به گزارش سرویس اندیشه دینی پایگاه 598، متن زیر گزارشی تفصیلی از جلسه دهم سخنرانی آیت الله میرباقری در دهه اول محرم 95 می باشد که در حسینیه حضرت زهراء سلام الله علیها در منزل جناب شجاع فرد برگزار شده است. ایشان در این جلسه که در باب بکاء بر اهل بیت بوده است بیان می کنند ریشه گناهان صفات رذیله و ریشه صفات رذیله استکبار علی الله است که این استکبار جوشش شیطنت شیطان و دشمنان اهل بیت در عالم می باشد همانگونه که ریشه تواضع در برابر خداوند متعال و تمام عبادات، جوشش و ظهور صفات حمیده و عبادت پیامبر اکرم است. حقیقت گناه خروج از ولایة الله و بیت النور نبی اکرم می باشد. یکی دیگر از ثمرات اشک بر مصائب اهل بیت طهارت از گناهان است و با گریه از گناهان که حقیقت آن خروج از ولایه الله است پاک می شویم و به ولایت الله بر می گردیم.
اشک بر مصائب اهل بیت(ع) و برخی از ثمرات آن
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله ربّ العالمین و صلی الله علی سیِّدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی أعدائهم اجمعین. امام رضا علیه السلام در حدیثی به ریان بن شبیب می فرمایند: «يَا ابْنَ شَبِيب إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْ ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَإِنَّهُ ذُبِحَ كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ وَ قُتِلَ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ رَجُلًا مَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ شَبِيهُونَ وَ لَقَدْ بَكَتِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ لِقَتْلِهِ وَ لَقَدْ نَزَلَ إِلَى الْأَرْضِ مِنَ الْمَلَائِكَةِ أَرْبَعَةُ آلَافٍ لِنَصْرِهِ فَلَمْ يُؤْذَنْ لَهُمْ فَهُمْ عِنْدَ قَبْرِهِ شُعْثٌ غُبْرٌ إِلَى أَنْ يَقُومَ الْقَائِمُ ع فَيَكُونُونَ مِنْ أَنْصَارِهِ وَ شِعَارُهُمْ يَا لَثَارَاتِ الْحُسَيْن ع يَا ابْنَ شَبِيبٍ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ ع أَنَّهُ لَمَّا قُتِلَ جَدِّيَ الْحُسَيْنُ ص أَمْطَرَتِ السَّمَاءُ دَماً وَ تُرَاباً أَحْمَرَ يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ بَكَيْتَ عَلَى الْحُسَيْنِ حَتَّى تَصِيرَ دُمُوعُكَ عَلَى خَدَّيْكَ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَهُ صَغِيراً كَانَ أَوْ كَبِيراً قَلِيلًا كَانَ أَوْ كَثِيراً يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا ذَنْبَ عَلَيْكَ فَزُرِ الْحُسَيْنَ ع يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَسْكُنَ الْغُرَفَ الْمَبْنِيَّةَ فِي الْجَنَّةِ مَعَ النَّبِيِّ ص فَالْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَيْنِ يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ يَكُونَ لَكَ مِنَ الثَّوَابِ مِثْلَ مَا لِمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع فَقُلْ مَتَى ذَكَرْتَهُ يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ مَعَنَا فِي الدَّرَجَاتِ الْعُلَى مِنَ الْجِنَانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ افْرَحْ لِفَرَحِنَا وَ عَلَيْكَ بِوَلَايَتِنَا فَلَوْ أَنَّ رَجُلًا أَحَبَّ حَجَراً لَحَشَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَعَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»(1) در جلسه گذشته بیان شد در روایات ثمرات فراوانی براي گريه ذکر شده است. البته دقت شود آثار گریه بر سيدالشهداء(ع) و یا مثلا آثار تربت ایشان، غیر از خود سيد الشهداء(ع) و شأن ایشان است چرا که شان حضرت فوق اين سخنان است و قابل توصيف نيست. یکی از آثاري که براي بکاء امام حسین(ع) بيان شد، معيت با اهل بيت(علیهم السلام) است که فرمود: «مَنْ تَذَكَّرَ مُصَابَنَا وَ بَكَى لِمَا ارْتُكِبَ مِنَّا كَانَ مَعَنَا فِي دَرَجَتِنَا»(2) این روایت به صورت اجمالی ترجمه شد. اثر دیگر گریه بر اهل بیت و مصائب آنان، طهارت است که فرمود: «يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ بَكَيْتَ عَلَى الْحُسَيْنِ حَتَّى تَصِيرَ دُمُوعُكَ عَلَى خَدَّيْكَ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَهُ صَغِيراً كَانَ أَوْ كَبِيراً قَلِيلًا كَانَ أَوْ كَثِيراً» با گریه بر مصیبت امام حسین(ع) همه گناهان بخشيده مي شود و گناه کوچک و بزرگ ندارد. در واقع گریه بر سیدالشهداء به منزله توبه ای کامل و تام است زیرا آثاري که در توبه است، در اشک بر سيد الشهداء(ع) به نحو جامع وجود دارد و گويا گريه کردن بر سيد الشهداء(ع) به خودي خود توبه است. یکی از کسانی که براي مرحوم آيت الله العظمي بهجت ذکر مصيبت مي فرمودند نقل مي کرد که ايشان به من گفتند به نظر منِ بهجت، گريه بر سيد الشهداء(ع) افضل از نافله شب است. هرچند که در روایات بین فضیلت نافله شب و گریه بر سیدالشهداء مقایسه ای نشده اما شاید فضيلت هايي که براي گریه بر سیدالشهداء ذکر شده، برای نافله شب ذکر نشده است.
