وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا * * * شما را چه شده که در راه خدا و [رهایی] مردان و زنان و کودکان مستضعف [ی که ستمکاران هر گونه راه چاره را بر آنان بسته اند] نمی جنگید؟ آن مستضعفانی که همواره می گویند: پروردگارا! ما را از این شهری که اهلش ستمکارند، بیرون ببر و از سوی خود، سرپرستی برای ما بگمار و از جانب خود برای ما یاوری قرار ده. * * * بدون کشته شدن سرنوشت بیهوده است / شهید اگر نتوان شد بهشت بیهوده است

  •  
      
کد خبر: ۱۰۶۲۶۴
زمان انتشار: ۰۱:۳۱     ۲۲ دی ۱۳۹۱
جابر بن عبداللّه انصارى - آن پیرمرد صحابى كه سلام رسول خدا صلى الله علیه و آله را به پنجمین امام ، حضرت باقرالعلوم علیه السلام رسانید - حكایت می نماید:

سوگند به حقّانیّت خداوند و حقّانیّت رسول اللّه ! جریانى بسیار عجیب از امام حسن صلوات اللّه علیه دیده ام ، كه بسیار مهمّ و قابل توجّه است .

گفت : بعد از آن كه بین آن حضرت و معاویه آن قضایاى مشهور واقع شد؛ و در نهایت بین آن دو، صلح گردید، و بر من بسیار سخت و گران آمد؛ و همه اصحاب واطرافیان آن حضرت نیز از این امر ناراحت و سرگردان بودند، تا آن كه روزى به خدمت حضرتش وارد شدم ، آن بزرگوار فرمود:

اى جابر! از من دلگیر و افسرده خاطر مباش و هرگز فرموده جدّم ، رسول اللّه صلى الله علیه و آله را از یاد مبر، كه فرمود: فرزندم حسن سیّد جوانان اهل بهشت است ؛ و خداوند به وسیله او بین دو گروه عظیم از مسلمان ها صلح ایجاد نماید.

جابر گوید: این توجیه ، آرام بخشِ دردهایم نگردید و با خود گفتم : منظور پیغمبر خدا صلوات اللّه علیه این مورد نبوده است ؛ چون این حركت سبب هلاكت مۆمنین خواهد شد.

در همین لحظه امام حسن مجتبى علیه السلام دست خود را بر سینه من نهاد؛ و فرمود: هنوز مشكوك هستى ؟

گفتم : بلى .

فرمود: آیا دوست دارى رسول اللّه صلى الله علیه و آله را شاهد بگیرم تا مطالبى را از وى بشنوى ؟

جابر گوید: از پیشنهاد حضرت ، بسیار تعجّب كردم كه ناگاه متوجّه شدم ، زمین شكافته شد و از درون آن رسول خدا به همراه علىّ بن ابى طالب و جعفر و حمزه صلوات اللّه علیهم، خارج شدند و من مبهوت و متحیّر، به آن ها خیره شدم .

امام حسن مجتبى علیه السلام اظهار داشت : یا رسول اللّه ! جابر نسبت به طرز عملكرد و برخورد من با معاویه مشكوك شده است ؛ و تو خود از قلب او آگاه ترى .

در این هنگام پیغمبر خدا صلوات اللّه علیه لب به سخن گشود و فرمود: اى جابر! مۆ من نخواهى بود، مگر آن كه تسلیم ائمّه خود باشى و افكار و نظریّات شخصى خود را كنار گذارى .

و سپس افزود: اى جابر! آنچه فرزندم حسن انجام داد، تسلیم آن باش و بدان كه عملكرد و كارهاى او بر حقّ است ؛ و او با این كار مۆ منین را زنده كرد؛ و بدان آنچه را كه او انجام داد از طرف من و از طرف خداوند متعال بوده است .

عرض كردم : یا رسول اللّه ! من تسلیم امر شما شدم ، بعد از آن مشاهده كردم كه به سمت آسمان بالا رفتند و دیدم كه آسمان شكافته شد و آنان درون آن وارد گشتند.

منبع: الثّاقب فى المناقب، ص 306، ح 1؛ مدینة المعاجز، ج 3، ص 72، ح 737.  (نقل از کتاب « چهل داستان و چهل حدیث از امام حسن مجتبى علیه السلام»، عبداللّه صالحى)
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۱
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
ارسال نظرات
سلمان فارسي
UNITED STATES
۰۹:۴۶ - ۲۲ دی ۱۳۹۱
۱
۰
سلام
ممنونم.عالي بود.
قبلا شنيده بودم.
پاسخ
جدیدترین اخبار پربازدید ها
نیازمندیها
09107726603 تماس یا پیام در پیام رسان های ایتا و تلگرام