مأموریت و دعای حضرت ابراهیم برای ساخت و تربیت یک امت
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله ربّ العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی أعدائهم اجمعین. «و إِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماما»(بقره/124)، از بیان نورانی قرآن استفاده می شود که خدای متعال یک امامت گسترده ای به حضرت ابراهیم خلیل عطا کرده و ایشان را امام قرار داده است. خداوند به حضرت ابراهیم مأموریت ساخت و تربیت یک امت را داده و برنامه هایی که این پیامبر بزرگ الهی در احیا و اقامه این امت داشته در قرآن ذکر شده است.
یکی از برنامه های ایشان همین داستانی است که خدای متعال بیان می کند که مأمور شد ذریه خودش را ببرد و در کنار کعبه ای که آن موقع ظاهرا خراب هم شده بود و در آن بیابان لم یزرع سکنی بدهد. بیان نورانی قرآن این است که می فرماید: وقتی ابراهیم خلیل این فرزند و مادر را در دوره طفولیت برد و در کنار کعبه گذاشت، فرمود: «رَبِّ إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّم»(ابراهیم/37) خدایا، این طور نیست که من فقط این مادر و فرزند را برده و در کنار کعبه گذاشته باشم، بلکه یک بخشی از ذریه و نسل خودم را بردم و در کنار این بین الحرام دارم سکنی می دهم. من این فرزند را که پاره ای از نسل خودم است در کنار بیت الحرام و در این وادی لم یزرع که وادی است که امکانات یک زندگی طبیعی در آنجا نیست، سکنی داده ام.
اما غرض از این انتقال نسل که حضرت یک قسمت از نسل خودشان را بردند و در کنار کعبه ساکن کردند چیست؟ می فرماید: «رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاة» داستان این است که اینها باید در عالم اقامه ذکر کنند و برای این که این امر محقق بشود می فرماید: «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرات» پروردگارا، قلوب یک جمعی را متمایل به آنها کن و آنها را از ثمرات بهره مند گردان.
ظاهر آیه این هست که این ذریه را برای یک مأموریت بزرگ تاریخی در یک بیابان لم یزرع برده که هیچ حاصلی ندارد. پس عرضه می دارد که خدایا برای این که اینها بتوانند در این سرزمین زندگی بکنند قلوب عده ای را به آنها متمایل کن تا دور آنها جمع بشوند و آنها را از ثمرات کار دیگران برخوردار کن. به تعبیر دیگر حضرت می فرماید: خدایا، اینجا که گندمی نمی روید، نان در سفره آنها بگذار!
این ظاهر آیه است، البته همینطور هم شد. به حسب ظاهر وقتی حضرت ابراهیم تشریف بردند در نقل هست که این طفل تشنه شد. پس مادر آمد و بین صفا و مروه در این بیابان به دنبال آب می گشت و صدا می زد کسی در این بیابان نیست به ما کمک کند؟! اما جوابی نشنید! چندین بار در پی آب رفت و آمد کرد و خسته شد. نقل این است که جناب جبرئیل تشریف اوردند و فرمودند که اینجا چه کار می کنی؟ عرض کرد: همسر حضرت ابراهیم خلیل هستم، او براساس یک مأموریت الهی من و طفلم را در این بیابان گذاشته، ما هم پذیرفتیم. فرمود: شما را به که سپرد؟ فرمود: من همین سوال را از جناب ابراهیم خلیل کردم و ایشان فرمودند: شما را به خدا می سپارم. جبرئیل فرمود: شما را به خوب کسی سپرده است. بعد هم برگشت و دید حضرت اسماعیل پاشنه پا را به زمین کوبیدند و زمزم جوشیده است. دور این زمزم را سنگ چید، پس آب جمع شد و پرندگان از دور آب را دیدند، سپس رفت و آمد و نشست و برخاست می کردند. غافله های دوردست متوجه آب شدند، پس آمدند و دیدند یک مادر با طفل اینجا هستند. پس به آنها گفتند: آیا ما می توانیم پیش شما بمانیم؟ فرمودند: از حضرت ابراهیم اجازه بگیرید! پس اجازه گرفتند و آمدند آنجا سکنی گزیدند و نان می دادند و آب می گرفتند.
