کد خبر: ۱۲۸۶۰
زمان انتشار: ۱۷:۰۵     ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۰
به گزارش 598 به نقل از پانا، هزاران تن از شهروندان عراقی در حمایت از امام خمینی (ره) در مرکز بغداد پایتخت عراق دست به تظاهرات زدند.

اخبار رسیده از بغداد حاکی از آن است که ظهر روز گذشته پس از برگزاری نماز جمعه، هزاران تن از شهروندان عراقی در حمایت از بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام خمینی (ره) دست به تظاهرات زدند.

گفته می شود این تظاهر کنندگان خواستار برخورد جدی با "حیدر الملا" سخنگوی "حزب العراقیه" به دبیرکلی "أیاد علاوی" نخست وزیر پیشین عراق شدند. این تظاهر کنندگان خواستار برکنار "حیدر الملا" از پارلمان عراق و نیز عذرخواهی رسمی وی از جمهوری اسلامی ایران شدند.

در همین حال یکی از شرکت کنندگان در این تظاهرات گفت: اظهارات وقیحانه و توهین آمیز این نماینده پارلمان عراق، موجب ایجاد تنش میان دو کشور شده و وحدت میان مسلمانان را بر هم می زند. "الملا" باید هر چه سریع تر اظهارات خود را پس بگیرد و از جمهوری اسلامی ایران عذرخواهی کند.

شایان ذکر است "حیدر الملا" هفته گذشته طی اظهاراتی وقیحانه بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران را مورد اهانت قرار داده بود.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۲
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
ارسال نظرات
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۰:۳۱ - ۱۰ خرداد ۱۳۹۰
۰
۰
افرین برغیرت دینی ملت عراق درشهربغداد
پاسخ
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۱:۰۸ - ۱۳ خرداد ۱۳۹۰
۰
۰
هنوز و تا همیشه بی قرینه! دکتر غلامعلی رجایی
باز سالروزارتحال ملکوتی امام فرا رسید و سیل واژه ها و خاطره ها به من هجوم می آورند و من درمانده تر از همیشه در زمانه ای که لحظه به لحظه از سیره آن عزیز همیسشه عزیز دورتر می شویم - که نمونه اش دفن شبانه هاله سحابی رحمه الله علیهاست - نمی دانم از خمینی چه باید بنویسم که قلم و آنکه این امانت را به من و امثال من سپرد مرا لعنت نکند !
بارها گفته ونوشته ام که اگراجازه بدهیم امام تاریخ بشود و اگر با رویکردی که بعضی از ما در تبیین سیره ایشان داریم امام را تبدیل به تاریخ بکنیم به امام و مردم خیانت کرده ایم.
تبدیل امام به تاریخ یعنی اینکه حضرت خمینی کی به کجا رفت وکجا نشست وچگونه راه رفت و چه سان وبا چه کسی غذا خورد و چه گفت وچه خورد و چه شنید وکی خوابید و کی خندید وکی به خشم آمد وکی از خواب برخاست وکی به نمازایستاد و چه عطر و ادوکلنی زد و...
تبدیل امام به تاریخ یعنی حتی اکتفا به بیان مبارزه امام بر علیه شاه در عرصه های مختلف از جمله مخالفت با اصلاحات ارضی و لایحه انجمنهای ایالتی ولایتی و فاجعه فیضیه با آب و تاب سخن گفتن
تبدیل امام به تاریخ یعنی از تبعید امام دم زدن از حوادث مهاجرتش به پاریس سخن گفتن
تبدیل امام به تاریخ یعنی ازخاطرات بازگشت شکوهمند امام به کشور سخن گفتن و از لحظات تلخ وداع میلیونی مردم با پیکر او دم زدن
تبدیل امام به تاریخ یعنی..
اما از کاربرد سیره او و لزوم تحقق آن بخش از آن که از حقوق مردم – هر که باشند- در برابر حکومت سخن می گوید در حال حاضرهیچ نگفتن و دم فروبستن ومصلحت رادر سکوت وخاموشی دیدن و در یک کلام بر ساحل عافیت نشستن است و زندگی را کاسبی کردن!
با اینکه این همه از امام نوشته ام اما احساس می کنم چقدردرمانده ام که باید از مردی بنویسم که تجسم غیرت اللهی بود.
