زماني كه تك ستارههايي از جهان ادبيات در كشور ما درخشش خود را به رخ
مخاطبان كتاب كشيدند و آثاري چون «عقابهاي تپه شصت» يا «سفر به گراي 270
درجه» پس از يك دهه از دل هشت سال دفاع مقدس جوشيدند، ناظران حوزههاي
فرهنگي از اين اتفاق ديرهنگام به تكامل، پختگي و واكنش معقول نسبت به جنگ
تعبير كردند. آنها اين كندي و زايش با تأخير را به فال نيك گرفتند و
كتابهاي برآمده از جنگ جهاني دوم و حتي توليد فيلمهاي فاخر از اين حادثه
بزرگ را گواه گرفتند كه نيم قرن بعد به دست مخاطب رسيدند.
ما كه بخشي از ادبيات و سينمايمان در سالهاي گذشته «تابع نعل به نعل»
مطابق تحرك ادبيات و سينماي غربي حركت كرده و هر عملي را كه از آنها سر
ميزند، مبارك و موفق قلمداد ميكند، گمان ميبرد كه اگر آنها پس از گذشت
سالها از جنگ جهاني دوم فيلم ميسازند و ادبيات توليد ميكنند، ما هم بايد
اجازه دهيم كارهاي فاخر انقلاب و دفاع مقدس، چند دهه بعد و حتي نيم قرن
ديگر به ثمر بنشيند!
اين پندار غلط را البته آثار فراواني در حوزه ادبيات و سينما شكستند و
هرچند باز هم اين واكنشها تا اندازهاي ديرهنگام بود، اما تا حدودي يك
فاصله منطقي زماني براي فرونشست غبارها و تيرگيها، كشف حقايق و پذيرش برخي
واقعيتها سپري شد. چنانكه اگر قرار بود اثري مانند «من قاتل پسرتان هستم»
از احمد دهقان، نويسنده «سفر به گراي 270 درجه» در همان زمان منتشر شود،
اين نويسنده دفاع مقدس با هجمهاي همه جانبه روبرو ميشد و شايد به اجبار
دست از نوشتن ميكشيد! هرچند انتشار همين اثر در فاصله 16 سال پس از پايان
جنگ هم تبعات فراواني براي نويسنده داشت و نزديكترين دوستان احمد دهقان
اين كار او را برنتابيدند. حتي او متهم به رفتاري منافقانه نسبت به هشت سال
دفاع مقدس شد كه البته مجال بررسي و اعلام نظر در اين يادداشت ندارد.
امروز 33 سال از وقوع انقلاب اسلامي و 23 سال از پايان جنگ گذشته است.
كارها و نوشتههاي خوب و فاخري از دفاع مقدس روانه بازار نشر شده كه
شمارشان بسيار زياد و قابل توجه است، اما انقلاب اسلامي هنوز نويسنده ثابت و
پاي كار ندارد و جز تك رمانهايي مانند «اسماعيل» از اميرحسين فردي، كمتر
اثري در اين حوزه پاي به عرصه وجود نهاده است. البته همين نويسنده با
پايهريزي جشنواره داستان انقلاب و برگزار كردن سه دوره از آن، انتشار
رمانهايي مانند «شاه بيشين» از محمدكاظم مزيناني را موجب شده است كه پس
از اين همه سال، تعداد اين كارها همچنان اندك است.
درباره فتنه و جنگ نرم دشمنان انقلاب نيز كه وضعيت كاملاً روشن است و
نيازي به بحث و مداقه در اين حوزه نيست. جز يك مجموعه شعر و يك رمان نه
چندان قدرتمند در اين حوزه، ادبيات ما چه عرضاندامي داشت و چه پويشي از
خود نشان داد؟
اين بحثها نشان ميدهد كه ادبيات ما نسبت به رخدادهاي جهانشمولي مانند
انقلاب، دفاع مقدس و اخيراً موج بيداري اسلامي با تأخير و تعلل ظاهر
ميشود. اين در حالي است كه تنها يك روز بعد از كشته شدن «اسامه بن لادن»
مرد شماره يك القاعده به دست نيروهاي آمريكايي در پاكستان، ناشران مختلف
براي چاپ فوري كتابهاي جديد درباره بن لادن رقابت شديدي را آغاز ميكنند و
در اين بين، انتشارات انگليسي «رندوم هاوس» ـ كه سابقه نشر سالانه 35 هزار
عنوان كتاب در حوزه ادبيات داستاني دارد ـ اعلام ميكند كه مجموعه
مقالهاي درباره رهبر القاعده و تيم ويژهاي كه عمليات كشتن او را انجام
دادند، به زودي به بازار خواهد فرستاد. انتشارات فريپرس هم اعلام ميكند
كه قصد دارد يك كتاب الكترونيكي در سريعترين زمان ممكن درباره بن لادن به
بازار بفرستد. همزمان انتشارات سنت مارتين پرس هم در تلاش است كتابي با
عنوان «ششمين تيم ويژه عمليات هوايي و دريايي: خاطرات يك تيرانداز ويژه»
روانه بازار نشر كند. توجه داشته باشيد كه اين كتاب قرار بود بيست و چهارم
مه (فردا سوم خرداد) به بازار بيايد، ولي ناشر كتاب آن را ظرف يك هفته پس
از مرگ بن لادن روانه بازار كرد.
توجه داشته باشيد كه فاصله زماني انتشار اولين كتاب درباره دستگيري
عبدالمالك ريگي، حدود 14 ماه است و وقتي كتابي با عنوان «در چنگال عقاب»
نوشته ميشود، ناشران براي انتشار آن اين دست و آن دست ميكنند و نهايت در
يك سكوت خبري و اطلاعرساني خنثي، اين كتاب در يك مؤسسه انتشاراتي بينام و
نشان به دست چاپ سپرده ميشود.
در چنين شرايطي چگونه ميشود انتظار داشت، ادبيات ما در مسير بيداري
اسلامي به امداد و همراهي برخيزد و پرچمدار فرهنگي اين جريان عظيم و گسترده
شود؟ در يادداشت قبلي هم اشاره شد كه نويسندگان ما براي اين هدايتگري
تربيت نشدهاند و ساختار فرهنگي ما نسبت به سرعت عمل آن دسته از اهالي قلم
كه واكنش سريعتر و بهتري در اين باره دارند و صاحب انديشههاي پيشرو
هستند، كاملاً خنثي عمل ميكند.
به نظر ميرسد علاوه بر توجيه مناسب نويسندگان از سوي تشكلها و
نهادهايي مانند انجمن قلم ايران، گلوگاههاي نشر نيز بايد آماده پذيرش اين
عكسالعملها باشد. همكاري و تعامل دستگاههاي دولتي براي حمايت مادي و
معنوي از اين پويش، ضرورتي غيرقابل انكار است و به نظر ميرسد به جاي حمايت
از كتابهاي بيارزش و توليد فلهاي آثار غيرخواندني با هزينههاي گزاف،
بايد نگاهها به سمت توليد آثاري معطوف شود كه از زير دست نويسندگان محبوب،
خوشاقبال و خوشسابقه بيرون ميآيد و واكنش بيفاصلهاي نسبت به
پديدههاي روز از جمله موج بيداري اسلامي دارد.
--------------------------------------
يادداشت از: ايمان شهروي
--------------------------------------