به گزارش ایسنا در این یادداشت آمده است:
جمعه بود، با هزاران امید و آرزو از خواب بیدار شدیم؛ آنچنان که گویی یک
اتفاق و تحول عظیم قرار است در زندگی مان که رنگ و بوی روزمرگی برداشته
است، رخ دهد. اما اینها همه خیالی خوش بود از یک جماعت سادهانگار که
برگزاری داربی پایتخت را آنقدر برای خود بزرگ و حماسی پنداشته بودند، که
دیگر چیزی جز سرخابی نمیدیدند. باورش سخت است اما آن روز کهکشانی و آبی
اناریپوش هم دیگر برای این جماعت معنی نداشت، همهشان دوقطبی شده بودند:
قطب آبی، قطب سرخ.
لحظهشماری به پایان رسید. «قهرمانی» سوت آغاز مسابقه را دمید که ای کاش
آنقدر خودباورانه نمیدمید که چشمش را بر روی دو صحنه مشکوک ببندد و
بیخیال شود که سرنوشت جذابیت داربی به همین تصمیم کلان و کلیدی او وابسته
است. قصد نقد داوری نیست؛ قصد نقد جوانمردی نادیده گرفته شده در حق تماشاگر
داربی است.
شاید به قول مهرداد میناوند صحنهها به گونهای بود که اگر قهرمانی پنالتی
میگرفت کسی مجازاتش نمیکرد که اشتباه کرده است. اما آخر همه چیز،
قهرمانی بیچاره نبود. جذابیت داربی زمانی مرد و فنا شد که مربیان رای به
قضاوت آیندگان درباره خود و آمار طلاییشان دادند.
قلعه نویی امروز متهم ردیف اول است؛ او متهم به قتل است، قتل جذابیت و
هیجان در جمعه سکوت و احتیاط. قلعه نویی آنقدر غرق در مرکز گرداب احتیاط
بود که اگر فریاد «فرهاد مجیدی... فرهاد مجیدی» جماعت آبی را میتوانست
نادیده بگیرد، آن 20 دقیقه پایانی را هم ریسک نمیکرد و به جای مجیدی یک
بازیکن با افکار تدافعی در قد و قامت حنیف عمرانزاده را وارد میدان میکرد
تا همچون روزهای نبوغ و ابتکارش حنیف یک مهاجم مدافع باشد و نیازی نیز به
فرهاد و امثال او نباشد. امیرخان قصه ما اما دلی به وسعت دریا دارد و به
اتهامات با دیدگاه صبر مینگرد. او جذابیت و هیجان را فدای آمار نکرد؛ چون
برای فردا میجنگد. قلعهای که پرافتخارترین سرمربی تاریخ لیگ برتر
میسازد، قلعهای است که آجرش جامهای قهرمانی است و ملاتش آمار و ارقام، پس
در این میان چه اهمیتی دارد که این بنا طبق چه سبکی بنا نهاده شده است؟
مهم نما و ظاهریست که آیندگان خواهند دید؛ نمایی از جامهای زرین و آمار و
ارقام طلایی؛ پس اگر دقیق بنگریم پیروز واقعی داربی، مرد جمعه احتیاط بود،
مردی که تلاش فراوان کرد اما برای نباختن و تداوم روند شکست ناپذیری؛ حتی
به قیمت اشکهای سیل آبی جاری در باتلاق ناامیدی.
شاید امروز حتی متعصبترین هوادار استقلال نیز رای به فداشدن یک داربی دیگر
به پای احتیاط و خودخواهی یک مربی در قد و قامت ژنرال بدهد و انگشت اتهام
خود را با چاشنی بغض به سوی او نشانه رود، اما ژنرال مرد روزهای سخت است.
او زمانی که مسیر خود را انتخاب کرد انگشتهای اتهام بسیاری را در مسیر
احتمالی پیش روی خود تصور کرد، اما با تیزهوشی این انگشتهای اتهام را با
صبر و حوصله کنار زد و با گرفتن یک جام برای هواداران متعصب تیمش کاری کرد
تا جماعت متعصب کاری جز فروخوردن بغض خود نداشته باشند.
به نظر حالا نیز همین قصه دوباره در فصل جاری تکرار میشود. امیر با رعایت
بیجای جانب احتیاط یک تک امتیاز ارزشمند میگیرد و صدرنشین میماند. در
ادامه نیز همچون دیروز امتیازات لازم را میگیرد و بر قله میایستد و جام
را هدیه به هوادارانی میدهد که در داربی خاطرهها سرافکندهتر از همیشه
بودهاند و مدعی جذابیت فداشده به پای احتیاط امیر. اینجاست که ژنرال تبرئه
میشود و شاید اسطوره! و البته مدعی شرافت به باد رفته با اتهام احتیاط در
داربی!
اما آقای ژنرال به چه قیمتی؟ آیا در دو داربی که گذشت، هیجان خشکشده
متعصبترین هواداران فوتبال را دیدی؟ آیا بهت و سکوتی را که سرشار از
ناگفتهها بود دیدی؟ جواب بغض فروخورده هوادار عامی که تو را با تمام وجود
ژنرال خطاب میکند، میتوانی با جامی که بیش از همه کارنامه تو را زرین
میکند، بدهی؟
باور کنید آقای ژنرال، داربینباز ماندن شاید برای شما افتخاری بس اعظم
باشد، اما برای ما به قیمت مرگ تدریجی یک رویا تمام میشود؛ رویایی که شاید
امروز دیگر کابوس ماست !