چند روز پیش نشریه ای دانشجویی در شیراز منتشر شد و در آن به نقد رفتارسیاسی دکتر باقری لنکرانی که در شیراز به دکتر لنکرانی معروف است، به بهانه نامه 313 امضایی دانشجویان دانشگاه تهران برای دعوت از دکتر لنکرانی و دکتر جلیلی به نامزدی در انتخابات ریاست جمهوی یازدهم پرداخته بود.
بنده هم به عنوان یکی از امضاکنندگان این نامه و البته یکی از شهروندان شیرازی که علاقمند است دستی در سیاست داشته باشد، خود را مخاطب این نقد (که به صورت وسیعی در شبکه جنبش عدالتخواه دانشجویی منتشر شده) دیدم و لازم دانستم پاسخی داشته باشم به این مطلب.
1- نکته اولی که دوستان صمیمی نگارنده نقد به آن بی توجه بودند، سابقه دکتر لنکرانی در شهر شیراز است. بی توجهی به این موجب می شود تا در نظر خوانندگان این تصور به وجود آید، مشی دکتر لنکرانی در شیراز پس از دوران وزارت، عوض شده است.
بنده در اینجا به چند نکته اشاره می کنم ، تفصیلش ان شاالله بماند برای فرصتی دیگر
الف- دکتر لنکرانی در دوران دانشجویی و در میانه دهه 60 ، از مهمترین عناصر دانشجوی طرفدار نماینده امام خمینی در استان فارس یعنی آیت الله حائری شیرازی بود و به همراه تعدادی از دکتر دانشجویان وقت دانشکده پزشکی گرداگرد نماینده وقتی قائم مقام ولی فقیه در دانشگاه شیراز یعنی آیت الله ایمانی حضور داشتند. آنها در مقابل دیکتاتوری جناح چپ و دفتر تحکیم وحدت به محوریت مجید محمدی ( که هم اکنون در نیویورک نوشته های کفرآمیزش را منتشر می کند) و محسن کدیور( او نیز در خارج از کشور به فعالیت علیه انقلاب اسلامی مشغول است) ایستادند.
ب- مشی انقلابی دکتر لنکرانی را می توان در حضور او به عنوان نیروی رزمی در چندین عملیات مهم مانند کربلای 5، اعزام سپاهیان محمد (ص) و عملیات مرصاد جستجو کرد و در ماه ها حضورش به عنوان نیروی امدادی در بیمارستان های صحرایی جستجو کرد.
ج- شاید به یاد نداشته باشید، دوره اصلاحات شیراز و دانشگاه شیراز هدف اول مفسدین سیاسی و ضدولایت فقیه ها بود. اکبر گنجی سخنرانی معروفش در 29 خرداد 1377 در دانشگاه علوم پزشکی شیراز بود که گفت مگر ما فاشیست هستیم که رهبر بخواهیم و تنها دکتر لنکرانی و یارانش در انجمن اسلامی پزشکان شیراز بودند که نامه ای سرگشاده علیه گنجی اعلام جرم کردند. دکتر لنکرانی خود می گوید نامه نوشتیم که جز اصحاب سبت نباشیم.
د- نکات از این دست برای گفتن در خاطرات نگارنده که در سالهای دوران اصلاحات دوره نوجوانی ام را در شیراز سپری می کردم، فراوان است اما این بخش را به اظهار فضلی در سایت روزنامه ایران به پایان می برم که نوشته تایید صلاحیت کامران باقری لنکرانی با تردید های جدی روبروست. جالب آنجاست که صاحبان این روزنامه که خود به دنبال رجلی ضد مذهب چون مشایی که دوره اسلامگرایی را تمام شده می داند و رجلی با بلاهت سیاسی که خود را دوست مردم اسرائیل می شمرد، از تردید در تایید صلاحیت دکتر لنکرانی دم می زنند! بگذریم...
2- دوران وزارت دکتر لنکرانی ، به گفته دوست و دشمن یکی از درخشان ترین دوره های وزارت بهداشت در جمهوری اسلامی بوده است. عدالتخواهی، فعالیت های عمرانی و ساخت و ساز بیمارستان در نقطه نقطه کشور، تحول علمی و پیشرفت کشور در دستیابی به داروهای پیشرفته سبب شد تا در همان روزهای آخر دولت نهم، حسادت حلقه انحرافی از محبوبیت و کارآمدی دکتر لنکرانی برانگیخت.