آیت الله بهجت در ادامه این نکته مهم را در علت افضل بودن گریه بر سیدالشهداء فرموده بودند که: اگر کسي در نافله شب اهل عبادت شد آنگاه که عبادتش در نماز وتر روحي مي شود و روحش مشغول به حضرت حق مي شود و اشکش جاري مي شود، در آن هنگام به اوج مي رسد. به تعبيری ديگر، برخی ها در قنوت نماز وتر عبادت شان عبادت روحي مي شود اما در گريه بر سيد الشهداء(ع) این عبادت، از ابتداء عبادتی روحي است. يعني انسان با تمام وجودش به بندگي خداي متعال مشغول است.
باطنِ گناهان خروج از ولایة الله و ورود به ولایه الشیطان
در این جلسه به توضیح مختصری از طهارت نفس که از آثار گریه بر مصیبت اهل بیت می باشد می پردازیم. اصل گناه چيزي جز خروج از دايره ولايت معصومين(عليهم السلام) و ولايت الله نيست. بدی و بد بودن گناه به خاطر اين است که گناه انسان را از دايره بندگي و ولايت الله خارج مي کند و انسان را به دايره ولايت شيطان و ولايت اولياء طاغوت وارد مي کند که این دایره، انسان را ظلماني مي کند که می فرماید: «وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُون»(بقره/257) لذا هر گناهي غير از ظاهرش، باطني دارد. ظاهر گناهان همين حرام هايي است که ما از آن منع شديم. دروغ گفتن، غيبت کردن، خيانت کردن و به بندگان خدا ظلم کردن گناه است و این ظاهر آن است و در اینها باطن چیز دیگری می باشند. اگر کسي باطن گناه را ببيند، باطنِ هر گناه خروج از ولايت الله و ورود به ولايت شيطان، ولايت اولياء طاغوت و دشمنان حضرت است و چيزي غير از اين نيست.
صفات رذیله ریشه گناهان و استکبار علی الله ریشه صفات رذیله
صفات رذيله هم خروج از ولایت الله می باشند چرا که گاهي گناه ريشه هايي دارد که ريشه هاي گناه از خود گناه بد ترند و ريشه گناه، صفات رذيله است. به عنوان مثال، چرا انسان غيبت مي کند؟ علتش این است که حسود است و تا حسد خود را تدارک نکند نمي تواند غيبت نکند. اگر هم استغفار کند دوباره در مجلس بعدي ريشه ي اين گناه باقي است. بنابرین بايد ريشه هاي گناه را از بين برد و ريشه هاي گناهان، صفات رذيله می باشند و بنیان صفات رذیله نیز بر خروج از ولايت الله است پس گناه خروج از ولایت الله است.
تمام رذايل اخلاقي صفات شيطان اند. هنگامی که انسان از محيط ولايت نبي اکرم صلی الله علیه وآله خارج می شود، به محدوده شيطان وارد مي شود و شيطان صفات رذيله خودش را به انسان منتقل مي کند و در نتیجه اين صفات رذيله منشأ گناهان مي شوند. صفات رذیله ای همچون حرص و تعلق به دنيا، تکبر، بخل و حسد منشأ گناهان بسیاری از گناهان می شود. ريشه تمام صفات رذيله نیز در يک چيز است که آن احساس کبريايي در محضر خداي متعال می باشد. احساس بزرگی و خود را ديدن در محضر خداوند متعال؛ شأن و حساب در محضر خداي متعا برای خود باز کردن ریشه صفات رذیله است.
تواضع در برابر خداوند ریشه تمام عبادات و سعی شیطان در از بین بردن آن
پس ریشه گناهان در صفات رذیله و ریشه صفات رذیله در احساس بزرگی در محضر خداوند متعال است. در مقابل هم تمام بندگی این است که انسان براي خودش در عرض خداي متعال هيچ شأني قائل نباشد و و آن محدوده مملکتي را که به انسان داده اند از آنِ خدا ببيند. آن جايي که به آن حول و قوه دادند همه آن را «مِن الله» بداند چرا که«لا حول و لا قوة الا بالله». اگر کسی می خواهد بندگی کند، باید در برابر خداوند تعزز و استکبار نکند و در مقابل خداي متعال سجده تام داشته باشد. نقطه مقابل بندگی خداوند متعال، احساس کبريايي و عزتِ در مقابل عزت خداوند است و ریشه تمام صفات رذيله در اينجاست. شيطان با استکبارش به اين صفات رسيد که در حديث عقل و جهل این داستان استکبار، به صورت مفصل توضيح داده شده است که در این حدیث آمده است: خداي متعال شيطان را آفريد و به او دستور داد «أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَلَمْ يُقْبِل»(3) یعنی خداوند به آن فرمود روي بگردان او روی گرداند اما هنگامی که فرمود روی بیاور، او امتثال نکرد و روی نیاورد. تمام افعال ما اقبال و ادبار است چرا که يا بايد به سمت کاری برويم و يا بايد برگرديم که هر دوی این رفت و آمد بايد با فرمان خدا باشد. اگر با فرمان خدا بود هر دو عمل رفت و آمد خوب است. ما بايد مانند زنبور عسلي باشيم که به تعبير قرآن «أوّاب» است یعنی با امر و ماموريت به گلستان مي رود و شيره ها را جمع مي کند و دوباره به مرکز اصلي خودش برمي گردد. ما بايد اين طوري باشيم و با امر برويم و با همراهي به سمت خداي متعال برگرديم. باید با امر الهي به طرف عالم برويم و وقتي هم بر مي گرديم غباري از عالم بر دل مان بر دل مان ننشسته باشد و این رفتن ما، غفلت، خودبيني و عجبي در ما ايجاد نکرده باشد.
اين تعبير در ذيل دعاي عرفه سيد الشهداء(ع) نقل شده است که: «إِلَهِي أَمَرْتَ بِالرُّجُوعِ إِلَى الْآثَارِ فَأَرْجِعْنِي إِلَيْک بِکسْوَةِ الْأَنْوَارِ وَ هِدَايَةِ الِاسْتِبْصَارِ حَتَّى أَرْجِعَ إِلَيْک مِنْهَا کمَا دَخَلْتُ إِلَيْک مِنْهَا مَصُونَ السِّرِّ عَنِ النَّظَرِ إِلَيْهَا وَ مَرْفُوعَ الْهِمَّةِ عَنِ الِاعْتِمَادِ عَلَيْهَا»(4) خدايا به من فرمان دادي به سوي مخلوقات بروم، من با فرمان تو مي روم و حال که اینگونه است، هنگامی که من به سمت دنيا مي روم پوششي از نور خودت را بر من قرار بده و بصيرتي به من بده و من را هدايت کن تا همانگونه که با امر تو از ناحيه تو به سمت دنيا رفتم و در آن هنگام به هيچ چيزي توجه نداشتم، هنگام بازگشت هم هيچ گرد و غباري از اين تعلقات به من ننشسته باشد و باطن و سرِّ من از نگاه به آن ها در امان باشد و همّت من رفيع تر از اين باشد که به اين اسباب تکيه کنم. نه نگاهي به دنيا و ما سوی الله مي اندازم نه تکيه و اعتمادي به آن ها مي کنم. ما بايد اينگونه باشيم. بايد متواضعانه در محضر خدا باشيم و متواضعانه برويم و برگرديم. به او گفتند: «أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَلَمْ يُقْبِل» او رفت و مشغول شد و برنگشت. خداي متعال فرمود: «اسْتَكْبَرْت» اين رسم بندگي نبود و در محيط کبريايي ما وارد شدی و به تعبیری دیگر، ما از اين گناه نمي گذريم که در اول خطبه قاصعه است: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَبِسَ الْعِزَّ وَ الْكِبْرِيَاءَ وَ اخْتَارَهُمَا لِنَفْسِهِ دُون خَلْقِهِ وَ جَعَلَهُمَا حِمًى وَ حَرَماً عَلَى غَيْرِهِ وَ اصْطَفَاهُمَا لِجَلَالِه»(5) آن خدايي ستودني است که صاحب کبريا و عزت است و آن دو پوشش اوست. و اين دو صفت از مختصات خود اوست که فرمود: «وَ اصْطَفَاهُمَا لِجَلَالِه» عزت و بزرگی، از شئون جلال الهي اند و باید همه در مقابل جلال الهي تواضع کنند. حضرت در ادامه فرمود: «وَ جَعَلَ اللَّعْنَةَ عَلَى مَنْ نَازَعَهُ فِيهِمَا مِنْ عِبَادِهِ» هر کس در اين دو با خداي متعال منازعه کند از محيط رحمت دور و ملعون و مطرود مي شود. تو به حوزه کبريايي الهي پا گذاشتي و براي خودت خدايي مي کني به همین خاطر مطرود می شود چرا که عبد نبايد خدايي کند.
شیطان در مقابل لشکري از صفات کریمه که خداي متعال به وجود مقدس نبي اکرم(ص) عطا کردند و این صفات، صفات کریمه حضرت است و ایشان با آن لشکر عالم را نورانی و اداره می کند؛ لشکری از خداوند خواست تا با حضرت بجنگد. خداي متعال هم هفتاد و پنج صفت رذيله به او داد و با آن او را امداد کرد چرا که بناء نیست شیطان در این عالم امداد نشود. خداوند متعال اختيارات ما را امداد مي کند که اگر ما قصد گناه کنيم تا خداي متعال امداد نکند گناهی واقع نمی شود لذا در روايات باب جبر و اختيار اين مطلب توضيح داده شده که خداي متعال اموري را اراده مي کند ولي راضي به آن نيست. هنگامی که بنده ای قصد گناه دارد، اگر خداوند متعال اذن ندهد گناه واقع نمي شود. پس وقوع گناه هم به اراده خداوند است هرچند که مورد رضایت آن نیست. در داستان شیطان هم خداوند او را امداد کرد و برای او صفاتي آفريد که ریشه صفات رذیله در ر آن استکبار بر خداست، و ریشه گناه نیز در صفات صفات رذیله است. وجود مقدس حضرت علی(ع) در ادامه فرمودند: مراقب باشید که این بیماری مسری شیطان به شما سرایت نکند که شیطان کبریایی در برابر خداوند متعال را که عمق و ریشه تمام رذائل است به شما منتقل مي کند.
گناهان جوشش شیطنت شیطان، و عبادات جوشش بندگی نبی اکرم(ص)
کبریایی در برابر خداوند ريشه تمام صفات رذیله و گناهان است. اگر کسي در مقابل خداوند متعال متواضع شد، از تواضع صفت رذیله و گناه صادر نمي شود. انساني که خاشع است زاهد در دنياست. انساني که خاشع است اهل يقين، توکل و سخاوت است. انسان هایی که به دنيا دل مي بندند و نسبت به آن حريص و متکبر مي شوند، بخاطر این است که در مقابل خداي متعال گردن فرازي مي کنند و شیطان این صفات رذیله را در آنها ايجاد مي کند. شیطان در ابتداء به کبريايي دعوت مي کند که اگر انسان این دعوت او را نپذيرفت، نمي تواند هیچ کاری انجام دهد. اما اگر دعوت به کبریایی شیطان را پذيرفت، ابتداء صفات رذيله شیطان و سپس گناهان از انسان صادر مي شود و اين ريشه تمام گناهان است. در مقابل گناهان که ظهور استکبار شیطان است، تمام عبادات هم، ظهور عبادت نبي اکرم(ص) می باشد. صفات کريمه، ظهور صفات نبي اکرم است. بندگي ظهور بندگي نبي اکرم است. خشوع و تواضع در مقابل کبريايي الهي، ظهور تواضع حضرت در عالم است. عبادت نبی اکرم و شیطنت ابلیس است که در عالم مي جوشند. تما آنچه دار دنيا مي بينيد، غليان عبادت نبي اکرم و شيطنت ابليس است.
عاشورا خاموش کنند غلیان شیطنت در عالم
درگیری عاشورا نیز بخاطر همين است و چيزي ديگري هم نيست. حضرت مي خواهند آن غليان و شيطنت در عالم فروکش کند و به اصطلاح، گرد و غبار شيطان را بخوابانند تا فضا نوراني گردد. نبی اکرم می خواهند حجاب و گرد و غبار شيطنت شيطان را که قرآن کریم از آن به کف روی زلال آب نبی اکرم تعبیر می کند کنار بزنند و از بین ببرند. خداوند متعال در این مورد می فرماید: «فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً»(رعد/17) به تعبير قرآن پیامبر اکرم قصد دارند اين گرد و غبار و اين کرّ و فرّ و استکبار شيطان را خاموش کنند و اين جهنم او را خاموش کنند تا صفات و عبادات نبي اکرم در عالم ظاهر شود. عاشورا نیز براي اين است تا آتش جهنم شیطان خاموش شود و بندگان خدا در محيط امن قرار بگيرند و عبادت کنند. در روايات به صورت مکرر آمده است که قرآن ظاهر و باطنی دارد. گناهان در ظاهرِ قرآن رذائلی می باشند که می بینیم اما گناه در باطن قرآن ولايت دشمنان اهل بیت(ع) است. اين که به این اندازه از رذائل اخلاقی مذمت شده است به همین خاطر است. انسان با هر گناهي قدمي در وادي ولايت دشمنان اهل بیت مي گذارد. ولی این گناه کردن که باطن آن ولایت دشمنان اهل بیت است، متفاوت است. گاهی به سبب گناهی اعماق وجود انسان وارد آن وادي نمی شود و در نتیجه کافر و فاسد نمي گردد. اما گاهی هم با یک گناه خود انسان وارد وادی دشمنان اهل بیت می شود کو در نتیجه فاسق و کافر می شود. در این حالت تا پیش از اینکه خود شخص وارد وادی دشمنان اهل بیت شود، فاسق العمل بود اما پس از ورود به آن خودش فاسق شد!
بنابراین حقيقت گناه غليان شيطنتِ شيطان و استکبار اوست. حقیقت گناه، صفات و شیطنتِ شيطان و جوشش آن در انسان است. اگر گناهی واقع شود، جوشش شيطنت اولياء سقيفه است. هر کجا گناهی مي بينيد دست صاحبان سقيفه در کار است چرا که فرمود: «عَدُوُّنَا أَصْلُ كُلِ شَرٍّ وَ مِنْ فُرُوعِهِمْ كُلُ قَبِيحٍ وَ فَاحِشَةٍ»(6) اصل شرور آن ها هستند و تمام فواحش از آن ها ناشي مي شود. کما اين که هر کجا عمل خوبي وجود دارد غليان و ظهور بندگی نبي اکرم(صلی الله علیه وآله) است چرا که: «نَحْنُ أَصْلُ كُلِّ خَيْرٍ وَ مِنْ فُرُوعِنَا كُلُّ بِرٍّ فَمِنَ الْبِرِّ التَّوْحِيدُ وَ الصَّلَاةُ وَ الصِّيَام» بنابراین گناه يعني خروج از ولايت الله و ورود به ولايت ابليس. اگر ظاهر انسان مانند چشم او، گناه کند ولی اعماق وجود او از دایره ولایت خداوند بیرون نرفته باشد، قابل بخشش است اما اگر باطن او هم وارد ولایت شیطان شد، بسیار خطرناک است. تا انسان با تمام وجود از محيط ولايه الله خارج نشود، از عمق وجود گناه نمي کند و اراده او به گناه معطوف نيست و در برابر خداوند سجده می کند. اما گاهی وسوسه می شود و لغزش و لممی از او سر می زند و شيطان از او بهره اي مي گيرد. اصل وجود مومن به درياي نور و زلال نبي اکرم متصل است. اصل وجود مؤمن به سرچشمه طهارت متصل است که سرچشمه طهارت اهل بیت(ع) می باشند که فرمود: «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرا»(احزاب/32) مومن به آن سرچشمه طهارت متصل است اما گاهی در اثر توجه به غیر خدا یا توجه به شيطان و اجابت وسوسه او، کفي بر روي اين زلال آب مي نشيند که گناه مومن اين است.
گناه يعني خروج از ولايت الله و آلوده شدن به ابليس و استکبار علي الله. در گناه کردن، آن بيماري مسري شیطان به ما سرایت کرده و ما را نیز بیمار و گناهکار کرده است. اینکه ما گناه می کنیم به خاطر خود بینی و استکبار ماست. سر از سجده بر مي داريم و به خودمان نگاه مي کنيم به گناه مبتلا مي شويم. همين که انسان به خودش نگاه کرد آلوده مي شود. نمي شود کسی خود بین باشد اما آلوده به گناه نشود چرا که شيطان به هر گونه ای که ممکن باشد از انسان گناه مي گيرد در حالي که اگر سرش در مقابل خدا فرود آمده بود شيطان نمی تواند کاري انجام دهد. از آنجا که باطن گناه صفات رذیله و استکبار علی الله است، از دستگاه شیطان و سقیفه ناشی می شود به همین خاطر در روایتی که در سفینه البحار نقل شده آمده است اگر گناهی کرديد هنگام محاسبه آخر شب، علاوه بر استغفار، عهد صلوات و لعن خود را هم تجديد کنيد، و تبري، لعن، صلوات و خشوع و اقرار به مقامات نبي اکرم صلي الله عليه و آله را تکرار کنید تا پاک گشته و به مدار توبه برگردید. به همین خاطر است که لعن و صلوات مطهر و مقرِّب است. در زیارت عاشورا می خوانیم: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ فِي هَذَا الْيَوْمِ وَ فِي مَوْقِفِي هَذَا وَ أَيَّامِ حَيَاتِي بِالْبَرَاءَةِ مِنْهُمْ وَ اللَّعْنَةِ عَلَيْهِمْ وَ بِالْمُوَالاةِ لِنَبِيِّكَ وَ آلِ نَبِيِّكَ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمُ السَّلَام»(7) اینکه لعن و برائت مطهر است به خاطر این می باشد که انسان را از آن ذنوب پاک مي کنند. اصحاب سقیفه و شیاطین آمده اند تا مؤمن را مسخر و رام خود کنند اما انسان با لعن و تبری آنان را از خود دور می کند. اين که در روايات آمده است برخی از لعن ها مانند این است که شما هزاران تیر را به طرف به دشمنان حضرت انداخته باشید، اشاره به همین مطلب است که امواج لعن شما آن ها را از وادی شما دور مي کند و نمي گذارد به شما نزديک شوند. لعن و تبری امواجی دارد که مانع از نفوذ شیطان و دستگاه سقیفه به درون ما می شود و الّا آن ها مي خواهد ما را تسخير کنند و از طريق تسخير ما در بين مؤمنین نفوذ کنند. هر مومني بابي به سوي جامعه مؤمنین است که شیاطین و دستگاه سقیفه قصد نفوذ از آن راه را دارند اما با لعن و تبری اين باب بسته مي شود.
بکاء مطهِّر گناهان و کلید بازگشت به وادی ولایة الله و بیت النور نبی اکرم(ص)
با توجه به توضیحات فوق، اگر گناه خروج از مدار ولايت نبي اکرم است چه چيزي اين گناه را پاک مي کند؟ اگر گناه خروج از بيت النور نبي اکرم است -که در آيه نور به آن اشاره شده- چه چیزی این گناه و انسان را پاک می کند؟ بیت النور نبی اکرم(ص)، بيت ذکر و رفعت است و اگر یک پَرِ وجود انسان از اين خانه بيرون بيايد شيطان آن را با تير مي زند. اما اگر داخل این خانه بمانیم، شیطان درون اين خانه نفوذ ندارد. مخلصين کسانی اند که با تمام وجود درون بیت النور نبی اکرم اند. آنان که از وادي ولايت الله پایشان را بيرون مي گذارند، از اخلاص بيرون مي آيند و شيطان نیز آنان را هدف قرار مي دهد و از چشم انسان به قلب انسان تیر مي زند که در روایت داریم نگاه حرام انسان سهم و تیری سمی از سهام ابلیس است که به قلب انسان می خورد. اگر به اندازه یک نگاه از خانه نبی اکرم سرمان را بیرون آوردیم، شیطان نگاه ما را با تیر مسموم می زند. حصن حصين آنجاست. حال که روشن شد حقیقت گناه چیست، نوبت به این می رسد که توبه چيست؟ روشن است که توبه برگشت به حصن ولايت اميرالمومنين(ع) می باشد و پاک شدن يعني اين. توبه دوري کردن و تبري جستن از دشمنان است. توبه نجات پيدا کردن از ولايت ابليس می باشد و طهارت نیز همین است. با ورود به ولایت امیرالمؤمنین آلودگي اي که از شیاطین و دستگاه سقیفه به ما نشسته پاک می شود به همین خاطر جای تعجب نیست گریه مطهِّر و پاک کننده است و امام رضا(علیه السلام) در روایت ریان بن شبیب فرمود این گریه اگر اشکت بر گونه ات جاري شد، گناه قليل و کثير، بزرگ و کوچک را پاک مي کند. علت اینکه گریه مطهر است این می باشد که انسان با گناه از وادی ولایت نبی اکرم خارج و به ولايت دشمنان حضرت وارد می شود. گریه ما را از وادی ولایت دشمنان اهل بیت خارج می کند و موجب طهارت ما می شود. حال جای این سؤال است که این تطهیر چگونه اتفاق می افتد؟ سيد الشهداء(ع) قيام کردند که آن گرد و غبار را بخوابانند. حضرت می خواهند از تمام مؤمنینی که شیطان از آنان سهمی گرفته است و اینگونه نیست که کاملا در جبهه مقابل باشند، دستگیری کند. در جریان نزاع حق و باطل، عده ای با تمام وجود طرفدار شيطان اند و حاضر نيستند به سمت سیدالشهدآء(ع) بیایند. اما عده ای دیگر نیز وجود دارند که شیطان از آنان سهمی گرفته و در آنان نفوذ کرده است و مانند حرّ می باشند که دعوت سیدالشهداء را اجابت می کنند.
سيد الشهداء(ع) در روز عاشورا، با «رحمه الله الواسعه» بودنش آمده است. در نزديکي هاي کربلاء به عبيد الله حرّ جعفی کربلا فرمود تو عثماني هستي. در جبهه ما بیا، ما پاکت مي کنيم. اما اجابت نکرد. امام حسین(ع) در روز عاشورا همه را به دستگیری دعوت کرد و اگر می آمدند مي دادند همه آن ها را حر مي کرد. جدای از اینکه افراد از لحاظ باطنی متفاوتند، اما در اصل اجابت کردن جناب حرّ با دیگران چه تفاوتی داشت؟ بجز آنان که نمي خواهند دعوت را اجابت کنند و با تمام وجود طرف مقابل حضرت ايستاده اند، مؤمنینی هستند که وجودشان از اين طرف است اما شیطان سهمی از آنان گرفته است - که برخی باج کمتری به او داده اند و برخی بیشتر- که امام حسین(ع) مي خواهد اين ها را از دست شيطان بگيرد.
اشک قدم اول از مناسک طهارت، نزول ماء مطهِّر ولایت علی(ع) از آسمان رفیع رسول(ص)
شيطان پنجه انداخته است تا خوبان عالم را بگيرد و جهنمي کند، که در روایتی می فرماید: «يَا زُرَارَةُ إِنَّهُ إِنَّمَا صَمَدَ لَكَ وَ لِأَصْحَابِكَ فَأَمَّا الْآخَرُونَ فَقَدْ فَرَغَ مِنْهُمْ»(8) یعنی آن هنگام که مي گفت سر راه مستقيم مي نشينم با شما کار داشت چرا که کار بقيه را تمام کرده و آنان را گمراه نموده بود. وجود مقدس سیدالشهداء آمدند خوبان عالم را که شیطان قصد گمراهی شان را دارد دستگیری کنند و به وادی ولایت بر گردانند. اصل طهارت از همين جا شروع مي شود. مناسک طهارت بکاء، تبري، لعن و صف بندي است تا اینکه انسان به جایی مي رسد انسان به آن جايي که مطهَّر مي شود که در عاشورا می خوانیم: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْيَايَ مَحْيَا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَمَاتِي مَمَاتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد»(9) اين است که اشک مطهِّر و پاک کننده می باشد. اشک انسان را به بيت النور بر مي گرداند. اشک مقدمه يک تحول عظيم است که سیر این تحول در زيارت عاشورا ذکر شده است. اين اشک است که انسان را تا مرز درگيري با دشمن هم مي برد وحتی خونش را مي دهد و این اشک به صف و قتال مي رسد. يعني این اشک کاری می کند که انسان نه تنها با جبهه باطل و مقابل حضرت سیدالشهداء همراه نيست، بلکه انسان را به صف درگیری با دشمنان هم می کشاند. اشک انسان را به جایی می رساند که از «لَّذِينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلَام» می شود. لذا يکي از آثار اشک، مطهِّر بودن است، به تعبير ديگر مطهِّر ولايت اميرالمومنين است که می فرماید: «يُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِه»(انفال/11) اين آیه گرچه در مورد داستان جنگ بدر است اما از آنجا که در آن از فعل مضارع «يُنَزِّلُ» استفاده شده و فعل مضارع دلالت بر استمرار دارد، یعنی خداي متعال دائم از آسمان آبي بر شما مي فرستد تا شما را پاک تان کند. ما گمان می کنیم تنها جسم ما آلوده می شود اما اینچنین نیست و يک آلودگي هايي وجود دارد که آلودگي باطني است. گناه و صفات رذیله آلودگي باطني است. خداي متعال از آسمان آبي مي فرستد که این آلودگی ها را پاک کند.
اما این آب چه آبی است و این آسمان چه آسمانی؟ آسماني که باران مي آيد و ما با اين آب جسم مان را تطهير مي کنيم معلوم است که این آب به چشمه سارها تبدیل می شود و ما با آن جسم مان را می شوییم و عرق ما می رود. اما این آبی که باطن را پاک مي کند کدام آب است؟ حضرت علی(ع) در نهج البلاغه می فرماید: نماز همچون چشمه جوشاني است که درب خانه شما قرار گرفته است و در پنج وعده خود را در آن می شویید. خداوند نفرموده برای شستن خود به پنجاه فرسخی بروید که شما بگویید نمی رویم بلکه درب خانه تا این چشمه جوشان را گذاشته است. هنگامی که مي خوابيد آلوده مي شويد چرا که خواب برای ما غفلت مي آورد. انسان مومن هم که باشد از برخی امور غباری بر او می نشیند جز معصومین که حسابشان جداست. نماز معصومین شفاعتي و برای تطهير ماست. پس با برخی امور مانند خواب غباري بر ما مي نشيند که حضرت فرمود بلا فاصله در این چشمه آب گرم که در خانه تان است شستشو کند. چشمه آب گرمی است که روزي پنج بار خودتان را در آن بشوييد آیا با این پنج بار شستشو آلودگي مي ماند؟ حتما نمي ماند. در حديث نماز جعفر آمده است که اگر کسي سالي يک بار بخواند تمام گناهانش پاک مي شود و می شود روزي يک یا دو بار هم خواند تا یک سال در آلودگی نمانیم و اینگونه نباشد که بعد از یکسال زیر دوش برویم. نماز مطهر است که فرمود: «يُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِه» حال اين ماء مطهِّر چيست؟ در روایتی فرمود «السَّماءِ» در این آیه مقام رفيع نبي اکرم است. هنگامی که پیامبر به آسمان زمين، برکات آسمان هم نازل می شود. یکی از این برکات ولايت اميرالمومنين است که فرمود اين ماء هم ولايت اميرالمومنين است. خداوند متعال اين حقيقت را جاري مي کند و با آن شما را تطهير مي کند. این اشک مقدمه تبري و تولي و لعن و سلام است. اشک مقدمه بصيرت و صف بندي و قتال و بقيه مقامات است.
اشک مقدمه رسيدن به حيات و ممات محمد و آل محمد(ع) است و این خاصیت اشک است. در این روزها برخی که خود را جامعه شناس می دانند با ادبياتی زيبا شبهاتي کودکانه مطرح می کنند و اتفاقا تنها چيزي که نمی دانند جامعه شناسيِ اشک بر سيد الشهداء(ع) می باشد. در اين روزها دوباره حرف هاي کهنه ي مرده را زنده مي کنند و به هر دليلي مي خواهند يک طوري به عزاداري سيد الشهداء(ع) لطمه ای وارد کنند. با اشکالاتی مثل اینکه چرا خيابان ها را کثيف مي کنيد و ... می خواهد عزای حضرت را خدشه دار کنند. کسی نیست به آنها بگوید شما لب دريا مي رويد و عيّاشي مي کنيد و زباله مي ريزيد عيبی ندارد اما این عیب دارد؟ ما نمی گوییم باید در عزا داری در شهر زباله ریخته شود چرا که کسی با طهارت و نظافت مخالف نیست و بلکه عزادار هاي سيد الشهداء(ع) بايد مواظب باشند فضاي عمومي پاک بماند. سخن در این است که برخی به قصد وارد کردن لطمه به عزاداری های سیدالشهداء این سخنان را می زنند و در صفحات شان مي گذارند. و حال اینکه ها نفس کشيدن برخی از افراد عالم را آلوده مي کند، شما همه آن ها را رها کرديد آمديد اينجا را چسبيدي؟ بعضي ها راه رفتن شان عالم را آلوده مي کند که: «ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاس»(روم/41).
غربي ها براي عيش خود محيط زيست را آلوده و جهان را به زباله داني تبدیل کرده اند. عده ای معدود که کره زمين را براي عيش و کيف خود آلوده کرده اند، براي ديگران نسخه مي پيچيدند. آنان که نياز هاي ظاهری شان اينگونه عالم را آلوده کرده، باطن نياز هاي شان تمام باطن عالم را آلوده کرده است و گرد و غبار وجودشان نَفَس تمام اولياء خدا را بند آورده است اما همین افراد بهانه می گیرند که فضای شهر آلوده شد است و چرا در اطعام عزاداري امام حسين زباله می ریزند. يکي دیگر از سخنانشان این است که اشک بر سيد الشهداء(ع) از حرف هاي کهنه شده است و دوران آن گذشته است. اما دوستان اهل بيت دل شان يک طرف ديگر است و گوش شان به اين سخنان بدهکار نيست. الحمد لله رب العالمين هر چه آن ها بيشتر تلاش مي کنند کمتر نتيجه مي گيرند و هر سال اينگونه است. چه توبه ها و چه تطهيرهایی در اين دستگاه امام حسين(ع) رخ می دهد. شیطان يک سال تلاش مي کند اما حضرت با جريان اشک انسان ها را و تائب مي کنند و بر به وادی ولایت مي گردانند.
پی نوشت ها:(1) عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج 1، ص: 299
(2) الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 73
(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 21
(4) إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج 1، ص: 349
(5) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 762
(6) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 8، ص: 242
(7) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج 2، ص: 775
(8) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 8، ص: 145
(9) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج 2، ص: 775