بنابراین این ظاهر آیه است که برای این که این امت شکل بگیرد، از خدا خواسته است که بسترهای این که این طفل با مادر اینجا بمانند و این نسل در کنار کعبه بمانند فراهم بشود. ولی در روایات آمده که حضرت فرمودند: این دعایی که حضرت ابراهیم خلیل کرد برای ما بود، یعنی در نسل خودش ائمه را می دیدتد. این که می فرمود: «رَبِّ إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاة» پروردگارا، من یک بخشی از نسل خودم را بردم و در کنار بیت الحرام گذاشتم تا اینکه اقامه صلاه کنند، برای این است که ظاهرا اهل بیت را می دیدند و داستان اقامه توحید در عالم که به واسطه این نسل اتفاق می افتد را می دانست.
حضرت فرمود: این دعای حضرت ابراهیم در باب ما بود و ایشان از خدا می خواست که این امت شکل بگیرد و قلوب مومنین متمایل به ما شود. پس امام یعنی این، یعنی نسل را می برد در کنار کعبه، بعد هم در این نسل می بیند که اولیائی هستند که می خواهند اقامه توحید و صلاة و اقامه ذکر بکنند، طوری که عالم معبد شده و همه زندگی مردم مسجد بشود. بعد هم کاری بکنند که مردم «عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ»(معارج/23) و «رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ
وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاة»(نور/37) بشوند. برای همین از خدای متعال درخواست می کند که بسترها را هم فراهم کن «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ»(ابراهیم/37) و قلوب را متمایل به اینها کن. «وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ» حضرت فرمودند: مقصود از این ثمرات، ثمرات القلوب است. اینها اگر بخواهند امام باشند و امتی بسازند، باید قلوب متمایل به آنها بشود، به عبارت دیگر باید دلها اسیر ائمه بشود تا بتوان کاری کرد.
در روایات دارد که این ولی خدا سال ها بعد آمد «وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهِيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْماعِيلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا»(بقره/127) و با اسماعیل پایه های این بیت را بالا برد و این بنا را گذاشت، بعد هم از خدا برای امت خودش یک بلد امن خواست و از خدای متعال تقاضا کرد که خدایا به این ها یک بلد امنی عطا بکن. پس خداوند این خانه را در اختیار نبی اکرم قرار داد و خیلی از مأموریت ها و اقدامات حضرت با این بیت و اهل این بیت جلو می رود.
حضرت ابراهیم یک بیتی برایشان بنا کرد، بعد هم خدای متعال به او مأموریت داد و فرمود: «أَنْ لا تُشْرِكْ بِي شَيْئاً وَ طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَ الْقائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ»(حج/26) یک امتی در راهند، پس این بیت را برای آنها پاکسازی کنید. این پاکسازی هم صرفا پاکسازی از آلودگی های ظاهری نیست، بلکه این محیط باید برای پرستش خدای متعال و برای این که تبدیل به قبله شود، آماده بشود. البته یک منزلتی از این تطهیر را نبی اکرم در روزی انجام دادند که امیرالمومنین روی دوششان رفت و بت ها را ویران کرد و آنجا را به همان مقام اصلی خودش که خدای متعال هست برگرداند. یک منزلتی از این تطهیر را هم وجود مقدس امام زمان انجام می دهند و بیت را از این منافقینی که در امت حضرت بیت را تسخیر و اشغال کردند، تطهیر می کنند.
بنابراین حضرت ابراهیم در مسیر امامت خودشان نسلی را می آورند و تمناهایی برای آنها دارند، از جمله اینکه خدایا قلوب را متمایل به اینها بکن و اینها را از ثمرات قلوب اینها برخوردار بگردان. پروردگارا امکانات ظاهری شکل گیری یک امت را برای اینها فراهم کن. پس حضرت اقامه بیت کرده و مأمور به تطهیر بیت می شوند، بعد هم از خدای متعال درخواست می کنند که خدایا «وَ ابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَة»(بقره/129)، در بین این ذریه ای که من اینجا اوردم یک پیغمبری را مبعوث کن که کتاب را تلاوت کرده و آن را تعلیم کند، همان رسالتی که وجود مقدس نبی اکرم به دوش داشتند.
