کد خبر: ۱۱۹۲۰۰
زمان انتشار: ۱۱:۱۷     ۲۰ اسفند ۱۳۹۱
توی حال و هوای خودمان بودیم که گفتند: شنودهای ما از جبهه دشمن خبر دادند که آنها می‌خواهند با ۱۵۰۰ تانک ساعت پنج و نیم صبح فردا دست به یک پاتک بزنند، به همین دلیل از سوی فرماندهی دستور اکید برای عقب‌نشینی داده شد.

به گزارش 598 به نقل از خبرنگار حماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا) عملیات خیبر در طول دوران دفاع مقدس ویژگی‌های منحصر بفردی داشت که او را متمایزکرده است. آنچه پیش روی شماست خاطره‌ای از جریان آن عملیات است که از کتاب «مهتاب مرداب»روایت شده است:

 

 

توی همین حال و هوا بودیم که گفتند «شنودهای» ما از جبهه دشمن خبر دادند که آنها می‌خواهند با 1500 تانک ساعت پنج و نیم صبح فردا دست به یک پاتک بزنند، به همین دلیل از سوی فرماندهی دستور اکید برای عقب‌نشینی داده شد، اما بچه‌ها با عقب‌نشینی مخالفت می‌کردند و می‌گفتند حاضریم زیر شنی (زنجیر)‌های تانک‌ها تکه تکه شویم ولی حاضر نیستیم حتی یک قدم هم از اینجا عقب‌نشینی کنیم.

فرمانده گردان علی اکبر جلو آمد و گفت: به عنوان فرمانده از شما می‌خواهم وسایل و تجهیزات خودتان را جمع و عقب‌نشینی کنید.

یکی از بچه‌ها اسلحه را روی فرمانده گرفت و گفت: اگر بیش از این اصرار کنی سوراخ سوراخت می‌کنم، ما شهید و زخمی دادیم، بچه‌ها توی باتلاقها ماندند، این همه زحمت کشیدیم تا به اینجا رسیدیم، حالا چگونه به عقب برگردیم؟ نیروی کمکی بفرستید ما این جا را حفظ می‌کنیم.

فرمانده گردان علی اکبر گفت: امکان ملحق شدن نیروی کمکی اصلا وجود ندارد.

برادر رزمنده در حالی که دستهایش می‌لرزید و بغض گلویش را می‌فشرد گفت: توی منطقه نیرو زیاد است اگرسازماندهی بشوند با همین نیروها جلو دشمن می‌ایستیم.

فرمانده گردان علی اکبر با قاطعیت گفت: شکی در این نیست که به برکت خون سرخ شهداء و مجروحین و ایثار و از خودگذشتگی و ایمان قوی و روحیه بالای شما سربازان اسلام و قرآن، کار تا اینجا با موفقیت همراه بود، ولی باید توجه داشته باشید که با وضعیت موجود ماندن در این جا جز تلفات بیشتر چیزی برای ما در بر ندارد و مسئولین با در نظر گرفتن همه جوانب کار، تصمیم به این عقب‌نشینی گرفته‌اند و ما ملزم به اطاعت امر هستیم. برادر رزمنده با حالت شرمساری اسلحه را به زمین انداخت و بغض گلویش ترکید، همه بچه‌ها گریه می‌کردند و حاضر به عقب‌نشینی بودند.

شهید مهدی شاه‌آبادی نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی نیز وارد منطقه شد و با خیلی از بچه‌ها صحبت کرد و سعی داشت بچه‌ها را متقاعد کند، اما بچه‌ها دلبستگی عجیبی به منطقه پیدا کرده بودند و راضی نمی‌شدند که به همین راحتی مواضع به دست آمده را رها کنند. 

پس از رفتن شهید شاه آبادی، برادر حاج محسن رضائی فرمانده کل سپاه پاسداران به همراه نماینده‌ای از جانب آقای هاشمی رفسنجانی وارد منطقه شدند و گفتند خود آقای هاشمی رفسنجانی هم در عقبه، یعنی سه راهی جفیر است.

