نوشته مسیح شیرین بود مثل همه نوشته هایش... شما جوانان به
ما بشارت دهید که وطنمان را بی کینه خواهید ساخت. آن را نه با مهرهای دروغین و
لبخندهای باسمه ای بلکه با ساروج محبت و گذشت خواهید ساخت. سیاستمداران و قدرت شعاران
از کینه می گویند و باهمین تعویذ بر دوش مردم می نشینند، اما از شما قلم به دستان
دور باد. (از مسیح تا صهبا / مسعود بهنود / وبلاگ مسعود بهنود – 1386/07/13 )
این چند تا فیلم خبری که مسیح علی نژاد ساخته ما را به
تحسین وی واداشته، از این کار صدف خانم (فروغی) هم مفتخرم. اگر کمی قصه پررنگ تر
می شد جای آن داشت که به فستیوال های جهانی فرستاده شود. (زن در جامعه / مسعود
بهنود / وبلاگ
مسعود بهنود – 1386/08/04 )
این حکایت مسیح علی نژادست، آمده لندن زبان انگلیسی
بخواند... حالا به نظرم یواش یواش خودش دارد می شود راهگشا و سنگ راه دیگران تا
نشانشان بدهیم و بگوییم دیدی که شد. بابلی کیجا که خودش را اردک زشت خواند و نبود،
فیلم هم ساخته است، ببنید، خوب است دیگر با امکانات کم. (فیلم مسیح / مسعود بهنود / وبلاگ مسعود بهنود – 05/08/1386)
حمایت از گرایش های وابسته به بیگانه در حوزه فرهنگ
بر کافه کتاب ها، یکی یکی قفل تعطیلی آویخته می شود و هیچ کسی هم نیست که بگوید، چگونه است که برای تشویق ملت به کتابخوانی، میلیون ها تومان بن و بودجه هزینه می شود ولی حالا که جماعتی بن بن و هدیه گرد هم جمع می شوند تا فضای سرد کتابخوانی را در کنار یک فنجان چای داغ، گرم کنند، ناگهان از آسمان باران بلا می باردشان بر سر. نیروی انتظامی تحت نظارت دولت با این استدلال که هر شغلی باید از اتحادیه مربوط مجوز دریافت کند. قفل بر در کافه هایی می اندازند که پاتوق فرهنگی اهل کتاب است. ... در خانه ای که نامش خانه ملت است و به عنوان مدافعان حقوق کافه داران اعلام کنید به راستی چه شد که نیروی انتظامی بعد از این همه سال ناگهان مدافع حقوق کافه داران شد و در برابر کتاب داران ایستاد؟ و اینچنین بساط اهالی فرهنگ را بر هم ریخت و ولوله در دل شان بر پا کرد که خانه های هنرمندان و فرهنگیان دیگر نیز روزهای مشابهی را باید در انتظار باشند. ( از بهارستان تا کافه های پلمپ شده کتاب راهی نیست / مسیح علی نژاد / روزنا – 08/08/1386)