هدف ابراهیم خلیل از قربانی کردن حضرت اسماعیل
گمان حقیر این است که این داستان قربانی کردن حضرت اسماعیل هم یکی از مأموریت هایی است که ایشان در مسیر احیای این امت دارد و بدون او امکان شکل گیری این امت فراهم نمی شود. شاید بشود گفت برای این که این امتی که دور حضرت شکل می گیرند از تلف شدن و مرگ عادی نجات پیدا کنند و همه شان برای این که جانشان را در راه خدا بدهند آماده بشوند، حضرت باید یک چنین اقدامی را می کرد. حضرت هم این کار را کردند و فرزند را در منا آورده و کارد به حلقوم او کشیدند، اما کارد نبرید. برای اطمینان آن کارد را به سنگ زدند و دیدند سنگ را دو نیمه کرد. بعد هم خدا دستور می دهد و به حضرت می فرماید که نَبُر!
خدای متعال وقتی داستان را می فرماید، می گوید: «وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيم»(صافات/107) ما یک ذبح عظیم را فدیه او قرار دادیم. روایتی از وجود مقدس علی بن موسی الرضا در عیون اخبار الرضا آمده است که در آن جا حضرت وقتی این آیه را معنا می کنند، می فرمایند: ابراهیم خلیل فرزند را آورد که واقعا قربانی کند و در این قربانی کردن می خواست به ثواب اعظم مصائب در راه خدا برسد، که این همان ثواب عاشورا بود. وجود مقدس نبی اکرم در مسیر امت سازی خودشان عاشورا را به پا کردند. ثواب عاشورا ظهور و رجعت و شفاعت در قیامت است و گویا حضرت ابراهیم یک چنین ثمره ای را می خواست. غیر از آن ضیافتی که در عاشورا در باطن برای سیدالشهداء برپا شده که آن مزد عاشوراست، یکی از ثمرات عاشورا همین برپا شدن بساط شفاعت است. اگر عاشورا نبود همه ما در ضلال بودیم.
«وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَة»، سیدالشهداء خون دلش را داد که مردم را از ضلالت نجات بدهد. کار شیطان این است انسان را از امام جدا می کند، پس اگر جدا کرد، انسان اول در وادی حیرت است و بعد در وادی ضلالت که در روایت آمده «وَ ضَلَّ مَنْ فَارَقَكُمْ».
مرحوم سید بن طاووس در لهوف نقل فرمودند که وقتی حضرت از مدینه خارج شدند و به سمت مکه راه افتادند، سران مومن جن محضر حضرت آمدند و گفتند که شما به مدینه برگردید، ما می رویم و کار را تمام می کنیم! حضرت فرمود: اگر بنا بر این جور تصرف باشد که من از شما تواناترم! من پناهگاه این امتم و باید بروم تا اینها نجات پیدا کنند. عاشورا برای این به پا شده و من از این فدیه اینطوری می فهمم که کار حضرت ابراهیم از این جنس بوده است. ایشان می خواسته یک قربانی کند تا چراغ راه بشود و جلوی ضلالت امت را بگیرد. البته به این جلوه از اتفاق کمتر پرداخته شده است. به نظر فقط عرفا این را در لایه عرفانیش معنا کرده و گفته اند که این یک امتحانی بود بین حضرت ابراهیم و خدای متعال. اما این چیزی فراتر از این است، درست است و یک جلوه اش همان است، ولی بحث امامت و امت سازی است، بحث عبور دادن امت از حیرت هایی است که وجود دارد، بحث ایجاد عبور از دار دنیا و شهادت در امت است. حضرت ابراهیم می خواستند این کارها با شهادت اسماعیل انجام بگیرد و در آن هم آن ضیافت و هم آن شفاعت محقق بشود.