حضور آقای رضائی در کنار فرات باعث شد تا فرماندهان محور و بچه‌ها دور ایشان جمع شوند، ایشان برای بچه‌ها صحبت کردند و گفتند آقای هاشمی نماینده‌ای همراه من فرستاده و از شما خواسته‌اند که هر چه زودتر عقب‌نشینی کنید، و در آخر صحبت‌هایش هم گفت: درست است که می گویند بسیجی‌ها بی‌ترمزند ولی بعضی وقتها لازم است از ترمزتان استفاده کنید.

بالاخره به هر نحوی بود بچه‌ها راضی شدند سه کیلومتر و نیم از رودخانه فرات عقب‌نشینی کنند، یعنی برگردند به همان نقطه‌ای که در مرحله دوم و سوم عملیات به تصرف درآمده بود منطقه مورد نظر باتلاقی بود و نیروها باید تا کمر در باتلاق فرو می‌رفتند و پدافند می‌کردند، منتهی زیر این باتلاقها سفت بود و بچه‌ها را نمی بلعید. 

عده‌ای از بچه‌ها برای این منظور انتخاب شدند که تا انجام کامل عقب‌نشینی نیروها و استقرار در خط پدافندی جدید در خط از محور پدافند کنند و در پایان کار به نیروها ملحق شوند.

عقب‌نشینی آغاز شد و ما (نیروهای هلی‌برد) را زودتر از دیگران به عقبه سه راهی جفیر جهت استراحت و تجدید قوا انتقال دادند. پس از عقب‌نشینی نیروها از محور رودخانه فرات، شب آن روز دشمن آتش سنگینی بر روی آن منطقه‌ که (حالا دیگر خالی از نیرو بود) ریخت که بنا به گفته رادیو عراق و تأیید نیروهای خودی حجم این آتش حدود یک میلیون و خرده‌ای گلوله بود. به لحاظ اهمیت استراتژیکی جزایر مجنون و محور رودخانه فرات طبیعی بود که دشمن برای باز پس گیری آن دست به هر کاری بزند و این عمل را در مرحله‌های قبلی عملیات با گلوله‌بارانهای ناجوانمردانه شیمیایی نشان داده بود. 

در عقبه سه راهی جفیر پس از استراحتی کوتاه، قرار بر این شد که گردان هلی برد شامل 100 نفر نیرو، شبانه به منطقه آن طرف رودخانه فرات انتقال داده شوند تا پاتک فردا صبح دشمن را که پیش‌بینی می‌شد یک هزار و پانصد تانک زرهی در آن شرکت دارند، درهم بشکند.

ما را به صف کردند و چند تا از فرماندهان منطقه برای ما سخنرانی توجیهی کردند، یکی از فرماندهان گفت: شما را در آن، طرف فرات در وسط نیروهای خودی و دشمن در کنار پل تدارکاتی عملیاتی عراق بر روی رودخانه فرات پیاده می‌کنیم و مأموریت شما انهدام تانک‌هایی است که به عنوان پشتیبانی تانکهای عمل کننده در آن طرف پل باقی می‌مانند. 

 تانکهایی را هم که از پل عبور کرده و وارد عمل می‌شوند. ما با هواپیما و هلیکوپتر و هلی برد نیرو از بین می بریم. ضمنا توجه داشته باشید که حتی به یک نفر از شما هم قول برگشت نمی‌دهیم چرا که نمی‌توانیم کاری برای شما بکنیم،‌ لذا اکثریت شما به فیض عظیم و الهی شهادت نائل می‌شوید و اگر هم کسی از شما زنده بماند، باید با توکل بر خدا و الطاف خفیه الهی و بهره‌گیری از ایمانش از روی پل پیاده (شناور) که در نزدیکی همین پل تدارکاتی عراق است عبور کند و به نیروهای خودی ملحق شود. 

هر آرپی جی زن باید حداقل چهار تانک شکار کند. برادران مهمات به اندازه کافی همراه خودشان ببرند، در ضمن این که به وسیله برادران موتورسوار هم مهمات برایتان می‌فرستیم.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها