کد خبر: ۳۶۶۸۷۲
زمان انتشار: ۱۶:۴۹     ۱۵ اسفند ۱۳۹۴
تحلیل پیرامون نتیجه دهمین انتخابات مجلس شورای اسلامی:
اصرار بر وحدت (در حالی که چهره های متضاد یک جریان سیاسی در کنار هم بودند و واقعا وحدتی وجود نداشت تا در بدنه هم وحدت ایجاد کند) سبب شد تا جریان رسانه ای طرف مقابل از این اتفاق بهره برداری خاص خودش را بکند و با ترساندن بدنه اجتماعی اش، همه ظرفیت این بدنه را به صورت چشم بسته، پای صندوق رأی بیاورد.
سرویس سیاسی پایگاه 598 - حجت الاسلام حمیدرسایی/ معمولا بعد از هر انتخابات یکی از اقدامات جریانی که شکست را متحمل شده، آسیب شناسی دلایل شکست است. در آسیب شناسی یک اتفاق، اگر نخواهیم واقعیت ها را در نظر بگیریم، بی جهت خود را فریب داده ایم. آنچه بنده در این مختصر می نویسم، بررسی اجمالی و نگاه از یک زاویه به دلایل شکست یک جریان فکری – سیاسی در نتیجه انتخابات مجلس شورای اسلامی در حوزه انتخابیه تهران است که رفتار های انتخاباتی در آن، متفاوت از بسیاری از شهرها و حوزه های انتخابیه دیگر است.

به نظر نویسنده این سطور، یکی از دلایل این شکست، دو قطبی شدن کاذب صحنه انتخابات بود در حالی که  این دو قطبی، نمایانگر واقعیت اجتماعی در تهران نبود. یعنی در حال حاضر در واقعیت اجتماعی، ما با دو قطب فکری و سیاسی اصلاح طلب و اصولگرا مواجه نیستیم و مدت هاست که این دوگانه بهم خورده است. نشانه این بهم خوردگی هم حضور چهره هایی در لیست های انتخاباتی هر طرف بود که بدنه آن جریان فکری و سیاسی، نسبت به حضور آن افراد در آن لیست ها توجیه نبود، اما چون رفتارها در این دو بدنه اجتماعی متفاوت بود، در یک جریان عکس العمل بدنه را به دنبال داشت و در دیگری نداشت.

اصرار بر وحدت (در حالی که چهره های متضاد یک جریان سیاسی در کنار هم بودند و واقعا وحدتی وجود نداشت تا در بدنه هم وحدت ایجاد کند) سبب شد تا جریان رسانه ای طرف مقابل از این اتفاق بهره برداری خاص خودش را بکند و با ترساندن بدنه اجتماعی اش، همه ظرفیت این بدنه را به صورت چشم بسته، پای صندوق رأی بیاورد. بدون تردید معتقدم که اگر اصولگرایان از حدود یک ماه به انتخابات، به این وحدت ظاهری نمی رسیدند بلکه هر یک از سلیقه های این جریان می توانست دارایی خود را عرضه کند، در جبهه مقابل هم این وحدت چشم و گوش بسته شکل نمی گرفت و صحنه انتخابات، عرصه جنگ حیدری – نعمتی نمی شد تا این نتیجه رخ دهد.

نکته دیگری که در شکست جریان اصولگرایی دخالت جدی داشت، تفاوت دو بدنه اجتماعی بود که یکی به شکل پادگانی عمل می کند و دیگری به شکل اقناعی. مشکل جریان اصولگرایی این بود که ژنرال های این جریان به ساختار سیاسی بدنه اجتماعی خود بدون توجه به ساختار اعتقادی آنها دل خوش کرده بودند. این یک واقعیت است که بدنه اجتماعی جریان اصلاح طلب، دارای دو بعد ساختار اعتقادی و سیاسی نیست برای همین به صورت پادگانی رفتار می کند و چشم و گوش بسته در اختیار یک جریان سیاسی قرار می گیرد اما بدنه اجتماعی جریان اصولگرا به دلیل تاثیر پذیری ساختار سیاسی اش از ساختار اعتقادی، نمی تواند به صورت پادگانی عمل کند بلکه به صورت اقناعی به جنب و جوش می افتد.

اتفاقی که رخ داد این بود که ژنرال های جریان اصولگرا دور یک میز نشستند و با سهمیه بندی لیست انتخاباتی خود، به یک وحدت بدون مبانی رسیدند به طوری که چهره های مدافع برجام در کنار چهره های مخالف برجام کنار هم قرار گرفتند، توجیه گران رفتارهای غلط دولت در کنار منتقدان و...  و توقع داشتند که بدنه این جریان هم با دستور آنها به همین وحدت برسد در حالی که ساختار سیاسی بدنه این جریان، تابع ساختار اعتقادی اش است و نه بالعکس. طبعا وقتی ساختار اعتقادی بدنه جریان اصولگرا یعنی همان توده های عمومی خواص که موتور محرک و رأی ساز انتخابات بودند، نسبت به هویت این لیست انتخاباتی قانع نشده بودند، ساختار سیاسی شان به جنب و جوش نمی افتاد و نهایت رفتاری که می توانست از خود نشان دهد این بود که خود را به صندوق رأی برساند و به یک لیست رأی دهد اما تلاش مضاعفی نکرد تا آرای خاکستری جامعه را همراه خود کند اتفاقی که در بدنه جریان مقابل به دلیل رفتار پادگانی در آن افتاد  وعلیرغم عدم شناخت نسبت به اکثر افراد لیست اما نسبت به پذیرش و تبلیغ آن تمام تلاششان را کردند.