در روایت امام رضا آمده که خدای متعال به حضرت ابراهیم فرمودند: ابراهیم خلیل، خودت را بیشتر دوست داری یا پیامبر آخرالزمان را؟ عرض کرد: ایشان را، خداوند فرمود: فرزند خودت حضرت اسماعیل را بیشتر دوست داری یا سیدالشهداء را؟ عرض کرد: سیدالشهداء را. در بعضی از نقل ها آمده که ایشان را بردند در گودی قتلگاه و یک روضه قتلگاه برایشان خواندند. در بعضی روایات دیگر نقلی که هست این است که پرده کنار رفت و در همان وادی منا صحنه های کربلا را به ایشان نشان دادند. پس حضرت جوری غرق در مصیبت شد که اگر فرزندش را قربانی می کرد این حالت برای ایشان پیدا نمی شد. بعد به ایشان فرمودند: «وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيم»، یعنی آن ثوابی که شما در مصیبت قربانی کردن حضرت اسماعیل می خواستید، در این گریه بر حضرت سیدالشهداء به شما دادیم. کانه به حضرت می خواهند بفرمایند که ما به شما این ثواب عظیم را می دهیم ولی یک واسطه دارد. آن فرزند، این فرزند نیست و خود شما هم صاحب این فرزند نیستید، و این مصیبت برای نبی اکرم است. کما این که مادر حضرت مریم وقتی نذر می کند که خدایا یک فرزندی به من بده که این را بگذارم تا خادم مسجد بشود، خدای متعال با یک واسطه یک پیامبر اولوالعزم به ایشان می دهد. پس این دعا مستجاب شده است، اما خود این مادر ظرف آن فرزند نیست که روح القدس در او بدمد، یک واسطه می خورد و حضرت مریم را به او می دهند.
خدای متعال از طریق حضرت اسماعیل اعظم ثواب ها را برای ایشان فراهم کرد، پس کانه به حضرت ابراهیم گفته می شود که صاحب آن اعظم مصائب نبی اکرم اند و آن هم مصیبت قربانی شدن سیدالشهداست. ما این را به شما دادیم اما با یک واسطه. تلقی حقیر این است که حضرت یک کاری با امت خودش می خواست بکند و این کار را خدای متعال از ایشان پذیرفت و با یک واسطه ای آن را به ایشان عنایت کرد.
قربانی کردن حضرت اسماعیل قربانی کردنی بود که باید امت را از فتنه ها عبور می داد و آن ظلمت و ضلال را کنار زده و مردم را طالب شهادت می کرد. این اتفاق در عاشورا افتاد. پس به یک معنا خدای متعال به حضرت ابراهیم درباره آن ثوابی که می خواست فرمود: این ثواب برای شما نیست بلکه برای نبی اکرم است، شما اگر می خواهید به این ثواب برسید باید در ظرف خودتان مصیبت سیدالشهداء در وجودتان جاری بشود، اگر جاری شد به آن ثواب در ظرف خودتان می رسید. یک معنای دیگر هم این است که این دعا اجابت شده، منتها به اندازه خود حضرت ابراهیم خلیل، پس آن چیزی را که برای امتش می خواست در شهادت سیدالشهداء تقدیر شد و واقعا این اتفاق افتاد.
برداشته شدن ظلمت و تاریکی، با شهادت سیدالشهدا
«وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيم» این است که با شهادت سیدالشهداء اتفاقات بزرگی در عالم رخ داد که یکی از آن ها این است که خدای متعال این ظلمتی را که حاکم شده بود را با سیدالشهداء برداشت. این دریای مواج و طوفانی و فتنه ای که امت حضرت را گرفته بود را خدای متعال با حضرت برداشتند : «إنّ الحسين مصباح الهدى و سفينة النجاة».
واقعا عاشورا امت نبی اکرم را به یک نقطه ای رساند که در این امت یک جمعی شکل گرفتند که حاضرند خونشان را در این راه بدهند. «مَنْ كَانَ فِينَا بَاذِلًا مُهْجَتَهُ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْيَرْحَلْ مَعَنَا»، تلقی من این است که این دعوت حضرت یک امت را به دنبال خودش آورده است. این ده ها هزار و صدها هزار شهیدی که ما در طول تاریخ و در دوران معاصر خودمان دادیم آثار آن دعوت است که برای اقامه دین خدا و عبور دادن عالم از ظلمات باید طی بشود. عجیب تر این است که در روایات آمده از برکات عاشورا این است که هر مومنی دو تا مرگ دارد، یک موت و یک شهادت، پس تمام مومنین و شیعیان اهل بیت به برکت عاشورا می توانند به درجه شهادت نائل بشوند. این اقدام سیدالشهداء یکی از مهمترین اقداماتی است که وجود مقدس نبی اکرم در راه ایجاد امت اسلامی انجام داده اند، لذا عهد عاشورا را از نبی اکرم می گیرند.