نگارندگان نقد نشریه دانشجویی به خوبی اشاره کرده اند که اعتراض دکتر لنکرانی به تعلل رئیس جمهور در اجرای حکم ولایی موجب برکناری دکتر لنکرانی از دولت شد و رئیس جمهور در گفتگوی تلوزیونی اش تنها دلیل برکناری دکتر لنکرانی را وجود بیماری های مخصوص زنان که آنها نمی توانند حتی به شوهرشان هم بگویند وب هاین دلیل لازم است وزیر بهداشت زن باشد، توصیف کرد! دلیلی که انگار چند سال بعد با ریشه کن شدن این بیماری ها ، دیگر وجهی نداشت و خانم دکتر وحید دستجردی نیز از کار برکنار برکنار شد!
3- اما درباره محتوای این نقد. به نظرم یکی از مهمترین اشتباهات این نوشته، محدود کردن اتفاقات رخ داده در شیراز از نیمه دوم سال 1388 تا کنون به برخی اعتراضات پراکنده به مفاسد اقتصادی و زمین خواری و انتخابات مجلس نهم است. در واقع دو اتفاق مهم در سالهای 1388 و 1389 که اهمیتی چند برابر مسائل فوق الذکر داشتند ، نادیده گرفته شده است.
مسئله اول ماجراهای مسحد ضرار, آتشیها در سال فتنه سالهای 88-89 بود که بسیاری از مدعیان انقلابی گری در برابر آن سکوت اختیار کردند و حتی با فتنه گران همراه شدند. (البته ساحت بسیاری از دوستانمو از جمله گردانندگان نشریه از این اتهام بری است و دوستان خود می داند که ماجرا چه کسانی ساکت فتنه و در واقع یاور فتنه بودند.) در این ایام دکتر لنکرانی در بدو ورود به شیراز با تاسیس کانون بصیرت به همراه افراد بسیار خوشنامی همچون دکتر مجید فروردین، دکتر محمود نجابت، حجت الاسلام و المسلمین محسنی ، دکتر نیلی و حاج احمد رنجبر به مقابله با جریان مسجد آتشیها رفت. چندین همایش بزرگ که با همت شخص دکتر لنکرانی برگزار می شد، شاهد این موضوع است.
مسئله دوم ورود استانداری جوان و با ادعای حزب الهی بود که در روزهای اول ادعا می کرد آ»ده است عدالت را برقرار کند و در روزهای آخر کوس رسوایی اش چنان زده شد که جریان انقلابی قفل به دربهای استانداری زدند. قصد نبش قبر از آن روزهای تلخ را ندارم و نمی خواهم بگویم چه گروهی و چه کسانی با او همراهی کردند و آن ضربه جبران ناپذیر را به استان فارس زدند و حتی معتقدم گروه حاکم فعلی بر استانداری فارس به روش دیگری همان ضربه ها را با شدتی بیشتر می زنند، فقط دو خاطره شخصی خودم را بازگو می کنم. اول این که استاندار جوان وقت در تهران پیش از معارفه و در شیراز پس از معارفه بارها به اشخاص مختلف گفته بود (حداقل در 5مورد را به خاطر دارم که شخصا حضور داشتم) که من حاضر در صورتی که دکتر لنکرانی قبول کند و استاندار شود، معاون او بشوم اما دکتر لنکرانی به صراحت استانداری را رد می کرد و تاکید داشت که آب او با دولتمردانی چون رحیمی و مشایی در یک جوی نمی رود. دوم این که چند هفته ای از معارفه استاندار جوان گذشته بود و بنده نیز به اقتضای همکاریها و آشنایی های قبلی با او ، در استانداری حضوری فعال داشتم. یک روز به همراه دکتر الهام برای سخنرانی ایشان به شیراز آمدم و صبحانه مهمان دکتر لنکرانی بودیم. بعد از صبحانه دکترلنکرانی به بنده گفت : فلانی که استاندار فارس شده در اینجا کاری می کند که تا ابد به عنوان یک مهره سوخته می شود، شما مواظب باش که مهره سوخته نشوی! (نقل به مضمون، تعابیر از بنده است) و این پایان همکار بنده با استانداری فارس بود و چه دقیق پیش بینی دکتر لنکرانی به حقیقت پیوست و چه دوستانی خودشان را با آن فرد گره زدند و چه ضربه ای آن فرد به جریان انقلابی و عدالتخواهی در استان فارس زد!
