سرویس فرهنگی پایگاه 598- بهمن ماه 92: با حکم علی جنتی وزیر ارشاد دولت تدبیر و امید، محمد حسین ملکاحمدی دبیر کل نهاد کتابخانه های عمومی کشور شد؛ نهادی که در دولت های نهم و دهم به مدد توجه و تلاش شبانهروزی و بیوقفۀ مجموعۀ مدیران و کارکنان، جایگاه خاصی در فضای فرهنگی کشور پیدا کرد. افزایش بودجۀ نهاد کتابخانهها و بازتعریف وظایف آن، این مجموعه را به یک سیاستگذار مهم در هندسۀ فرهنگی جمهوری اسلامی تبدیل کرد. طرح های عظیمی همچون «کتاب من»، «ایستگاه مطالعه»، «افزایش تعداد اعضا» و «خرید گستردۀ کتاب»، در کنار جذب بدنهای متعهد و مؤمن از ویژگیهای مثبت و البته کمتوجهی به جایگاه صنفی و مطالبات اداری قشر کتابدار، از ویژگی های منفی آن دوره بود.
اما اینک با روی کار آمدنِ دولت یازدهم، روزگاری نو فرا رسیده بود و این بار دولت تدبیر عزمش را جزم کرده بود که این مجموعه را به فضای پیش از 84 برگرداند. مطلوب متصدیان فرهنگی دولت این بود که با بازتعریف وظایف پیشین، این نهاد را بهمثابه یک ساختار بورکراتیک و همعرض با سایر دستگاها و خالی از بار فرهنگی تعریف کنند و برای انجام این مأموریت چه کسی بهتر از محمد حسین ملکاحمدی؛ مدیری که پیش از 84، این نهاد را دقیقاً با مشی مطلوب دولت تدبیر اداره کرده بود. او در همان آغاز طرحهای بزرگی چون «کتاب من» و «ایستگاه مطالعه» را معلق کرد و با عزل و نصبهای جهتدار و انتقاد یکسویه از مدیریت قبلی، نگاه منتقدِ رسانههای متعهد را به خود معطوف کرد.
اما دیری نگذشت که به مدد انتقادات همان بدنۀ متعهد و مؤمن و بازتاب آن در رسانههای جبهۀ فرهنگی انقلاب اسلامی و نگرانیهای کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی و دهها مصاحبه و مطلب نقادانه و دخالت مقامات عالیرتبۀ نظام، موج شتابان واپسگرایی مدیریت فرهنگی دولت تدبیر متوقف شد و همان دستی که 5 ماه پیش حکم انتصاب ملکاحمدی را امضا کرده بود، مرثیۀ عزلش را نوشت و او را از خیابان فلسطین رهسپار ساختمان وزارت علوم در شهرک غرب کرد.
خرداد 93: اين بار علی جنتی حکم را به نام علیرضا مختارپور زد. رسانههای جبهۀ فرهنگی انقلاب آمدنِ او را امیدآفرین توصیف و رسانههای اصلاحطلب سکوت پیشه کردند. اما روزگار اینبار به مراد دولت تدبیر چرخید و مردی که پیش از این او را ایدئولوگ، نظریهپرداز، و حامی جبهۀ فرهنگی انقلاب میدانستند، همان کاری را کرد که ملکاحمدی رؤیایش را داشت. چند ماهی از انتصاب او نگذشته بود که سخنرانیهای تند و آتشین او علیه مدیریتِ انقلابيِ منصور واعظی بر سر زبان کتابداران افتاد. مدیریت انقلابيِ پیشین، بادکنکی و دور از کرامتهای انسانی توصیف شد، بخشی از بدنۀ مؤمن و انقلابی نهاد مغضوب مختارپور شدند و سکۀ آنها دیگر خریداری نداشت.
علاوه بر این، طرحهای انقلابي پیشین نیز غیرعلمی، زیانده، و مخالف مشی کارشناسی جا زده شد؛ طرحهایی که چندی بعد زمزمۀ احیای آنها در جامهای نو شنیده شد. البته فضای سیاسی کشور هم اینگونه میطلبید. برای تقرب به دولت تدبیر، برائت از هر آنچه مُهر دولتِ قبل را بر پیشانی داشت، اصلی بدیهی و تا حدی روشنفکرانه مینمود. اما فضای انتقاد از مدیریت انقلابی پیشین چندان نمیتوانست ضعفهای مدیریتی آقای مختارپور را پوشش دهد؛ بعد از آن نطقهای آتشین، اکنون موسم عمل و کار نو فرا رسیده بود. در این میان، بهترین کاری که از دست آقای مختارپور و تیم همراه برمیآمد، ادامۀ تعطیلی طرحها و روندهای گذشته بود.