روضه عاشورا را برای حضرت ابراهیم خلیل می خوانند. حضرت را در گودی قتلگاه می برند و به ایشان می گویند در نسل شما چنین امامی قرار داده شده و آن مصیبتی که شما دنبالش هستید این مصیبت است که این هم صاحبش نبی اکرم است، ولی عهد عاشورا را از نبی اکرم می گیرند. ذیل آیه شریفه «وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْها»(احقاف/15) آمده است که جبرئیل آمد و به نبی اکرم خبر داد که می خواهیم یک فرزندی به حضرت زهرا بدهیم، اختیار با شماست که این فرزند را بپذیرد ولی چنین شهادت سنگینی هم سر راهش هست!
این مصیبت عظیمی که نبی اکرم بارها و بارها و ده ها سال قبل از وقوعش برایش گریه کردند، امیرالمومنین و انبیاء گریه کردند، مصیبتی است که حضرت باید مقیم این وادی باشند تا به مقصد برسند. این مصیبت الان هم برقرار است؛ این که وقتی محرم می شود قلوب متحول می شود، برای این است که آن بلای حضرت برپاست. حتی در روایت بسیار عجیبی فرمود: در قیامت وقتی حضرت زهرا در محشر تشریف می آورند تقاضا می کنند که خدایا می خواهم فرزندم را آنچنان که به شهادت رسیده ببینم! حضرت وارد محشر می شوند در حالی که از رگهای گردنشان خون جاری است و بی سر هستند. پس حقیقت مصیبت آن موقع واقع و آشکار می شود. گویا ظرف این عالم ظرف تحقق ابعاد آن مصیبت نیست! بعد بساط شفاعت و دستگیری حضرت زهرا آماده می شود و حضرت کار را به انجام می رسانند.
این مصیبت عظیم، مصیبتی است که عهدش را از نبی اکرم و امیرالمومنین و حضرت زهرا گرفته اند. البته حضرت زهرا هم به تعبیر من با خدای متعال چانه زدند، البته این کاری است که نبی اکرم مکرر برای امتشان انجام دادند. وقتی پیامبر به معراج رفتند و دیدند که پنجاه نماز واجب شده، انقدر رفت و آمد کردند تا شد پنج تا! اینجا هم حضرت زهرا آنقدر رفت و برگشت کردند تا خدای متعال فرمود من شفاء را در تربتش قرار می دهم که می دانید این شفاء در تربت فقط شفاء ظاهری نیست. اولیاء خدا بیماری های روحی خودشان را با این تربت شفاء می دهند. شاهدش هم این است که فرمود: اگر کسی بر این تربت سجده کند حجب هفتگانه را خرق می کند. این علامت این است که تربت سیدالشهدا برکاتی دارد که می تواند حجاب های باطنی را هم برداشته و بیماری های باطنی را هم رفع می کند.
خداوند دعا را تحت قبه سیدالشهدا مستجاب قرار داد. مرحوم شوشتری در یک بیانشان می گویند: تمام آنجایی که محفل عزای سیدالشهداست تحت القبه است و حجاب ها در آن جا کنار رفته و دعا مستجاب می شود. به نظرم همین جا بود که حضرت صدیقه طاهره راضی شدند و خداوند ائمه و امام زمان را در نسل ایشان قرار داد.
مزد این بلای عظیم عصر ظهور، رجعت و قیامت است. این بلای عظیم است که محور دستگیری و شفاعت حضرت و یکی از مهمترین ابزار امت سازی وجود مقدس نبی اکرم است. پس حضرت با سیدالشهداء و این شهادت، امت خودشان را سامان دادند.
ان شاالله در جلسه بعد عرض خواهم کرد که سیدالشهداء چطور این امت را سامان دادند؟ «إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي»، چطور با این شهادت امت اصلاح شد؟ چطوری معروف احیا شد و دامن منکر از امت اسلامی جمع شد؟ این امر به معروف و نهی از منکر چه بود و چطوری سیره حضرت احیا شد؟