اقناع بدنه جریان سیاسی اصوگرا نقطه کوری است که چهره های سیاسی و شناخته شده این جریان، یا آن را نمی فهمند یا نمی خواهند بفهمند. از نگاه بخش معظمی از ژنرال های اصولگرا داشتن بدنه پادگانی لازمه کار سیاسی اجتماعی است در حالی که بر اساس مبانی دینی این یک عیب است نه حسن. برای همین حضرت امام خمینی(ره) می فرمودند: «احدی شرعاً نمی‌تواند به کسی کورکورانه و بدون تحقیق رأی بدهد و اگر در صلاحیت شخص یا اشخاصی تمام افراد و گروه ها نظر موافق داشتند ولی رأی دهنده تشخیصش بر خلاف همه آنها بود، تبعیت از آنها صحیح نیست، و نزد خداوند مسئولیت دارد. و اگر گروه یا اشخاص صلاحیت فرد یا افرادی را تشخیص دادند و از این تأیید برای رأی دهنده اطمینان حاصل شد، می‌تواند به آنها رأی دهد.» یا می فرمودند: «اگر همه کسانی که در رأس هستند، بروند پیشنهاد بکنند که فلان آدم را شما وکیل کنید لکن شما به نظرتان درست نباشد، جایز نیست بر شما تبعیت کنید. باید خودتان تشخیص بدهید که آدم صحیحی است تا اینکه بتوانید رأی بدهید... اینطور نیست که کورکورانه انسان دنبال این باشد که ببیند کِیَک چه گفته، این صحیح نیست، این در اسلام نیست و در جمهوری اسلامی هم نباید باشد.»

شاید در پاسخ آنچه نوشتم، این جمله رهبر معظم انقلاب در باره توجه به کسانی که لیست های انتخاباتی معرفی کرده اند، یادآوری شود: «مردم توجّه کنند و ببینند آن فهرست هایی را که پیشنهاد شده است از کجا پیشنهاد شده؛ از طرف چه کسی پیشنهاد شده؛ آن کسانی را که مورد اعتمادند، قابل اطمینانند، قابل اعتمادند انتخاب بکنند.» و این را دلیلی بر لزوم رفتار پادگانی در بدنه جریان اصولگرایی بدانند در حالی که این بیانات رهبر معظم انقلاب هم تاییدی است بر آنچه نویسنده این سطور بر آن تأکید کرده است.

رهبر معظم انقلاب هم بر اعتماد و اطمینان نسبت به تصمیمات گروهی تاکید دارند و نه بر تصمیمات سیاسی چشم و گوش بسته. یعنی منطق کلام ایشان هم تاثیرپذیری ساختار سیاسی در رای دادن از ساختار اعتقادی هر فرد است. یعنی باید یقین و اطمینان حاصل کنید که رای خود را به فردی که لایق است اختصاص می دهید. حال این یقین را شخصا به دست بیاورید یا از معرفی چند چهره یا چند حزب و گروه سیاسی.

مضافاً اینکه رهبر معظم انقلاب در همین سخنرانی تاکید می کنند که وقتی چهره ها و گروه های سیاسی و احزاب دور هم می نشینند تا لیست انتخاباتی معرفی کنند، به شکلی عمل کنند تا بدنه آنها بپذیرد: «آن کسانی که این فهرست های پیشنهادی را می دهند، واقعاً رعایت حق را بکنند؛ مسئله‌ رفیق‌بازی و جناح‌بازی و مانند این چیزها را دخالت ندهند و نگاه کنند ببینند که چه کسی واقعاً شایسته است؛ آن کسی را که شایسته است بگذارند و به مردم معرّفی کنند. این هم یک بخش و یک بُعد از رعایت حقّ‌النّاس است.»

سئوال این است آیا در ارائه لیست های منتسب به اصولگرایی این شروط رعایت شد؟ وقتی رعایت نشده، چرا انتظار داریم تا لیست معرفی شده ما شور و شوق انتخاباتی ایجاد کند و موج ساز شود در حالی که می دانیم بدنه این جریان، نسبت به آن نقد دارد و تحرک و شوق و اشتیاق ازخود نشان نمی دهد. بنابر این در تصمیمات سیاسی آینده اگر می خواهیم به نتیجه برسیم در درجه اول برای وحدت در مصادیق، باید بنا را بر اقناع این بدنه بگذاریم. اگر جریان اصولگرایی بخواهد پادگانی عمل کند، تردید نکند که بدنه آن را نمی‌پذیرد به اضافه اینکه آرای پادگانی که بر اساس لجاجت ها و به دنبال هیجانات سیاسی به دست می آید، رشد جامعه و بالندگی در آن را به دنبال ندارد. بنابر این شما چاره ای ندارید مگر این که او را در زمان تعیین مصادیق، قانع کنید و اتفاقا آموزه های دینی هم او را از رفتار پادگانی منع و ما را به رفتارهای اقناعی سفارش کرده است.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها