خواص بسیاری در آن روزهای سخت در کارنامه خود مهر مردودی را دیدند و جالب اینجاست که هنوز هم عده ای از دوستان خودی از پذیرش این مهم سرباز می زنند.
به گزارش 598 به نقل از بولتن نیوز، اظهارات اخیر وزیر محترم اطلاعات پیرامون نقش آقای هاشمی و آقای خاتمی در جریان فتنه 88 – که تنها یادآوری گوشه ای از حقایق بود- نمونه ای از مردودی خواص و عدم پذیرش دوستان خودی بود که در گفتگو با «مهدی محمدی»(کارشناس مسائل سیاسی) به بحث و تبادل نظر راجع به آن پرداختیم.
بولتن: نقش راهبردی هاشمی و خاتمی در فتنه 88 چه بود و اظهارات وزیر اطلاعات در روزهای اخیر بر چه مبانی استوار بود؟
نقش آقای هاشمی در جریان فتنه سال 88 در همه ارکان آن دیده می شود و اگر به سه رکن اصلی فتنه بنگریم، در خواهیم یافت که از ابتدای القای توهم تقلب به آقای موسوی و بالا بودن آرای وی از آرای اعلام شده توسط آقای هاشمی صورت پذیرفت بنابر این رکن اول فتنه و قلب آن که القای تقلب در انتخابات بود، توسط هاشمی رقم خورد و کپی رایت آن از آن هاشمی می باشد.
رکن دوم فتنه آشوب ها و اعتراضات خیابانی و تبدیل انتخابات به کودتا بود که در این رکن نیز هاشمی نقش پررنگی دارد و پسر آقای هاشمی هر شب با دادن پول به فعالان فتنه در تهران موجب گسترش آن می شد که مدارک فراوانی دال بر این موضوع وجود دارد که تا همین امروز نیز پسر ایشان از حضور در دادگاه و پاسخ سر بازده اند و از دادگاه فرصت خواسته است.
مضاف بر اینکه اطلاعات وارده به آقای موسوی عمدتا از سوی تیم های امنیتی آقایان خاتمی و هاشمی به ایشان می رسید که این موضوع نیز به افزایش حجم آشوب ها کمک می کرد.
رکن سوم فتنه سال 88 القای فروپاشی ساختاری نظام بود که از نامه 19 خرداد ایشان به رهبر انقلاب آغاز شد و این گمان را برای ضدانقلاب به وجود آورد که نظام در بالاترین سطح خود دچار شکاف و اختلاف شده است و این بهترین فرصت برای آمدن به خیابان ها و انتقام گرفتن از نظام است.
بنابر این موارد شاهد آن هستیم که آقای هاشمی در هر سه رکن فتنه که عبارتند از ادعای تقلب، آشوب های خیابانی و ایجاد شکاف در ساختار حاکمیتی، نقش تعیین کننده ای دارند و اظهارات وزیر محترم اطلاعات در این باره کاملا درست است.
به نظر من وزیر اطلاعات در حق آقای هاشمی لطف کرده اند چرا که تنها قسمتی از مسائلی را که پیرامون آقای هاشمی می توان گفت را مطرح کردند و به همین مقدار بسنده کردند.
بولتن: آیا وزیر اطلاعات صرفا با توجه به نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری و امکان حضور هاشمی و خاتمی در انتخابات این موضوع را مطرح کردند یا دلیل دیگری در کار بود؟ و اینکه چرا تا به امروز هم تعدادی از افراد و مسئولان نمی خواهند که نقش آقای هاشمی را در جریان فتنه بپذیرند؟
در ابتدا باید این نکته را در نظر بگیریم که آقای هاشمی و آقای خاتمی عملا از صحنه سیاسی کشور اخراج شده اند چرا که یک حماسه سیاسی در سال 88 را به یک کودتا و یک فرصت مهم را به یک تهدید بزرگ برای نظام تبدیل کرده اند و هر آنچه که دشمنان از سال 88 به این سو انجام داده اند به دلیل این بوده است که آنها تصور می کردند که فضای داخلی و ساختار نظام دچار سستی و آشفتگی شده است.
به نظر بنده این افراد(آقای هاشمی، آقای خاتمی و افراد منتسب به آنها) نه تنها در انتخابات ریاست جمهوری بلکه در هر آوردگاه سیاسی دیگر نیز صلاحیت حضور ندارند و برای این کار حتی اگر توبه هم بکنند مستلزم آن است که مسیر طولانی را برای کسب اعتماد از مردم و رهبری برای جنایتی که در حق آنها شد را طی نمایند و این در حالی است که آقای هاشمی همچنان انتظار دارد که نظام به خاطر برخورد او در حوادث سال 88 به او جایزه بدهد.
این سخنان وزیر اطلاعات نیز یک یادآوری بود که در گذشته چه اتفاقاتی حادث شد و یک آدرس مهم بود که در صورت غفلت مجددا شاهد چه حوادثی خواهیم بود.
بولتن: عده ای بر این باورند که دیدارهای آقای هاشمی با خانواده کشته شد گان حوادث و بازداشت شد گان در راستای کمک به نظام و آرام کردن آشوب ها بود!
تا چه میزان این تحلیل قابل پذیرش و باور است؟ به نظر شما این اقدامات در جهت تامین منافع انقلاب بود یا در جهت ایجاد شکاف در ساختار؟
اینکه این دیدارها در جهت تامین منافع نظام و انقلاب بوده است بیشتر به یک شوخی شباهت دارد چرا که زمانی این دیدارها در جهت منافع انقلاب بود که این افراد به خانواده انقلاب می پیوستند اما این در حالی بود که نه تنها این اتفاق به وقوع نپیوست بلکه آقای هاشمی از آنها تاثیر پذیرفت.
وقتی امروز به ادبیات سیاسی آقای هاشمی مراجعه می کنیم در می یابیم که همان حرف های ضد انقلاب که عبارتند از بحرانی بودن کشور، مسئول بودن رهبری، سازش در برابر دشمن و ... از زبان ایشان نیز شنیده می شود.
ضد انقلاب موفق شده است که آقای هاشمی را به بازی خود وارد کند و هم رفتار و هم گفتار سیاسی ایشان را تحت تاثیر قرار دهد.