به گزارش 598 به نقل از خبرگزاری فارس، امروز بیستم تیر 1376، ورزشگاه آزادی مملو از تماشاگر و همه چیز برای آخرین بازی فرشاد آقای گل مهیاست.
هوای تهران گرم و شور و حالی که هواداران به دربی همیشه داغ پایتخت دادهاند، دمای ورزشگاه آزادی را گرمتر از حد ممکن کرده است.
فرشاد پیوس، مرد باتعصب سرخها، قرار است امروز بازی خداحافظیاش را برابر دیدگان دهها هزار تماشاگر متعصب که آن روزها هنوز به نشانه اعتراض به زمین صندلی پرتاب نمیکردند! برگزار کند.
همه به زمین میآیند، فرشاد آخرین ضربهاش که اتفاقا خیلی هم زیبا از کار درمیآید و مثل جوانیهایش بوی گل میدهد را به توپ مینوازد و بعد از آن... خداحافظی از مستطیل سبز...
انگار راست میگویند که فوتبالیستها دو بار میمیرند، فرشاد حالا دارد این مثل معروف ورزشیها را تجربه میکند.
او میخواهد لباسش را به جوانی بدهد که لیاقتش را دارد، هم متعصب است و هم لایق.
این جوان جویای نام، کسی نیست جز مهدی مهدویکیا، پسر کوتاه قامت اراکی که میخواهد روزی به اسطوره فوتبال ایران تبدیل شود.
فرشاد شماره 17 را از تن درمیآورد و کسی را شایستهتر از این پسر مودب و خوشاخلاق نمیبیند که بخواهد یادگار سالهای خوش فوتبالش را به او بدهد.
مهدی اول خجالت میکشد که لباس این بازیکن بزرگ را بر تن کند، اما بعد، گویی این اعتماد به او قوتقلبی افزون میدهد.
گل اول دربی به یادماندنی خداحافظی فرشاد را «ادو» میزند، ادموند بزیک.
و گل دوم را هم مهدی مهدویکیا میزند، با لباس فرشاد و به افتخار فرشاد.
بهنام طاهرزاده جوان که انگار فقط برای ثبت شدن نامش در تاریخ دربیهای سرخابی، به پرسپولیس آمده و دیگر جایی از او نام و یادی نیست، گل سوم را میزند تا بزم دربی سرخها، در روز خداحافظی «آقای گل» کاملتر شود و پرسپولیس سه بر صفر از سد حریف دیرینه بگذرد.
***
راست میگویند که تاریخ همیشه در حال تکرار است. 16 سال از آن روزها میگذرد.
حالا شماره دوی دوستداشتنی پرسپولیس، در جایگاهی حتی رفیعتر از فرشاد ایستاده و میخواهد مثل او از دنیای فوتبال خداحافظی کند.
در این گذر، تجربههای زیادی اندوخته و افتخارات زیادی را در فوتبال ایران به نام خود سند زده است. از حضور درخشان در تیم ملی گرفته تا حضور مثمرثمر و با تداوم در یکی از معتبرترین لیگهای فوتبال جهان.
او امروز مهدی مهدویکیاست، از نظر تجربه و افتخارآفرینی با مهدی سال 76 خیلی تفاوت دارد اما تنها چیزی که در او تغییری نکرده، بیحاشیهبودن، اخلاق خوب و ادبش هست.
بعد از سالها حضور در لیگ اروپا، سالهای پایانی فوتبالش را در پرسپولیس سپری کرد تا با لباس تیمی که مطرح شد و روانه اروپا، از دنیای فوتبال خداحافظی کند.
***
مهدی مهدویکیا روز اول مرداد 1356 در یک خانواده پرجمعیت در شهر ری به دنیا آمد. خانوادهای که اصالتا اراکی است.
او از همان ابتدا مثل خیلی از هممحلیها و هم سنوسالانش، فوتبال را به عنوان سرگرمی مورد علاقهاش برگزید با این تفاوت که بعدها آن را به عنوان ورزش حرفهای و در واقع یک شغل ادامه داد.
اولین باشگاهی که مهدی به آن پیوست بانک ملی بود، تیمی که آن روزها بازیکنان بزرگی را در خود جای داده بود. وقتی به پرسپولیس آمد، ابتدا وضعیت خیلی خوبی نداشت اما رفته رفته با نشان دادن شایستگیها و پشتکار فراوانش، و البته اعتماد استانکو پیرمرد خوشاخلاق کروات که با شال قرمزش در خاطرات پرسپولیسیها حک شده، جایگاه لازم را در تیم به دست آورد و با همین روحیه به تیم ملی هم رسید.