4- با ظهور جبهه پایداری در تابستان 1390 و عضویت دکتر لنکرانی در هیات موسس این جبهه و تشکیل شوراهای استانی جبهه پایداری، استان فارس با توجه به سکونت دکتر لنکرانی در این استان، به عنوان اولین استان مورد توجه قرار گرفت و ایشان علی رغم میل باطنی برای برای جمع کردن همه نیروهای حزب الهی شخصا دبیر جبهه پایداری فارس شد و شورای جبهه پایداری فارس نیز متشکل از روحانیون خوشنام، اساتید دانشگاه و چند تن از نیروهای بدنه شکل گرفت.
بنده حقیر به عنوان کسی که در سالهای 86-88 در چند شورای سیاسی مانند هیات اجرایی 5+6 در انتخابات مجلس هشتم و شورای ستاد انتخاباتی دکتر احمدی نژاد در سال 88 به مسئول حضور داشتم، شهادت می دهم که شورای جبهه پایداری فارس جامع ترین شورای سیاسی نیروهای حزب الهی در سالهای گذشته بود اما باز هم طبیعی بود بسیاری از نیروهای سیاسی که می خواستند اراده شان به این شورا تحمیل کنند اما نمی توانستند، از دست دکتر لنکرانی شاکی باشند! و از سوی دیگر طبیعتا یک شورا نمی تواند مثلا 100 عضو داشته باشد!
5- یکی از مباحثی که نگارندگان نقد مورد تاکید قرار داده اند و احتمالا مهمترین بحث نگارندگان «بی تفاوتی دکتر در مقابل بسیاری از مفاسد و مظالم فارس، سوء مدیریت یکی از روحانیون شهر ِ تا وابستگی به اردوگاه راست سنتی و هم آوایی با آنان» است.
اول این که احتمالا منظور نویسندگان از اتهام هم آوایی، همراهی با اردوگاه راست سنتی است نه مفاسد و مظالم که اگر دومی منظور باشد، تهمتی است نامنصفانه. (با یکی از دوستان هم که صحبت کردم گفتند منظور همراهی با جناح راست بوده است)
ثانیا اتهام بی تفاوتی نسبت به مفاسد مظالم در استان فارس نیز جای تامل دارد. فراموش نمی کنم در اردیبهشت 1387 و یک ماه پس از انتشار رساله معروف آن مورخ شیرازی که انواع و اقسام تهمت ها را روانه برخی افراد سالم و غیرسالم کرده بود، رهبر معظم انقلاب اسلامی سفری به شیراز داشتند. در دیدار شورانگیز با دانشجویان در زمین چمن دانشگاه شیراز در پاسخ به سعید ظهیری عزیز که مساله عدالتخواهی و مبارزه با مفاسد و ... را مطرح کرده بود، رهبر حکیم انقلاب، فرمایشی استراتژیک داشتند که خلاف رویه ماها بود. البته رهبری خود را پشتیبان ما عنوان کردند و حرفهای ما را حرفهای دلشان دانستند و بیت شعر حافظ را یادآوری کردند که وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش با شیم که در طریقت ما کافریست رنجیدن اما فرمودند:
انتقاد شخصى و مصداقسازى نكنيد. وقتى شما روى يك مصداق تكيه ميكنيد، اولاً احتمال دارد اشتباه كرده باشيد؛ من مىبينم ديگر. من مواردى را مشاهده ميكنم - نه در دانشگاه، در گروههاى اجتماعى گوناگون - كه روى يك مصداق خاصى تكيه ميكنند؛ يا بهعنوان فساد، يا به عنوان كجروى سياسى، يا بهعنوان خط و خطوط غلط. بنده مثلاً اتفاقاً از جريان اطلاع دارم و مىبينم اينجورى نيست و آن كسى كه اين حرف را زده، از قضيه اطلاع نداشته است. بنابراين وقتى شما روى شخص و مصداق تكيه ميكنيد، هم احتمال اشتباه هست، هم وسيلهاى به دست ميدهيد براى اينكه آن زرنگ قانوندانِ قانون شكن - كه من گفتهام قانوندانهاى قانون شكن خطرناكند - بتواند عليه شما استفاده كند. شما از دادستان چه گلهاى ميتوانيد بكنيد؟ اگر يك نفرى بهعنوان مفترى يك شخصى را معرفى كند و بگويد آقا او اين افتراء را به من زده. خوب، شأن آن قاضى اين نيست كه برود دنبال ماهيت قضيه. اگر اين افتراء گفته شده باشد، زده شده باشد، مادهى قانونى آن قاضى را ملزم به انجام يك كارى ميكند؛ لذا نميتوانيم از او گله كنيم. شما زرنگى كنيد، شما اسم نياوريد، شما روى مصداق تكيه نكنيد.