چندی پیش که جلد اول اسناد مبارزاتی امام که مجموعه ای 22 جلدی است رامی خوانم به سندی برخوردم که باعث تعجب من شد واحساس کردم هنوز من وما این اعجوبه قرن بیستم که سایه اش هنوز وتا سالها دراین قرن برسربشریت سنگینی می کند را نشناخته ایم .در آن سند نوشته شده بودپس از اینکه امام شنید رژیم شاه، رژیم جعلی اسرائیل را به رسمیت شناخنه است از فرط ناراحتی بیمارشد!
متن سند این است:
شماره 12477/20 ه3
تاریخ 30/1/41
به 316
از20 ه3
موضوع شیخ حسین لنکرانی
نامبرده بالا درتاریخ 26/1/41 در جلسه ای که در منزل محمدحسن طاهری اصفهانی با شرکت سید محمدرضاسعیدی وشیخ حسین کاشانی تشکیل گردیده بود مطالبی درباره رابطه قبلی که باخمبنی داشت بیان نمود.مشارالیه اظهارداشت مدتی خمینی درکرج بود من همه روزه پیش او می رفتم .موقعی که ایران می خواست اسرائیل را به رسمیت بشناسد مرحوم حاج آقاحسین بروجردی و همه مردم ناراحت بودند خمینی درکرج بود و قرار شد که من به تهران آمده انقلاب را شروع کنم و خمینی نیز شخصی را نزد بروجردی بفرستد واز او نیز کمک بخواهد.برای این منظورخمینی مجتهدی تبریزی را نزد اقای بروجردی به قم فرستاد موقعی که مجتهدی برگشت اظهار داشت که آقای بروجردی از شناسایی یهود خیلی ناراحت و داغتر ازمابود ولی عصر همان روز کسی از تهران آمد و با اوملاقات کرد. پس از این ملاقات آقای بروجردی سرد شد و گفت من دخالت نمی کنم.خمینی هم خیلی ناراحت و چند روزی مریض شد به طوری که دکترها گفتند شوک سختی به او وارد شده است .لنکرانی در دنباله اظهارات خود اضافه نمود روزی در منزل تیراندازی می کردم خمینی وارد شد.بعضی ها گفتند به آقای خمینی بگو تیراندازی کند وی آمد و یک تیر به هدف زد .حاضرین خواستند که تکرار شود ولی من مانع شدم.
(سیر مبارزات امام خمینی در آیینه اسناد به روایت ساواک /ج1/ص61 ، موسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی / چاپ اول/تهران/ 1386 )
- حرمت مراجع راپاس می داشت. خود را محور مرجعیت نمی دانست واز اینکه مرجعی بزرگترین، اصلی ترین ومهمترین دستاورد ا نقلابش یعنی تئوری ولایت فقیه رابرنمی تابد این برنتافتن نه در اوتغییری در عقیده و رفتارنسبت به آن مرجع ایجاد می کرد و نه از حرمت مرجعیت آن مرجع چیزی نزد اومی کاست.
چند روز پیش که خاطرات مظلوم این روزها وماهها! آیت الله هاشمی رامی خواندم به مطلبی در این باره برخوردم.
درروز نوشت جمعه 14 اسفند سال 1360 جناب هاشمی آمده بود :
عصر، احمدآقا آمد و نوار سخنان آقای (آیت الله العظمی محمدرضا) گلپایگانی را آورد و گوش دادیم، به شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه اعتراض دارند و از مجلس می خواهد که درتشخیص ضرورت و موضوع احکام ثانویه دقت و وسواس داشته باشند ولی با خضوع و احترام صحبت کرده اند. من هم در نماز جمعه از ایشان تشکر کردم، قرار شد با مشورت امام سخنان ایشان پخش شود. احمد آقا اطلاع داد که امام موافقند. ( خاطرات سال60 –عبور از بحران - ص500)
بزرگ بود وبزرگ زاده و چون چنین بود مردم را بزرگ می خواست ومی دانست.
- مردم ،حتی اگر با او مخالف بودند در زمان حکومنش آسوده بودند واین از آن جهت بود که هرگزخود را با دین یکی نشناخت و فرامینش را محض دین ندانست.
در روزگار اوحریم وحرمت شخصی مخالفین بغایت پاس داشته می شد و زندان تنها نسخه درمان مخالفت مخالفین و انتقاد منتقدین نبود.
گاه که در روزگار اومی شنید که حریمی شکسته شده وحرمتی نادیده گرفته شده بسیار به خشم می آمد واین رابرنمی تافت.