دو گل زیبایی که او در شهر دالیان، به تیم ملی چین زد، تاثیر زیادی در سرنوشت او داشت و مهدی را به اروپا کشاند.
اولین مشتری بازیکن خوشاخلاق سرخها، بوخوم بود (سال 1998)که اتفاقا آن روزها یکی از سنگینترین قراردادهای فوتبال ایران به شمار میرفت.
امیر عابدینی مدیرعامل وقت پرسپولیس، چندی پیش در مورد رقمی که از قرارداد مهدویکیا با بوخوم به این باشگاه رسید، به فارس گفته بود: «مهدی مهدویکیا قراردادش 2 میلیون مارک بود، کل بودجه سال 79 -80 پرسپولیس، من آخرین سال مدیریتم را میگویم 940 میلیون بود. آن زمان مارک 250 تومان بود که ما در سال اول یک میلیون مارک برای مهدویکیا گرفتیم. میشود 250 میلیون تومان. سالی که من بودجهام 700 میلیون بود این رقم عایدم شد نه سالی که بودجه باشگاهم 940 میلیون بود. زمانی که من رفتم، 800 هزار مارک دیگر آمد به باشگاه. آن موقع، مارک شده بود 400 تومان یعنی 320 میلیون تومان که عباس انصاریفرد و علی پروین آن را مدیریت کردند و پولش دیگر به من وصال نداد.»
مهدی بعد از بوخوم به هامبورگ (1998) پیوست و بهترین دوران فوتبالش را در این تیم خوب بوندسلیگا سپری کرد.
محبوبیت او در این باشگاه به حدی بود که مردم لقب «موشک» دادند، موشک ایرانی!
در همین سالها او همراه با تیم ملی فوتبال نیز روزهای درخشانی را سپری کرد و در دو جامجهانی 1998 فرانسه و 2006 آلمان حضور داشت.
در سال 2003 نیز عنوان بهترین بازیکن آسیا را از آن خود کرد.
زمانی که هدایت تیم ملی فوتبال به علی دایی سپرده شد، دایی بازوبند کاپیتانی تیم ملی را به بازیکن باتجربه تیمش داد.
مهدی بعد از هفت سال حضور درخشان در هامبورگ، به اینتراخت فرانکفورت پیوست و دو فصل نیز در کنار این تیم بود تا بعد از 11 سال حضور در بوندسلیگا، سطح اول فوتبال اروپا، بار دیگر به ایران بازگردد.
او ابتدا پیراهن تیم استیلآذین را به تن کرد، بعد از آن در کنار تیم داماش گیلان بود و بعد با توجه به اینکه میخواست لباس سرخ پرسپولیس، آخرین لباسی باشد که بر تن میکند، به تیم سابقش پیوست و با وجودی که به جبر شناسنامه، جزو بازیکنان پا به سن گذاشته محسوب میشد اما مانند یک جوان و حتی گاهی پرتوانتر از یک جوان امروزی، برای پرسپولیس مفید بود.
کارنامه فوتبالی مهدی مهدویکیا میگوید که او هیچوقت کمفروشی نکرده و هر چه در توان داشته برای موفقیت تیمش به کار بسته است.
***
فردا (یکشنبه) دو تیم پرسپولیس و سپاهان فینال جامحذفی را برابر هم برگزار میکنند.
مهدی تصمیم خود را گرفته، با وجودی که خیلیها معتقدند او هنوز هم میتواند در میدان حاضر شود، میخواهد به داستان بازیگریاش در مستطیل سبز پایان دهد.
پایان نزدیک به 2 دهه افتخار... دو تیم پنج دقیقه پیش از آغاز بازی به صورت نمادین به مصاف هم میروند تا مهدویکیا با بوسه زدن بر چهار گوشه زمین برای همیشه کفشها را به دیوار خاطراتش بیاویزد.
و اینچنین داستان نزدیک به 2 دهه افتخار مرد خوشاخلاق و بیحاشیه فوتبال ایران بسته خواهد شد و باید دید مثل آن روز که مهدی و دو همتیمیاش به افتخار فرشاد پیوس سه گل به حریف دیرینه زدند، آیا پرسپولیسیهای امروزی به افتخار مهدی میتوانند جام قهرمانی جام جذفی فوتبال ایران را به این باشگاه اختصاص دهند تا خداحافظی مهدویکیا را نیز مانند خداحافظی فرشاد به یاد ماندنی کنند؟