دقیقا به خاطر دارم (اتفاقا دکتر لنکرانی هم در چند قدمی بنده نشسته بودند و به مانند همیشه مشغول یادداشت فرمایشات رهبری بودند) وقتی که فرمودند اتفاقاً از جريان اطلاع دارم و مىبينم اينجورى نيست و آن كسى كه اين حرف را زده، از قضيه اطلاع نداشته است، همه ما برداشتمان این بود که حضرت آقا دقیقا در این موضوع دارند سخن می گویند. منظور این است که برخی دوستان نه تنها روششان را اصلاح نکردند که روش های بدتر و غیرشرعی را هم به کار بردند و از یاد بردند که با دستمال کثیف نمی توان شیشه را پاک کرد!
ثانیا تعدادی از این دوستان در این قضیه به دنبال کسی راه افتادند که خود شریک و یار غار برخی ها بود و خود شاهد بودم که آنها می خواستند او را کاندیدای اصولگراین در مجلس هشتم کنند اما پس از این که حساب و کتابش با انها به هم خورد علیهشان کتاب درآورد و صغیر و کبیر را به اتهامات درست و غط نواخت. او پس از این در فتنه 88 پناهنده تلوزیون بی بی سی شد و سخن گوی تقلبیون گردید و زمانی که برای رساله اش در باب زمین خواری در شیراز در دادگاه مورد سوال قرار گرفت، چیزی برای ارائه نداشت، همچون ادعای تقلبش! در دادگاه محکوم شد به حبس و برخی دوستان به روی خود هم نیاوردند!
ثالثا این که در شیراز فساد اقتصادی به خصوص در بحث باغ شهرها و زمین خواری وجود دارد لا ریب فیه است و ندیدم که کسی این مساله را انکار کند. تعدادی از عاملین این قضیه که متاسفانه در دفتر امام جمعه سابق هم حضور داشتند در زندان عادل آباد شیراز پیشنماز زندانیان شدند، حتی یکی از آقازاده ها بدوا به چند سال حبس محکوم شد. اما این مباحث حساس چه ارتباطی با دکتر لنکرانی دارد. آیا شما بی پروایی در متهم کردن این و آن را می پذیرید؟ دوستان هنوز چند روزی از فرمایشات رهبرمان نگذشته که اگر يك فردى متهم به فساد است، نمي شود به خاطر او انسان ديگران را متهم كند؛ حتّى اگر ثابت هم ميشد، چه برسد به اينكه ثابت نشده است، دادگاهى نرفته، محاكمهاى نشده. به استناد متهم كردن يك نفر، انسان بيايد ديگران را، مجلس را، قوهى قضائيه را متهم كند؛ اين كار درست نيست، اين كار غلط است.
به نظرم دکتر لنکرانی نسبت به این روشها نه تنها بی تفاوت نیست بلکه معترض است! دکتر لنکرانی هم به مانند قاطبه مردم انقلابی شیراز بهانه کردن مفاسد اقتصادی را برای تسویه حساب های نامشروع سیاسی قبول ندارد.
6- اما درباره همراهی با جناح راست؛ اولا یکی از تاکتیک های کثیف ، فرد نابودگر استان فارس این بود که لولویی به نام جناح راست در استان ساخته بود تا کسی به مماشاتش با ماجرای مسجد آتشی ها و فتنه، دلدادگی اش به رحیمی و مشایی و ملک زاده و ناکارامدی اش در اداره استان نپردازد.
