به گزارش سرویس حوزه و مراجع پایگاه 598، نشست امروز "بیداری اسلامی فرصت ها و چالش ها" به علت عدم استقبال از این همایش لغو گردید.
این نشست که قرار بود با سخنرانی دکتر منوچهر محمدي و حجتالاسلام والمسلمين نجفعلي ميرزايي در ساعت نه روز پنجشنبه 90/10/22 برگزار شود تنها با حضور کمتر از ده نفر پس از قرائت قرآن به کار خود پایان داد.
یکی از علت های عدم استقبال از این نشست که به همت معاونت پژوهش مجتمع آموزش عالي فقه در قم قصد برگزاری را داشته را می توان عدم اطلاع رسانی این نشست دانست.
البته پر واضح است که علی رغم تاکیدات فراوان مقام معظم رهبری در خصوص توجه ویژه به مقوله بیداری اسلامی و نهضت های منطقه به علت کم کاری بالای نهاد های حوزوی و عدم وجود دغدغه کافی از سوی این نهادها، در بدنه حوزه نیز شاهد بی میلی و بی رغبتی طلاب در این موضوع را شاهد خواهیم بود.
لازم است که مسئولان حوزوی با آسیب شناسی این مسئله به عنوان اصلی ترین دغدغه و ماموریت انقلاب اسلامی رویکردی جدی و نو را در این زمینه لحاظ نمایند.
لازم به ذکر است که دوماهنامه خط که به همت خانه طلاب جوان با محوریت مطالبات مقام معظم رهبری از حوزه های علمیه منتشر می شود در سرمقاله شماره اخیر خود مطلبی را با عنوان " خواب حوزوی و بیداری اسلامی" منتشر نمود که در ادامه تقدیم حضورتان ی گردد:
ساعت یازده و پانزده دقیقه روز 27 مهر 90 است و من، درست یک سال پس از سفر آقا به قم، نشسته ام به نوشتن سرمقاله.
در حیاط مدرسه، یک کلمن شربت گذاشته اند و به ضمیمه چند عکس و پارچه نوشته، در حال گرامی داشتن سالروز سفر آقا هستند.
رادیو معارف، شروع کرده به گرفتن مصاحبه های خیابانی. برخی ارگانها هم جسته گریخته، تابلوهایی در شهر نصب کرده اند.
ما بچه های خانه طلاب هم داریم با عجله، آخرین کارهای ویژه نامه سفر آقا را انجام میدهیم.
***
ساعت یازده و سی دقیقه روز 27 مهر 90 است و من، درست یک سال پس از سفر آقا به قم، نشسته ام به نوشتن سرمقاله. خیلی دوست دارم برای آقا کاری کنم؛ و چه بسیارند کسانی که دوست دارند برای آقا کار کنند و دغدغه شان این است که حرف آقا روی زمین نماند. آقا در حوزه هم فدائی زیاد دارند.
***
چه بسیارند کسانی که خالصانه دوست دارند برای آقا کار کنند و چه بسیار فعالیتهائی که برای ابراز ارادت و تجلیل از ایشان انجام میشود؛ اما با همه اینها، احساس میکنم خیلی عقبیم. از دغدغه های آقا عقبیم؛ از حرفهای آقا عقبیم؛ از آقا عقبیم.
***
احساس میکنم خیلی عقبیم و تمام این کارهائی که میکنیم و چندین برابر بهتر و گسترده تر از اینها هم این فاصله را پر نمیکند. نمیدانم، شاید اصلاً در جهت دیگری حرکت میکنیم. شاید اولویتها را نمیدانیم؛ شاید هم به بهانه آقا، کارهای دلخواه خودمان را انجام میدهیم.
***
ساعت یازده و چهل و پنج دقیقه روز 27 مهر 90 است و من، درست یک سال پس از سفر آقا به قم، نشسته ام به نوشتن سرمقاله. میخواستم زبان به گله و انتقاد بگشایم و حوزه را به تیغ نقد بکشم که در این یک سال، چه کردید؟ چه گامی در جهت تحقق مطالبات سال گذشته آقا برداشتید؟ آیا برنامه ای برای حرکت به سوی افقهای مدّ نظر آقا، طراحی کرده اید؟ آیا به اندازه یک سال به حوزه مطلوب آقا نزدیک شده اید؟
میخواستم باز ژست ولایت مدارانه بگیرم و حق به جانب، منویات آقا را از صدر و ذیل حوزه مطالبه کنم. اما دیدم چنین حقی ندارم. مگر خود من چه کرده ام که از دیگران طلبکار باشم؟!
***
ساعت دوازده روز 27 مهر 90 است و من، درست یک سال پس از سفر آقا به قم، نشسته ام به نوشتن سرمقاله. وقت اذان گذشته و من هنوز مهیای نماز نیستم. اگر به موقع آماده شده بودم، نماز اول وقت را از دست نمیدادم.
اگر به موقع، آماده شده بودم ...
حالت تلخی است این آماده نبودن؛ اینکه وقت انجام وظیفه ای بگذرد در حالی که تو هنوز مهیای آن نباشی.
کامم تلخ میشود؛ یاد فرصتهای گذشته و کارهای معطل و روی زمین مانده می افتم.
***
این حس تلخ، مرا به صبحگاه پنجشنبه 29 مهر 89 میبرد؛ به شبستان امام؛ دیدار حوزویان با رهبر.
جملات آقا، روی دوشم سنگینی میکند؛ «قم قلب فعال و متحركى است كه ميتواند و مي بايد خون معرفت و بصيرت و بيدارى و آگاهى را در سرتاسر پيكر امت اسلامى پمپاژ كند»؛ «حركت حوزه هاى علميه، بىطرف نماندن حوزه هاى علميه در قبال حوادث جهانى، در قبال مسائل چالشىِ ملى و بين المللى، يك ضرورتى است كه نميشود از آن غافل شد»؛ «امروز حوزه نبايد در دنيا غائب باشد»؛ «حوزه هاى علميه نميتوانند بى تفاوت بمانند»
ولی ما توانستیم بی تفاوت بمانیم و نمیدانستیم قرار است چند ماه دیگر، امواج بیداری اسلامی به سر و صورت ما سیلی بزند و ما را از خواب بی تفاوتی بیدار کند. اما او میدانست و آمد که زودتر از حادثه، ما را بیدار کند. میخواست ما را مهیای این نقطه عطف تاریخی کند. میخواست در عرصه جهانی، غائب و منفعل نباشیم.
آری! باز وقت عمل رسید و ما آماده نبودیم.
اما او آماده بود و یک تنه وارد میدان شد.
***
یک تنه وارد میدان شد و به دل دشمن زد. آرایش جنگی آنان را به هم زد و عرصه را برای ورود لشگریانش باز کرد. و باز، همین چند روز پیش، ندای هل من ناصر سر داد: «امروز كه سخن جمهوری اسلامی مبنی بر بی نتيجه بودن نظام ماركسيستی تحقق يافته و در مورد نظام سرمايه داری نيز در حال تحقق است، علماء و روحانيون بايد با استفاده از مبانی مستحكم عقلی و متناسب با نيازهای روز، معارف منطقی و ريشه دار اسلام را برای مشتاقانی كه در سراسر دنيا، در حال افزايش است، ارائه كنند»[1]
کار دشواری از ما میخواست؛ چگونه میشود چنین میدان بی انتهایی را فتح کرد؟ با کدام عِده و عُده؟ اما او میگوید: «نبايد از دشواری های كار بهراسيد؛ بلكه همواره بايد به سراغ كارهايی رفت كه به ظاهر محال و نشدنی است»[2]
***
ساعت دوازده و سی دقیقه روز 27 مهر 90 است و من، درست یک سال پس از سفر آقا به قم، نشسته ام به نوشتن سرمقاله. از وقت نماز، خیلی گذشته است؛ ولی من همچنان مشغول نوشتن هستم. دیگران هم ضمن تأیید بیانات آقا و تأکید بر لزوم پیگیری منویات ایشان توسط مسئولان ذیربط، مشغول کارهای روزمره خودشان هستند. آنان که بیشتر به ایشان ارادت دارند نیز بر آزاده بودن ایشان و آماده بودن خود، اصرار می ورزند. اما او همچنان در وسط میدان کارزار است. و منتظر رسیدن ما. ما که درست یک سال پیش با او تجدید «بیعت» کردیم. نمیدانم آن روز، چقدر روی «آماده ایم، آماده»ی ما حساب باز کرد. اما این را خوب میدانم که او «آزاده» است و اصولاً روی کسی حساب باز نمیکند. از این قیود، رهاست. معطل نمی ماند؛ حرکت میکند و کار را پیش میبرد.
***
«بزرگان حوزه، مراجع تقليد، انديشمندان، دانشمندان و فضلا بايد دامنها را به كمر بزنند، همت كنند، اين تحول را برنامهريزى كنند، هدايت كنند، مديريت كنند»[3]
***
«اگر رها كرديم، باختهايم»[4]
[1] . دیدار روحانيون و طلاب شيعه و اهل تسنن استان كرمانشاه با رهبر انقلاب 20/7/90
[2] . دیدار روحانيون و طلاب شيعه و اهل تسنن استان كرمانشاه با رهبر انقلاب 20/7/90
[3] . ديدار طلاب، فضلا و اساتيد حوزه علميه قم در شبستان امام خمینی حرم مطهر 29/7/90
[4] . ديدار طلاب، فضلا و اساتيد حوزه علميه قم در شبستان امام خمینی حرم مطهر 29/7/90