به کسانی که با او کار می کردند – حتی اگر گاه در نظر وعمل با اوهم عقیده نبودند- بسیارمحبت می کرد.این از آن جهت بود که بسیار برنفس خود مسلط وحریف آن شده بود.
چند شب پیش که درمصاحبه ای تلویزیونی شرکت داشتم مجری سوال هوشمندانه ای کرد وازمن پرسید: بنظر شما امام چرا امام شد؟ به اوگفتم این سوالی است که سالهاست من از زبان خود امام - ونه دیگران- به دنبال پاسخ به آن هستم به اوگفتم مدتها با تحقیق وتفحص در صحیفه نور به دنبال کشف این فرمول بودم که چه عواملی خمینی را خمینی کرد؟ وبه عبارت دیگرچه شد که خمینی خمینی شد؟برخی ازعلل وعوامل - که بعضا به خود امام هم ارتباط مستقیمی ندارند- اینهاست:
1- امام کسی بود که حریف خودش شد .اوهمواره وتا آخرین لحظه عمر مبارکش امیر نفس خود شد .
2- اگرچه بخشی از ویژگیهای امام اکتسابی بودند اما بخش عمده ای از آنها موهبتی وبخشی ازسوی حضرت حق بودند.
3- مشیت الهی براین قرار گرفت که در میان مردان بزرگ الهی دیگر قبل ومعاصرو بعد ازاین مرد بزرگ تنها او باشد که بتواند از مواهبی که به او داده شده - که به دیگران یا داده نشده یا کمتر داده شده- بخوبی در جهت بیداری مردم وعزت بخشیدن به دین الهی استفاده کند.
4- مردم ایران به اعتقاد من اگر امام در میان مردمی جز ایرانیان شریف وعزیز بود خمینی بود ولی نه این خمینی ! امامی که 14 سال درمیان مردم عراق زندگی کرد و هرگز وهرگز برای او در پیاده شدن احکام الهی ودفع شرستمگران بین ایران وعراق تفاوتی وجود نداشت چرا درعراق انقلابی بپا نکرد و از مردم و مراجع موجود درعراق نخواست برعلیه حکومت فاسد وجبار حزب بعت برخیزند؟
5- این یک حقیقت آشکار است که بخشی ازشخصیتی که ما امروز بنام خمینی می شناسیم مدیون ایرانی بودن نهضت اوست ومردمی که حاضر شدند برای تحقق حرفهای او جان ومال وجوانانشان را بدهند.و این امرمهمی است. این یک واقعیت تردید نا پذیراست که اگر مردم ایران به ندای جمهوری اسلامی خواهی امام لبیکی سرخ نمی گفتند و با تمام وجود بازگشت او را به کشور خواستار نمی شدند و در این راه برترین متاعی را که جانشان بود درطبق اخلاص نمی نهادند خمینی هرگز به ایران باز نمی گشت .او نه تنها دیگر روی ایران را نمی دید وقدم به خاک کشورش نمی گذاشت بلکه می بایست آنگونه که خود گفته بود در مبارزه با شاه کشور به کشور یا فرودگاه به فرودگاه می گشت.
برای قربانی شدن در راه دین بی تابی می کرد و هم از این جهت بود که بی هراس از بد آمدن این وآن در کمال شجاعت فتوا می داد.
- درحفظ حرمت وکرامت کسانی که با آنان کار می کرد- بسیار اهمیت قائل بود و همه چون فرزندانش برایش عزیز بودند- همواره پیشتاز بود و هیچگاه آنها رابا سکوت خود بی پناه نگذاشت.
پایان جنگ که با پذیرش قطعنامه 598 رقم خورد با شهامتی ستودنی به میدانی که در آن از هر سو تیر و ترکش اتهام وحملات بعضی به مردان جنگ و سیاست باریدن گرفته بود گام نهاد و با پذیرش مسولیت قطعنامه از آنان دفاع کرد.
- مردم در نظراوهمه یکسان ومحترم بودند وبه لحاظ برخورداری ازحقوق شهروندی تفاوتی نمی کردند با این همه به کسانی که در راه انقلاب ایثار کرد ه بودند احترام مضاعفی قائل خاص بود.درعین حال عموم مردم را ازمسولین برترمی شمرد.
یکبارکه ازاو خواستند بمناسبت شهادت فرزند وزیربهداری وقت- که در جبهه های جنگ به شهادت رسیده بود -پیامی صادرکند برآشفت وگفت چون پدراو وزیراست ازمن می خواهید پیام بدهم؟ وافزود همه شهدای این مردم فرزندان من هستند ودر نظرمن یکسانند.
- بسیار قاطع بود و اگر کسی را برای کاری مناسب نمی دید که مسولیتی رابرخلاف مصلحت به اوسپرده اند از خود عکس العمل نشان می داد.
یکبار که شنید شورای سرپرستی صداوسیمامحمد هاشمی رااز ریاست رادیو و تلویزیون برداشته وعلی لاریجانی -که از اعضای این شورا بود- رابه جای او منصوب کرده است فورا واردعمل شد و رییس جدید را که ساعاتی از صدور حکم مسولیتش نمی گذشت بدون هیچ ملاحظه ای برکنارکرد و رییس معزول قبلی را دوباره به مسند مسولیتش برنشاند.
این روزها که صدا وسیما بسیار از امام می گوید و در برنامه های مختلف از مبارزات و سیره نظری وعملی اوسخن بمیان می آورد به یاد جمله زیبایی از فیلم روز واقعه افتادم که در آن مرد نصرانی که عاشق بی تاب حسین بود پس از اینکه دید به هر جا که پا می نهد وحسین را می جوید، مردم برایش از حسین می گویند که قبل از تو حسین دراینجا خیمه زد و غذا خورد و با ما و یارانش سخن گفت و.با خود در زمزمه ای معنادارگفت:
بسیار شنیده ام که از حسین بن علی می گویند ،اما آنانکه از حسین می گویند چرا خود مثل اونیستند؟.!او تا این را گفت به اسبش هی زد و به راه خود که به سوی حسین منتهی می شد تاخت.
من منکر کارهای بعضا ارزشمند !صداوسیما نیستم وبه اهمیت نقش بعضی برنامه های آن در آشناسازی مردم با امام آگاهی دارم والبته سخت هم منتقد ومخالف یکسونگری برخی برنامه های آن - نظیربرنامه شاخص- که صدای کارشناسان درد آشنای به سیره امام وازجمله بیت امام رادر آورد- هستم.اما این راهم بخوبی می دانم که این رسانه که کاملا میلی وسلیقه ای مدیریت می شود بر خلاف بدیهی ترین اصل در سیره امام که پذیرش رای مخالف یا منتقد است با مشاهده کمترین نشانه ای حکم به ممنوع التصویر ومصاحبه بودن او می دهد ودراین مورد متاسفانه نمونه ها بسیارند.این بجایی رسیده که امروز برای دیدن حتی چند لحظه چهره نام آوران البته سبز پوش!عرصه ادب معاصر،از جمله عبدالجبار کاکایی ،سهیل محمودی ،ساعدباقری و.باید نذر ونیاز کرد!
یک سال قبل از درگذشت شاعربسیجی درد آشنا متعهد و خوش اشک محمدرضا آقاسی که از قضا ارادتش به رهبری هم شهره عام وخاص بودباهم به دانشگاه صنعتی اصفهان دعوت شده بودیم. من سختران مراسم بودم و او با همان حالاتی که همه می دانند شعر می خواند. پس از برنامه که مدعوین ما را برای شام بردند با من درد دل کرد وگفت فلانی، از وقتی در شعری به وضعیت ظاهرنامناسب بعضی مجریان صداوسیما که با هزار قلم آرایش مثل عروسک در صحنه تلویزیون ظاهر می شوند تاخته ام ممنوع التصویرشده ام!
من دران زمان بااینکه کاره ای نبودم، به دلیل روابطی که داشتم به اوگفتم این مساله را حتما بجایی می رسانم و حل می کنم که با بزرگواری خاصی گفت مهم نیست واین وضعیت باقی بود تا اینکه از دنیا رفت .خدایش بسیار رحمت کند.
اینک ماییم وامانتی که امام به ماسپرده است .تا چگونه از آن پاسداری و در راه عدم انحرافش ایستادگی کنیم، آن هم در زمانه ای که کار سیاسی کردن و سیاسی بودن بسیار پر هزینه است که گاه تاوان مرگ دارد! و ایستادن، از آن جهت که در برابربعضی خودیهاست، بسیار سخت است!
پاسخ
جدیدترین اخبار پربازدید ها