ثانیا برای بنده و بسیاری از خانواده های شهدا و ایثارگران تلخی ی فاسد خطاب کردن مدیری مومن و ساده زیست که برادر سه شهید نیز هست، فقط با سخنان دکتر لنکرانی در مسجد دانشگاه شیراز قابل رفع بود.
ثالثا آقای دکتر لنکرانی پس از حضورش در شیراز در سال 88 تاکنون درس خوبی به سیاسیون استان داده است و ان این که می توان در این مملکت وزیر بود، مهمترین نیروی اجتماعی و سیاسی استان به حساب آمد ولی پشت سر نماینده ولی فقیه در استان حرکت کرد. شاید دوستان این روش را همراهی با جناح راست بدانند، اما واقعیت امر چنین نیست.
رابعا آنچه محترمانه سومدیریت یکی از روحانیون شیراز خوانده شده، در واقع اعتراض به آیت الله حائری شیرازی است. در اینجا نیز باید عملکرد 27 ساله آیت الله حائری شیرازی در سمت امام جمعه شیراز و نماینده ولی فقیه در استان، زیر و بم های فراوانی داشته و از روزهای غربت دهه 60 که اصحاب مسجد ضرار با کفش و مهر به تریبون امام جمعه حمله کردند و تا روزهای پرعزت دهه هفتاد و هشتاد.
دوستان منتقد بسیار باجرات و شجاع هستند که در یک کلمه این 27 سال را سومدیریت می دانند(27 سالی که رهبر انقلاب در یک کلام ان را پرثمر توصیف کرد) و اما شان آیت الله حائری شیرازی به عنوان نماینده مجلس خبرگان رهبری، نماینده امام و رهبری در استان فارس و از همه مهمتر روحانی ای فرزانه و حکیم اقتضای احترامی والا را می طلبد. هرکسی در شیراز و در جای دیگر جرمی مرتکب شده باید پاسخگو باشد و این قطعا ارتباطی با امین رهبری ندارد و چه بسا که برخی به دنبال تسویه کردن کینه های بدریه و خیبریه در این میان باشند.
7- یکی دیگر از اشکالات نگارنده نقد به دکتر لنکرانی، حمایت از حجت الاسلام و المسلمین دکتر مکارم شیرازی در انتخابات مجلس نهم در حوزه شیراز می باشد. در این باره هم گفتنی است که اولا همانطور که نگارنده تلویحا ذکر کرده است در صلاحیت شخص آقای دکتر مکارم شکی وجود نداشته و آرای نزدیک به یکصد هزار شیرازی که بالاتر از منتخب مردم شیراز در اکثر دوره های انتخابات مجلس است، نشانه این صلاحیت بوده است.
در این صورت وقتی شخصی دارای صلاحیت شخصی است و از ارای خوبی نیز برخوردار است، آیا حجت شرعی ای وجود دارد که او از لیست کنار گذاشته شود. تنها به صرف این که فامیل او مکارم شیرازی است و از وابستکان به آیت الله العظمی مکارم شیرازی به حساب می آید ، باید کنار گذاشته شود؟ منطق دوستان عجیب است!
ثانیا در دور دوم انتخابات رقابت بین دکتر مکارم شیرازی و مهندس ذوالانوار بوده که هردو منتخب جبهه پایداری بودند. در دور اول به دلیل کسوت روحانی و احترام به مقام روحانیت اقای مکارم به عنوان سرلیست معرفی شدند و در دور دوم از هر دو نفر حمایت شد. این مسئله ای که پیچیدگی ندارد.
ثالثا بنده شاهد فشارهای شدید اعضای جناح راست و جبهه متحد اصولگرایی به آقای مکارم شیرازی و دکتر لنکرانی برای کناره گیری و انصراف آقای مکارم شیرازی بودم. به بیان دیگر کسانی که دوستان، دکتر لنکرانی را متهم به هم آوایی با آنها می کنند، در انتخابات مجلس چنان فشاری با همان استدلالهای سنتی و بی پایه به جبهه پایداری آوردند که چرا کاندیداهای ایشان را معرفی نکرده است. (در این باره ناگفته های تلخی وجود دارد.)
8- یکی از نکاتی که دوستان مطرح کردند جدای بدنه انقلابی از دکتر لنکرانی و جبهه پایداری در شیراز می باشد ، در این باره هم گفتنی است که اولا شواهد، قرائن و نتیجه انتخابات مجلس شورای اسلامی چیزی خلاف این نکته را بیان می کند.
