناسبت مهمترین
روزهای مذهبی سالیانه مردم برگزار شدند و اتفاقا به دلیل اوج «ابتذالشان»
صدای همین مردم را هم درآوردند و جار و جنجال زیادی را پیرامون «شهرداری
تهران» ایجاد کردند. این البته تنها باری نبود که شهرداری اقدام به برگزاری
برنامههای عمومی به مناسبتهای خاص میکرد، این سیری بود که از ابتدای
مدیریت جناب قالیباف آغاز شده بود و تا به همین امروز نیز ادامه داشته است.
جشنهایی که کموبیش همه هم شبیه به هم برگزار شدهاند و میشوند، اما
جشنهای رمضان و شعبان سال 90 از حیث «ابتذال» موجود و به طبع آن جنجالهای
ایجاد شده پیرامونشان نمونههایی قابل بررسیاند.
«سامانه شادی» عنوانی بود که آن ایام در
رسانههای پرشمار شهرداری تهران از آن برای اطلاق به برنامههای شعبانیه
استفاده میشد. در اين جشنها كه در پاركها و فرهنگسراهاي تهران از ولنجك
تا شهرري برگزار ميشد، استفاده گسترده از خوانندگان غيرمجاز و موسيقيهاي
غيرمتعارف موجب شده بود تا چندین روز این مسئله به سوژهی اصلی بسیاری از
رسانههای گروهی تبدیل شود و حاشیههای مهمی از این جشنها منتشر شود.
بیشتر اعتراضات انجام شده به مدیریت
شهرداری بابت برگزاری این جشنها به دلیل ابتذال و بیاخلاقیهای
بیسابقهی این برنامهها با وجود دعوت کردن تمامی خوانندگان زیرزمینی و
روزمینی و دادن هرگونه آزادی عملی به آنها بود برای شاد کردن مردم!. حتی
در یکی از برنامهها در فرهنگسراي ولا مجری برنامه در انتها رو به حاضرین
کرده و گفته بود: «من دعا می کنم و شما به جای آمین کف بزنید.»! جملهای که
اتفاقا همان زمان تیتر بسیاری از رسانهها نیز شد.
اما با وجود همهی اینها دلیل اصلی
اعتراضات رسانهها و حتی درگیریهای مردمی در چند برنامه به این علت بود که
تمام این برنامهها به بهانهی جشنهای مذهبی مثلا به مناسبت نیمه شعبان
یا عید فطر برگزار میشدند و طبعا این باعث ناراحتی و اعتراض مردم مذهبی
تهران میشد.
تصور کنید در روزگاری که آحاد مردم در
شهرها و محلههاي مختلف با برگزاری جشنهاي مولودیخوانی و مدیحهسرایی
اهلبیت علیهم السلام در ایام شعبانیه به شادمانی میپردازند، شهرداری
تهران در برخي از محلههاي شهر جشنهايي با دعوت از خوانندگان پاپ براي
اجراي كنسرت برگزار كند كه اگر بنر مربوط به امام زمان(عج) در محل برگزاري
مراسم نصب نشده باشد، فضاي برنامه را با برخي مراسمات ديگر اشتباه بگيريم.
خب طبیعیست این برنامهها با اعتراضات مردمی مواجه خواهند شد.
بهعنوان نمونه، یکی از برنامهها در يك
محله شمال شهر تهران که در آمفی تئاتر روباز این محله برگزار میشد و تنها
با مجریگری یکی از مجریان شناخته شده و اجرای کنسرت یکی از خوانندگان
نوظهور پاپ بسته شده بود، به بیبندو باری، رقص و اختلاط غیرمتعارف زن و
مرد منجر شد، به نحوی که به دلیل وسعت این بیبند و باری، برنامه شبهای
بعدی این آمفی تئاتر از سوی مسئولین شهرداری منطقه لغو شد. اما در کمال
تعجب، چند شب بعد اين برنامه مجدداً با حفاظت نیروی انتظامی و بهکارگیری
برخی از اعضای «باشگاههای بدنسازی منطقه» برای مقابله با اعتراضهاي
احتمالی اهالي متعهد محل برگزار شد که در نهايت نيز به درگیری منجر گرديد.
این اعتراضات همینطور ادامه داشت و بعد
از اتمام ماه رمضان ماجرای پارک «آب و آتش» هم باعث شد پای دانشجویان هم
به این اعتراضات باز شود و حتی تشکلهای دانشجویی نیز در برابر
بیمبالاتیهای مدیریت شهری تهران واکنش نشان دهند. در یک نمونه از این
اعتراضات دانشجویان انجمن اسلامی دانشگاه شاهد در نامهای به قالیباف
مينويسند:« جناب آقای شهردار! شما که به گفته خودتان از کمبود لوازم
تفریحی در تهران بزرگ در رنج هستید و از این کمبود احساس حقارت میکنید؛
آیا در مقابل بیعفتیها به حجاب و چادر احساس حقارت نمیکنید؟ آیا از این
اختلاط که مسببش شما هستید در مقابل وجدانتان احساس شرم نمیکنید که چرا
این گونه لکه ننگی بر پیشانی امالقرای جهان اسلام به خاطر بیمبالاتی
مهندسی فرهنگی حضرتعالی نقش میبندد؟
آقای قالیباف! پیش از این قصد داشتیم
هنگام برگزاری جشنهای شعبانیه به شما نامهای بنویسیم و اخطار دهیم که
تمام فعالیتهای شما یک طرف و ضعف افراطی و حرکات مغایر با اسلام شما در
مسائل فرهنگی یک طرف. فراموش نکردهایم وضعیت برگزاری جشنهای شعبانیه را
که با مبتذلترین حرکات و برنامهها زمینه را برای حضور عدهای لاابالی و
جمع شدنآنهاکناریکدیگر محیا کردید. خودتان اعلام کردهاید که با رفتار سلبی
در خصوص عفاف و حجاب مخالفید...اما دلیل نمیشود که شما مانند شناگر بر
خلاف مسیر عفاف و حجاب جامعه حرکت کنید و با برپا کردن محیطهای مبتذل تنها
خودتان نیز عاملی بر ترویج فساد و فحشا شوید که این خود دلیلی می شود تا
خدای ناکرده شما را با گروههای منحرف و ارتجاعی مقایسه کنند که ترویج فساد
را لازم میدانستند.»
قصهی ما و مدیريت جهادي در عرصه فرهنگ!
نکتهی جالب اما این است که همان زمان
«آقامير» رئيس سازمان ورزش شهرداري پايتخت در اظهار نظری برگزاري اين
جشنواره در سال جهاد اقتصادي را لبيکي عملي به پيام ولايت خوانده بود و
گفته بود که: «در سالي که مقام معظم رهبري از آن به عنوان جهاد اقتصادي نام
بردند با انجام کاري جهادي در فرصتي ۱۵ روزه، به اين پيام، لبيکي عملي
گفتيم و در راستاي خدمت رساني به شهروندان تهراني گام برداشتيم»!
«محمدهادي ايازي» معاون فرهنگي و
اجتماعي قاليباف هم در پاسخ به انتقادات وارده به برنامههای فرهنگی
شهرداری گفته بود که: «چرا نميخواهيم بگوييم كه بعد از سالها خنده به لب
مردم تهران آمد؟ چرا تنها ياد گرفتهايم كه نقاط منفي يك برنامه تاثيرگذار
را بايد استخراج كنيم؟ من همين جا بايد تكدر خاطر خودم را به اين گروه از
آدمهايي كه منفينگر هستند، اعلام كنم. چون كه هميشه ميخواهند اشكالات
كار را بيان كنند... متأسفانه برخي از رسانهها عادت دارند كه تنها به همان
يك درصد اشكالات ميپردازند. اين هم شايد ناشي از رويكردهاي سياسي برخي از
رسانهها باشد كه اينگونه به اين مسائل ميپردازند كه جاي تاسف دارد.»
ايازي همینطور دربارهی هزینهی صرف
شده برای این جشنها گفته بود که: «كل هزينه 30 شب برگزاري جشن شعبانيه در
بوستان آزادگان 2 ميليارد تومان بوده است.» او در جواب اين پرسش كاشاني هم
که اعلام كرده بود روحانيون نيز ميگويند برگزاري مراسم و كنسرت در پاركها
موجب مسجدگريزي ميشود: «خنديد و هيچ پاسخي نداد.»(خبرگزاری فارس،
25/5/90)
کلام آخر:
واکنشهای مدیران شهرداری به انتقادات
را برای چه گفتیم؟ برای اینکه دستمان بیاید عیار فاصلهی حرف تا عمل مدیران
شهرداری را. مدیران شهرداری نام برگزاری جشنهای مبتذلی را که میلیاردها
خرج آن شده- تنها جشنهای یک پارک بیش از 2میلیارد- «لبیک به ندای رهبری»
میگذارند و در برابر انتقادات، یا آن را به اختلافات سیاسی ربط میدهند یا
حتی در برابر انتقادات روحانیون لبخند میزنند و کل ماجرا را به مضحکه
میگیرند.
جشنهای مذهبی برگزار شده توسط شهرداری
معیار و میزان خوبیاند برای بدست آوردن ضربهای که «مدیریت پیمانکاری»
شهرداری به عرصهی فرهنگ خواهد زد. شهردار محترم تهران تمام تصورشان از
پیشرفت، ساخت هرچه بیشتر پل و بزرگراه است و این هدف را هم با تقسیم کردن
پروژههای مختلف به پیمانکاران دانهدرشت دنبال میکنند. حال تصور کنید
چنین رویکردی در مدیریت به عرصهی فرهنگ آن هم در سطح ملی تعمیم پیدا کند،
آنوقت با اوضاع به هم ریخته و سیستم بیسر و صاحبی مواجه خواهیم شد که تمام
هم و غمش برگزاری برنامههای مختلف تبلیغاتی با هزینههای چندین
میلیاردیست بیآنکه اساسا دغدغهای برای محتوای برنامه و تاثیر آن بر
فرهنگ مردم داشته باشد. این تازه اوضاع حوزههای غیر از سینما و تاتر و
موسیقی و کتاب و ..... است که خود داستان مفصلی دارد تبعات حضور چنین
جهتگیری در راس مدیریتی آن.
ادامه دارد.......