به گزارش بولتن نیوز، سیروان رشیدی این
عضو مضروب، در این خصوص نامه سرگشاده ای را منتشر کرده که در آن چگونگی ضرب
و شتم وی از سوی اعضای کمیته مرکزی، اینگونه شرح داده شده است:
«همچنانکه قدیمی ها می گویند: سال سیاه
بلای سیاه را به دنبال خود می آورد. (سالی که نکوست،از بهارش پیداست) سال
جدید می آید و همه مردم دنیا وارد عددی می شوند که از آن به سیزده نحس نام
برده می شود.
با آمدن امسال من نیز به گرمی از سوی پیشمرگان انقلابی و قهرمانان کومله مورد استقبال قرار گرفتم ! ...
روز اول آغاز سال نو میلادی همه با شادی و همهمه و جشن و پایکوبی، سال کهنه را دفن کرده و به استقبال سال جدید می روند.
با لباس های تازه به استقبال هم می روند.
اما من بر خلاف همه مردم، با لگد و ضرب و شتم کمیته مرکزی و معاون کومله زحمتکشان مورد استقبال قرار گرفتم!
من سیروان رشیدی، پیشمرگ کومله که هم
اکنون بعنوان لاینگر (هوادار) در شهر سلیمانیه ساکن هستم و زندگی می کنم.
به مناسبت آغاز سال نو میلادی،از سوی ارتباطات و نمایندگی کومله در شهر
سلیمانیه بطور رسمی دعوت و به همین مناسبت به اردوگاه کومله زحمتکشان
کردستان رفتم.
در بین مردم و در جریان ذوق و شوق
مراسم، من از سوی شخصی بنام پرویز رحیم زاده، عضو رسمی و قدیمی، پیشمرگ و
کادر کومله، اهل شهرستان سقز به بیرون از مراسم فراخوانده شدم.
با بیرون آمدنم از سالن برگزاری
مراسم،با عصبانیت و تهدید کاک پرویز، روبرو شدم. پرویز بدون هیچ دلیلی شروع
کرد به فحاشی ناموسی به من و خانواده ام!
او دست به یقه ام شد و سوال کرد: چه کسی تو را به این مناسبت و به این مراسم،دعوت کرده است؟
من نیز گفتم: از طرف ارتباطات و نمایندگی کومله زحمتکشان دعوت شده ام.
با پاسخ دادن از سوی من، او دستش را روی
من بلند کرد و تا قدرت و نیرو داشت، چنان محکم،با مشت و لگد، به سر و صورت
و چشمم کوبید که تمام صورت و بدنم خون آلود شد. سپس اسلحه کلاشنیکفش را
آورد و با قنداق اسلحه محکم به سروصورتم کوبید.
با سروصدای ایجاد شده و فریادهای من، یک
نفر دیگر نیز، سروکله اش پیدا شد بنام کاک عطاء ناصر سقزی، عضو کمیته
مرکزی و چند نفر دیگر، که متاسفانه نامشان را نمی دانم. این چند نفر، هم
شروع به زدن من کردند که هنوز هم آثار جراحت های ضرب و شتم صورت گرفته از
سوی آنها، بر بدنم نمایان است.
من نیز بصورت قانونی و رسمی،به کاک رضا کعبی معاون اول رهبر این حزب، پناه بردم.
اما او نیز حتی بدتر از آنها،با الفاظ
ناشایست و زشت و رکیک و به دور از پرنسیب و اخلاقیات کومله،شروع کرد به
فحاشی و ناسزاگویی و حرفهای ناشایست و رکیک علیه من! و تا توانست با کلت
کمری اش به صورتم ضربه وارد کرد.
آیا براستی کومله این است؟
آیا احترام گذاشتن در کومله،به این شیوه ارزش گذاری می شود؟
هر چند این اولین بار و آخرین باری نیز
نخواهد بود،که در اردوگاههای کومله،مردم را مورد ضرب و شتم و کتک کاری و
زندان و بی حرمتی و...قرار می دهند،نمونه از این دست زیاد است.
به دنبال این ماجرا و این اتفاقات،من
بطور مستقیم،با رهبر تشکیلات کومله، کاک عمر ایلخانی زاده،تماس تلفنی
برقرار کردم و از او درخواست کردم برای این عمل زشت و ناپسند،پاسخ من را
بدهند و حداقل در این خصوص توضیحی به من بدهد.
هر چند که رفتار ناپسند،هیچ چیزی را نمی تواند توجیه کند!
من به کاک عمر،اعلام کردم که اگر پاسخی برای این عمل کریه نداشته باشند، من توسط حکومت اقلیم، علیه آنها شکایت می کنم.
اما کاک عمر در اوج بی احترامی گفت: هر
کاری از دستت بر می آید بکن ما از کسی باکی نداریم!حکومت اقلیم با ماست!
حکومت اقلیم ما را بخاطر توی عوضی و بی شرف! مواخذه نمی کند. می دم پدرتو
در بیارن،آبروتو می برم کثافت هرزه!
خطاب به افکار عمومی: آنچه حساب پاک است از محاسبه چه باک است،من کاری نکرده ام که به این شکل مورد بی حرمتی قرار،بگیرم.
باید این را هم اضافه کنم که همسر زندگی
کنونی کاک پرویز، بنام «کویستان جعفری»، قبلا همسر من بوده، مدتها پیش که
برای پیشمرگ شدن همراه زنم از کردستان ایران فرار کردیم، به اردوگاه کومله
آمدیم و پرویز زنم را از چنگم در آورد و من را اخراج کرده و زنم را قبول
کردند و با کمک عمر ایلخانی زاده سرکرده کومله، زنم را بدون طلاق به عقد
خودشان در آوردند.
متاسفانه این تفکر عقب افتاده و کهنه پرستانه در سالهای گذشته در میان کومله ریشه دوانیده است!