جهاننیوز با انتشار خاطرهای از حجتالاسلام هادی دوستمحمدی به نقل از کتاب تاریخ شفاهی زندگی و مبارزات آیتالله شهید بهشتی، به نقل ماجرایی جالب از تدریس شهید بهشتی در دو دبیرستان دخترانه در دوران پهلوی پرداخته است.
به گزارش 598 در این خاطره آمده است: « ... وقتی ایشان را آوردند تهران، اول بار حکم دادند بهشان، که در یک دبیرستان دخترانه ایشان بروند، تدریس کنند و هدف هم این بود که در آن دبیرستانه دخترانه اذیت میشوند، دخترها متلک میگویند. خوب آن موقع وضع لباس دخترها بسیار بد بود و ایشان هم معمم بودند، یک روحانی؛ ولی خدای متعال زیباییهایی به ایشان داده بود. قیافه و هیکل ایشان چنان جذاب بود و جاذبه داشت که با هر کسی که روبه رو میشد، او مجذوب آن وقار و هیبت و عظمت ایشان میشد. خوب ایشان را گذاشتند دبیرستان دخترانه.
وقتی ایشان وارد دبیرستان میشود، دخترها میبینند که حالا بهشان گفته بودند که دبیری مثلا فردا میآید، ولی یک مرتبه دیده بودند که یک آخوند دارد میآید، بلند شده بودند، دستهجمعی شروع کرده بودند به کف زدن. «آخوند آمد»، «آخوند آمد». حالا دبیرستان هم دبیرستان در تهران؛ از آن دبیرستانها نبود که مثلا دخترهای بازاریهای تهران باشند. دخترها، غالبا دخترهای وابستگان به دربار بودند ... اینها کف میزنند، میخندند، میخوانند و مسخره میکنند.
ایشان با کمال وقار و آرامش و طمانینه میآیند کارشان را شروع میکنند. هفته سوم از طریق خانواده دخترها به ساواک اخطار داده میشود که ایشان تمام دخترها را جذب کرده است و خطری است، احتمال اینکه این دخترها عامل فتاوی خمینی بشوند (آن زمان به امام «حاج آقا» میگفتیم اما آنها « خمینی» میگفتند، همینطور میگفتند « خمینی» به صورت اهانتآمیز ...) آنها گفته بودند که چیزی نمانده که دخترهای این دبیرستان، تمامشان عوامل پخشکننده اطلاعیههای خمینی (ره) باشند. بنابراین از آنجا برشان داشتند. البته درحالی ایشان را برداشتند که دخترها آن روز، سر و صدا کردند، گریه کردند که چرا دبیرمان را میبرید.
ایشان را بردند در یک دبیرستان دخترانه که اکثریت آنان مسیحی بودند ... به این عنوان که اذیت میشود ولی بعد از مدتی متوجه شدند که اکثریت این دخترها مجذوب روش اخلاقی و عملی ایشان شدند و لذا اندکی بعد ایشان را به مدرسه دیگری منتقل کردند. تا اینکه ایشان را از تدریس در مراکز علمی و فرهنگی آموزش و پرورش ممنوع کردند.»