ثانیا معلوم نیست سنجش بدنه انقلابی چگونه توسط دوستان انجام می شود که بسیاری از خانواده های شهدای شیراز، رزمندگان و ایثارگران، روحانیت، دانشجویان انقلابی که این روزها از دکتر لنکرانی برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری دعوت می کنند، در دایره بنده انقلابی شهر شیراز به زعم دوستان قرار نمی گیرند!
9- درباره نگاه جبهه پایداری به مسئله پیشرفت و تفاوت آن با جناح راست هم به نظر می رسد دوستان تجاهل العارف کرده اند ویا وقتی برای حضور در ده ها جلسه سخنرانی و پرسش و پاسخ دکتر لنکرانی در شیراز نداشته اند و حتی مصاحبه های ایشان را نیز مطالعه نمی کنند. من باب نمونه بخشی از گفتگوی اخیر رجانیوز با دکتر لنکرانی در پاسخ به سوالی پیرامون گفتمان پیشرفت و عدالت به شرح زیر می باشد:
من فکر میکنم مهمترین ویژگی انتخابات یازدهم تأکید بر این است که کارآمدی واقعی، یعنی کارآمدی با قرائتی که در الگو و مدل پیشرفت اسلامی دیده میشود، باید مبتنی بر ارزشها باشد و این کارآمدی و پیشرفت نمیتواند جدای از بحث عدالت باشد. اگر ضربهای داریم میخوریم، از این ناحیه است که قرائتهای کارآمدی مجدداً تبدیل به قرائتهایی شده است که نسبت آنها با ارزشها و معیار اصیل تفکر انقلاب اسلامی خیلی روشن نیست و به همین دلیل انتخابات یازدهم ریاست جمهوری این اهمیت را دارد که این همراهی را نشان بدهیم.
قرآن کریم وقتی میخواهد بگوید که چگونه به سعادت حتی دنیوی برسیم، آدرس پایداری و استقامت بر اصول را نشان میدهد: «وَ أَلَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُم مَّاء غَدَقًا». اگر روی مسیر پایبندی به اصول دینی استوار بودید و پایداری کردید، ما به شما نعمتهای دنیایی را هم میچشانیم. یا در آیات دیگری از قرآن میفرماید اگر اقامه دین کردید، برکات زمین و آسمان بر شما نازل میشود. باید متوجه باشیم که نزول برکات راهی ندارد غیر از پایبندی به اصول.
اگر تاکنون کارآمدیهایی را کارآمدی فرض میکردیم که در آنها عدالت، کاهش فاصله طبقاتی، توجه به محرومین، فرصتهای برابر برای همه و از همه مهمتر اقامه دین دیده نمیشده است، نباید اینها را کارآمدی تلقی کنیم. وقتی قرائت ما از کارآمدی چنین قرائت معلولی شد، فرصت به افرادی میرسد که هنوز باید پاسخگوی تخلفات اقتصادیشان باشند و بنای کجی که گذاشتهاند ـکه در روایت داریم اگر کسی سنت سیئهای را بنا بنهد، تا زمانی که این سیره برقرار است، باید پاسخگو باشدـ آن وقت کار به جایی میرسد که افرادی که سیره بدی را بنا نهادند و پایه افزایش فاصله طبقاتی را گذاشتند و زمانی که مسئولیت داشتند، به این موضوع افتخار میکردند و مثلاً میگفتند تهران شهری است که آدمهای پولدار باید در آن راحت باشند و دلیلی ندارد که ما به فکر دیگرانی هم باشیم، امروز فرصت پیدا کنند که در میدان حاضر شوند و این به دلیل قرائت اشتباه از کارآمدی است که متأسفانه برخی از اقدامات کسانی که از آنها توقع نمیرفت، به این اشتباه دامن زد.
10- به هر روی فارغ از انگیزه های نویسندگان نقد در شیراز و منتشر کنندگانش در تهران (که کاملا جای بررسی دارد) خود و دوستانم در جنبش عدالتخواه دانشجویی را به تقوا دعوت می کنم و امیدوارم این کلام رهبر همیشه در مقابل چشمانمان باشد: