دخترها هم میتوانند رزمیکار شوند. حالا دیگر خیلی وقت است دیدن دختری که از این ساکهای ورزشی بزرگ روی دوشش است و وارد باشگاه ورزشهای رزمی میشود، منظره عجیبی نیست. حالا خیلی وقت است که دخترها به ورزشهای رزمی علاقهمند شدهاند، بعدتر در آن ورزشها آنقدر پیشرفت کردهاند که مربی شدهاند، بعدتر از آن هم مدال جهانی آوردهاند و بیشتر از همه باعث تعجب آنهایی شدهاند که اعتقاد داشتند؛ «دخترو چه به ورزش رزمی؟» اما از بین همه این ورزشها شاید علاقه یک دختر به ورزش نینجوتسو از همه عجیبتر باشد. نینجوتسویی که به گفته صاحبان فن، آب پاکی را ریخته روی دست همه ورزشهای رزمی دیگر و اگر همه ورزشکاران رشته های رزمی هزار فن میزنند، نینجاها هزار و یک فن میزنند. به خاطر همین و برای دیدن این هزار و یک فن، رفتیم به یک باشگاه دخترانه نینجوتسو تا ببینیم دختران نینجا باعث شادی روح لاکپشتهای نینجا شدهاند یا نه؟
به گزارش مشرق به نقل از همشهری جوان، با یکی از نینجاها وارد سالن میشویم و قرار است همین نینجای کوچولو راهنماییمان کند تا برویم پیش مربیاش. به تشک تمرین که میرسیم، میبینیم نینجا کوچولو جا مانده و نمیآید. چند لحظه ساکت نگاه میکند تا مربیاش اتفاقی نگاهش کند و بعد نینجا از او اجازه ورود به تشک تمرین را بگیرد. این درس اول است. یک نینجای واقعی آنقدر مودب است و آنقدر احترام بزرگتر را حفظ میکند که اگر مربیاش تا آخر کلاس هم او را نبیند، همانجا میماند و اجاره نگرفته وارد تشک نمیشود. بقیه نینجاها هم دقیقا همین طور هستند. تا قبل از اینکه لباسهایشان را بپوشند همهشان دختربچههایی هستند که شیطنت از سر و رویشان میبارد. با هم شوخی میکنند، حرفهای درگوشی میزنند و میخندند و مثل همه دختر بچههای دیگر بازیگوشاند. اما همین که لباسهایشان را میپوشند دیگر وضع فرق میکند ؛ نه خبری از شیطنت است، نه شوخی و نه حرفهای درگوشی. لباسهایشان را که میپوشند و نقابهایشان را که میزنند میشوند یک نینجای واقعی. آنقدر واقعی که اصلا اهل این لوسبازیها نیست و همه فکرش این است که نامرئی باشد، مبارزه کند و حساب آدم بدها را بگذارد کف دستشان.
ناامیدی، مرگ نینجاست
دختران
نینجا لباسهایشان را پوشیدهاند، نقابهایشان را هم زدهاند و همه روی تشک
نشستهاند. مربیهایشان هم بالای سرشان راه میروند و احتمالا درباره تئوری
تمرینها حرف میزنند. کمربندهای قرمز و مشکیشان نشان میدهد که هر کدام چه
ردهای دارند. بیشتر این بچهها که امروز در کلاس هستند، پنج، شش سال است که
نینجوتسو کار میکنند و همین باعث میشود منتظر باشیم که حرکات جالب و
هیجانانگیزی ببینیم. مربی یکی یکی اسمهایشان را صدا میکند و هنرجوها
میآیند وسط تشک برای انجام حرکات نمایشی. هنوز همه چیز آرام است. یکی از
بچهها میایستد، دستهایش را میآورد جلو و روی هم میگذارد. حالا آن یکی
نینجا که آنطرف سالن ایستاده باید بدود بیاید اینجا، پای راستش را بگذارد
روی دستهای دوستش، بپرد هوا پشتک بزند و بیاید پایین. نینجا با اینکه خیلی
کوچولوست کارش را از نظر ما خوب انجام میدهد، در یک لحظه پایش را میگذارد
روی دستهای دوستش و دو متر میپرد هوا، خیلی خوب هم فرود میآید. اما به نظر
مربیاش یکی، دو تا اشتباه داشته. به خاطر همین، حرکت را چند بار تکرار
میکند. آخر سر هم مربیاش آنقدرها راضی نیست. البته ناراضی بودن مربی
تاثیری روی نینجا ندارد. اینطور که خودشان میگویند ناامیدی، مرگ نینجاست و
اگر تا آخرین لحظه کلاس هم قرار باشد این نینجا همین حرکت را انجام بدهد،
ناامید نمیشود و خم به ابرویش نمیآورد. این حرکات تمرینی که در جهت هیجان
زده کردن ما انجام میشود تا 20دقیقه اول کلاس ادامه دارد. بچهها به دور،
روی زمین نشستهاند و هر کسی که مربی اسمش را صدا میکند بلند میشود میآید
وسط تشک و یک حرکت را انجام میدهد. اتفاقا برای نمایش، حرکتهای سخت را
انتخاب میکنند. دختر کوچولوها میدوند و تا یک متر و نیم روی دیوار صاف
باشگاه راه میروند وبعد پشتک میزنند و فرود میآیند. آنها همه حرکاتشان را
در نهایت سکوت انجام میدهند و با اینکه بعد از هر فرود حسابی نفسنفس
میزنند، اگر مربیشان دستور بدهد، همان لحظه دوباره حرکت را تکرار میکنند.
وقتی نانچیکو میآید وسط
شما
را نمیدانیم. اما ما، سهل است این همه دختر، حتی یک دختر را هم ندیده
بودیم که با نانچیکو ، زنجیر و چوبهای بلند این طوری نمایش بدهد. فیگورهای
بچهها در این حرکات حسابی دیدنی است. با آن لباسهای بلند و یکدست مشکی و
نقابهای ترسناکشان دقیقا مثل بازیگران فیلمهای نینجایی ژاپنیاند. اول
نمایش، یک ژست نینجایی میگیرند و بعد نانچیکو یا زنجیرشان را به سرعت باد
دور سرشان میگردانند. هیچ خبری از دست و پا چلفتی بازیهای دخترانه نیست.
همه حرکات خوب انجام میشوند و نینجاهای وسط تشک بعد از هر حرکت تشویق
میشوند. تشویقشان هم این شکلی است که بچهها دو بار محکم دستهایشان را
میکوبند روی تشک و دو بار محکم دست میزنند. این تشویق هم یک مدل تشویق
حرفه ایست که با فضای جدی و حرفهای تمرینها حسابی هماهنگ است. هر کدام از
بچهها حرکاتشان را انجام میدهند و ایرادهایشان هم گرفته میشود. فیلم
سینمایی برای ما و تمرینهای انفرادی برای آنها تمام شده و اینطور که مربی
میگوید حالا وقت مبارزه است.
کومیته که میگن اینه؟
ما
میگوییم مبارزه و نینجاها میگویند کومیته. کومیته از این مبارزه الکیهاست
که توی فیلمها میبینیم. از همین مبارزههایی که طرف میداند الان آدم
روبرویی قرار است چه حرکتی بزند. کومیتهها از بخشهای دوست داشتنی کار
نینجاهاست. این را میشود از اشتیاق بچهها برای اجرای کومیتههای نمایشی
فهمید. مخصوصا آن گروهی که لباسهای نینجایی ببری پوشیدهاند. اینطور که
مربیشان میگوید این بچهها برای یک دوره مسابقات با خلاقیت خودشان نشستهاند
لباسهایشان را رنگ کردهاند و روی نقابهایشان هم عکس دندان پلنگ کشیدهاند
که یعنی ما خیلی خطرناکیم. البته قصد واقعیشان، اول تنوع و زیبایی لباس
بوده است که اصلا از یک نینجای دختر که زیر لباس ترسناکش قلبی از طلا دارد
بعید نیست و بعد هم به خاطر این است که نشان دهند لباس یک نینجا همیشه
سیاه نیست. اینطور که معلوم است نینجاها مثلا در جنگل و دشت و وسط شهر و
نصفه شب، همیشه لباس سیاه نمیپوشند و همیشه لباسشان را طوری انتخاب میکنند
که کمتر معلوم باشند. لباس سیاه مخصوص شب است و این لباس پلنگی هم احتمالا
مخصوص عملیات در جنگل است. به هر حال کومیتهها شروع میشوند. دیگر خبری از
سکوتی که تا چند لحظه پیش در باشگاه بود، نیست. نینجاها با سرو صداهای
وحشتناکی با هم مبارزه میکنند. مبارزههایشان هم آنقدر درست و حسابی و
هیجانانگیز است که احساس میکنیم اینجا لوکیشن یکی از این فیلمهای رزمی
است. حرکا ت بچهها آنقدر قابل قبول و شبیه فیلمهاست که آدم میماند وقتی
بچههایی به این کوچولویی به این خوبی از پس اجرای این حرکات برمیآیند، چرا
بزنبزنهای بعضی از این فیلمها آنقدر آبگوشتی و نچسب است؟مبارزهها با سر و
صدای تمام اجرا میشوند. بچهها با این سرو صداها، هم به ماجرا جو اضافه
تزریق میکنند و هم نفس داخل ریههایشان را که باعث کندیشان میشود با فشار
بیرون میدهند. اتفاقا مبارزهها هم مثل تمرینهای فردیشان پر از تنوع است.
با چوب و شمشیر و نانچیکو و هر چیز که دم دستشان باشد مبارزه میکنند و
بقیه هم به همان روش قبلی تشویقشان میکنند.
یک نینجای واقعی شناسایی نمیشود
ساعت
کلاس تقریبا تمام شده. بچهها برای یکی از مربیها که امروز تولدش بوده هدیه
گرفتهاند. کادو را که باز میکنند مربیشان حسابی ذوق زده میشود، ما هم
همینطور. هدیه بچهها برای مربیشان یک جفت سیخ دو سر واقعا تیز دسته چوبی
است که مربیشان میگوید برای او بهترین هدیه دنیاست. اسم این سیخهای ترسناک
سای است و بچهها فکر کردهاند سای بهترین هدیهایست که میتوانند برای
مربیشان بگیرند. کار بچهها که تمام میشود نوبت به عکس دست جمعی میرسد. یکی
از نینجاها که اتفاقا از حرفهایهاست و از اول تمرین هم هیچ وقت نقابش را
برنداشته، میرود یک گوشه میایستد و نمیخواهد توی عکس دسته جمعی باشد. ما
هم تنها دلیلی که به ذهنمان میرسد این است که حتما نینجا کوچولوی گوگولی
خجالت میکشد عکس بیندازد. اما مربی میگوید اتفاقا این نینجا اصلا هم
خجالتی نیست و عکس نینداختنش هم به خاطر حرفهای بودنش است. نینجاها اعتقاد
دارند هر گز نباید شناسایی شوند و عکس دستهجمعی گرفتن با لباس نینجایی و
بعد هم چاپ شدن عکس توی یک مجله، یعنی فاتحه ناشناس بودن نینجا خوانده شده
است. البته نینجا کوچولو با بیمیلی و با وساطت مربیاش میآید توی عکس دسته
جمعی میایستد تا تصویر دختران نینجا تکمیل شود.