«کتاب من»، «ایستگاه مطالعه»، «کارگروههای تخصصی بررسی منابع»، «هزار و یک مسابقۀ فرهنگی»، «شبکۀ کتابخوانان حرفهای» و ادارۀ مهم و استراتژیک «تولید محتوا» تعطیل شدند و هیچ ایده و طرح جدیدی برای جایگزينی طرحهای انقلابی ارائه نشد؛ و البته اصلاح احکام که از دورۀ جناب ملکاحمدی شروع شده بود، بهعنوان بزرگترین دستاورد! نهاد، جای همۀ این کارهای نکرده و طرحهای بر باده رفته را گرفت! و ایدۀ نمایشی «نشستهای کتابخوان» با پیگیری مجدانۀ ایشان در سراسر کشور به اجرا درآمد؛ ایدهای که اخیراً با عنوان «کتابخوانگیت» از آن یاد میشود. به همۀ اینها اضافه کنید پیامهای تبریک و تسلیت دبیرکل به کتابداران را که دستمایۀ مزاح و شوخی بین کارکنان شده است. چگونه این اقدامات نمایشی و سطحی، بهعنوان «دستاورد» جا زده میشود؟ بودریار پاسخ میدهد.
خرداد 95: بودریار اصطلاحی دارد تحت عنوان «حاد واقعی» (هایپر رئال). وی حاد واقعي را امري بهغايت شبيه امر واقعي، بلکه عين امر واقعي و تسخيرکنندۀ جايگاه آن ميداند؛ به طوري که حاد واقعي غياب و نبود امر واقعي را پنهان ميسازد. در عین حال، در امرِ حاد واقعی، تشخیص اين جابهجايي و اين پنهانکاري دشوار است. در اين حالت، حاد واقعي، واقعيتر از امر واقعي ميشود. به بيان ديگر، حاد واقعی چنان ماهرانه جاي امر واقعی را اشغال ميکند که واقعيتر از خودِ امر واقعی جلوه مينمايد. البته حاد واقعي، نه تنها جاي امر واقعي را ميگيرد، بلکه هيچ ربطي هم به آن ندارد؛ يعني رونوشت و بازنمایندۀ ظريف و واقعنماي امر واقعي نيست. حاد واقعي به چيزي وراي خود ارجاع نمييابد و امري خودبنياد است. بودریار عمدۀ کار رسانه ها را خلق حاد واقعی میداند.
حالا دو سال از مدیریت آقای مختارپور میگذرد و حاد واقعی جایش را در رسانه های جبهۀ فرهنگی انقلاب باز کرده است. در دوسال گذشته به غیر از یکی دو یادداشت انتقادی، هیچ مطلبی در رسانههای جبهۀ فرهنگی انقلاب پیدا نمیکنید که از تعطیلی طرحهای بزرگ نهاد سخن به میان آورده باشد. دیگر سخن از مطالبات جدی رهبری معظم انقلاب از این نهادِ مؤثر نیست؛ دیگر خبرنگاری دبیر کل را بابت انزوای نیروهای مؤمن و انقلابی در نهاد به باد انتقاد نمیگیرد؛ دیگر رسانهای نمیپرسد چرا منصوبین آقای مختارپور در ستاد و استانها کوچکترین تعلقی به اهداف بلند این نهاد ندارند؛ و دیگر هیچ. این را مقایسه کنید با رویکرد رسانههای مذکور در قبال مدیریت 5 ماهۀ آقای ملکاحمدی. این تیتر رجانیوز از یادمان نمیرود: «آیا نهاد کتابخانهها به دوران سیاه اصلاحات برمیگردد؟ تعطیلی طرح ملی "ایستگاه مطالعه"، جدیدترین گام عملی دولت برای "مدیریت جهادی" در عرصۀ فرهنگ» (24 فروردین 1393).
اما ای کاش فقط صحبت از سخن نگقتن بود؛ نه! صحبت از خلقِ امرِ حاد واقعی است. در دو سال گذشته هزار و یک موضوع بیاهمیت تبدیل به تیتر خبرگزاری مهر و فارس شد. برگزاری نشستهای نمایشی کتابخوان در فلان شهر و بهمان روستا، جای خود را در صفحۀ اول فرهنگی باز کرد؛ موضوع بیاهمیتی مثل لباس کتابدار به عنوان طرحی ملی جا زده شد، یادداشت دبیر کل در مورد بند ایکسِ حقوق کتابداران بهعنوان سندی زرین تلقی شد و یادداشتهای ایشان هموزنِ نوشتههای بزرگترین متفکران معاصر در رسانهها به نمایش درآمد؛ صدا و سیمایی که تا پیش از این برای پخش برنامههای نهاد هزار و یک شرط میگذاشت، برخی از نشستهای کتابخوان را پخش سراسری کرد و الخ.
امروز در خرداد 95 به مدد رسانههای جبهۀ فرهنگی انقلاب اسلامی به وضعیتِ ماقبلِ 84 برگشتهایم و میتوان با اطمینان خاطر گفت اهداف دولت تدبیر و امید در این نهاد به میزان قابل اعتنایی محقق شده است؛ البته نه به دست نیروهای اصلاحطلب، بلکه با بازوی پر توان جناب مختارپو و سکوت رسانههای انقلابی، نماینگان محترم مجلس شورای اسلامی، اعضای شورایعالی انقلاب فرهنگی، نویسندگان و هنرمندان متعهد، و روزنامهنگاران و فعالان جبهۀ فرهنگی انقلاب اسلامی.
دوستان متعهد و انقلابی، بزرگواران علاقمند به گفتمان خمینی کبیر و رهبری معظم، به خاطر خدا هم که شده، به جای منافع فردی و جناحی، قدری هم به منافعِ انقلاب و کشور بیندیشیم. این فساد رسانهای صحیفۀ امام را پاره پاره نمیکند، بل به آتش میکشد.