2. فرهنگ و معارف موجود در نصوص و سنتهای رسیده به ما، باید در قالب زبان زمان و ابزارهای موجود به جامعه انتقال پیدا کند تا فرایند تربیت نسلها و افراد مختلف آن بخوبی و جامعیت لازم صورت پذیرد. در دنیای امروز، از آنجا که نقش تربیتی مراجع تربیتی تغییر کرده و رسانهها از ضریب نفوذ و ضریب تأثیرگذاری بیشتری نسبت به خانواده، مراکز تحصیلی و گروه دوستان برخوردار هستند، قاعدتاً بعد تربیتی آن نیز اهمیت مافوقی دارد. به نوعی که میتوان رفتارهای دینی و اخلاقی مد نظر را در قالب برنامههای مختلف رسانههای گوناگون موجود در آورد و با انتقال آن به جامعه، توقع این را داشت که در میانمدت و بلندمدت رفتار مذبور در بین افراد جا بیافتد و در زمان مخصوص به خود، آن نوع رفتار را از خود بروز دهند.
3. دو شب پيش که برنامۀ نود بخش ویژهای برای فوت ناصر حجازي تهیه دیده بود، دقیقاً معرف رویکردی سکولار و دور از معارف اسلامی تهیهکنندگان و برنامهسازان رسانۀ ملی بود. انگار تنها چند نفری اهل دین و ایمان در صدا و سیما یافت میشوند که دغدغۀ دین دارند و آخر فعالتهایشان نیز میشود به سوی خدا و زلال احکام. اما غافل از اینکه مخاطب عام و میلیونی رسانۀ ملی وقتی پای برنامههایی مثل برنامۀ نود مینشینند، چیزهایی را به طور ناخودآگاه میآموزند که تأثیر بیشتری بر ایشان دارند. در این شرایط، برنامۀ نود برای اینکه کاری برای رحلت ناصر حجازی کرده باشد، بجای اینکه با رویکرد دینی و اسلامی با این واقعه برخورد کند و از این اتفاق، درس زندگی بگیرد، و بجای اینکه برای شادی روح ناصر حجازی کاری بکند و در قالب طرحی مییلیونها صلوات نثار روحش بسازد، برنامه میگذارد که اگر ایشان را دوست دارید به فلان شماره پیامک بزنید. آخر این کار در کجای منظومۀ اسلام قرار میگیرد؟ آخر این کار کجا به درد روح تازه از دست رفتۀ ناصر حجازی میخورد؟ آیا نوجوانی و جوانی که در این محیطهای رسانهای، هویت و شخصیت خود را پیدا میکند، با این نوع برنامهسازی به ادم دینی تبدیل میشود؟ آیا پخش دست زدن هواداران ناصر حجازی در زیر منزل وی، برخوردی دینی است که رسانۀ ملی ما اقدام به پخش آن میکند؟ آیا تیغ تیز نظارت صدا و سیما فقط بلد است برنامهای مثل دیروز، امروز، فردا را قیچی کند و در این چنین برنامههایی که در فضای احساسی شدیدی ساخته شده و طبق اصول رسانه، از تأثیرگذاری زیادی برخوردار است، به درد هیچ چیزی نمیخورد؟ آقای فردوسیپور، شما بلد نیستید فقط یک صلوات برای ایشان بگیرید؟ آیا با یکی-دوبار گفتن "فاتحه" برای ناصر حجازی، آن هم با لحنی بیروح که گویی این کار را از سر اجبار مدیران تولید انجام میدهند، رسالت دینی رسانۀ ملی انجام میشود؟ آیا این همان رسانهایست که به قول حضرت امام قرار است منادی دردهای پابرهنگان تاریخ باشد؟ همۀ اینها یعنی هنوز خیلی ماند رسانۀ ما دینی که بماند، حتی ملی شود. یکی به داد فرهنگ عمومی متأثر از این رسانه برسد.
4. اگر غربیها در مرگ عزیزشان یک دقیقه سکوت میکنند، به این خاطر است که یا الگویی در این زمینه ندارند یا الگویشان به هر دلیلی همینی هست که هست. اما ما که در دین مبین اسلام از آب خوردن تا آب کشیدن الگو داریم، چرا باید در زمینۀ پدیدۀ مرگ، آن هم با این وسعت معرفتی که درش نهفته هست، از الگوی خودمان دوری بگزینیم و ادای چهار تا فرنگی و فرنگیمآب را دربیاوریم؟ آیا همۀ اینها به این دلیل نیست که شناخت و ارداۀ ما معطوف به اسلام نیست. و از همه بدتر، کنندۀ این اشتباه بزرگ است که اصلاً از آن توقع چنین رفتارهایی نمیرود. امیدواریم در دیگر برنامههایی که برای فوت ناصر حجازی عزیز و دیگران رفتگان آینده تولید میشود نه تنها اثری از الگوهای بیمعنی و نامأنوس غربی نباشد که شاهد بازگشتی به سوی رفتارهای دینی خودمان باشیم. یادمان باشد ناصر حجازی و ناصر حجازیها، بجای پیامک و کف زدن، نیازمند دعا و صلوات و نماز ما هستند.
بولتن نیوز